یه پسر داره ده سالشه هر چی خونه این و اون ببینه می خواد ببره
به بهانه های مختلف
ولی خونه اونا رفتنی حتی نمیذاره دخترم از اسباب بازی هاش استفاده کنه چه برسه بردن
حالا ماه پیش یه رباط دید خونه ما
اونم می گرده من گذاشتت بودم تو کمد مخفی تخت ش
دیده بود گریه که من ببرم این مگه دخترت فلان ه
من همونجا گفتم چون گرون هم خریدم گفتم مگه به دختر پسر ربطی داره نذاشتم ببره
بعد یه دستگاه سفالگری داره دخترم اونو دید خواست ببره من گفتم نه
حالا جاری م امشب زنگ زد که پسرم میگه از مدرسه گفتن سفالگری بیارید درست کنید
می دونم که دروغ میگه چون مدرسه همچین چیزی نمیگه
منم گفتم سیمش گم شده روشن نمیشه
دوباره دوساعت بعد زنگ زده شارژر بهش نمی خوره گفتم نه
بعد زنگ زده دوباره یه ساعت بعد عیب نداره میام ببرم 😕
فقط هدف بردن ه انگار
بعد دیگه زنگ نزد
شوهرم اومد فهمیدم برادرشوهرم دعوا ش کرده که به جا تربیت بچه که هر چی دید نخواد خودت هم مثل اون شدی و از کی تا حالا مدرسه سفالگری می خواد و میرم مدرسه و اینا