و طبق معمول شهرستان اقوام اش را انتخاب کرد.
یک جای تکراری
چقدر دلم می خواد براش کار پیش بیاد اون سفر در پیت کنسل بشه و نریم
همون خودم تو تهران با بچه ام برم بیرون.
تقریبا با هیچ کدوم از اقوام همسرم مشکلی ندارم
به جز یکی از جاری هام که وحشتناک سق سیاهی داره
و هر چیزی را که به زیون بیاره نیست و نابود میشه
مثلا بگه خوش به حالت خونه داری، از فردا مستاجر میشی
بگه چه شوهر خوبی داری، از فردا طرف جدا میشه و ...
و جالبه که شوهرم درک نمی کنه این موضوع را
تا اون روز فکر می کنم ببینم راهی هست بپیچونم یا نه؟؟؟