امشب وسط دعوا ب مامانم گفتم گند زدی ب زندکیم با این شوهر کردنت
اونم ب من ۱۸ ساله برگشت گف فعلا ک حتی یکی از همینام خواستارت نشده
دلم شکیت اول اینکه چون اون ۴۲ سالشه من ۱۸ عملا ۲۴ سال از من بیشتر زندگی کرده باید بیشتر بتونه خودش کنترل کنی بزرگونه تر رفتار کنه نکه مث بچه ها بحث کنه با من حتی باید جو مدیرت کنه
دوم اینکههه انگاری حرف دلش زد (من بخاطر کنکور دو سال از دم در بیرون نرفتم خب ملت میخوان علم غیب داشته باسن من وجود خارجی دارم؟)
سوم اینکه مادر من با اشتباه شوهر کردنش پدر خوبی ک میتونستم داشته باشم رو کشت برای همیشه مادر خوبی ک میتونم داشته باشم رو کشت جو گرم خانواده کشت خواهر برادر خوبی ک هیچوقت نداشتم من هیجوقت نتونستم کنار بیام تو دنیا هیجی برای لذت بخش تر از خانواده خوب نیس ولی من باعث خراب شدن زندگی اون نشدم ک اینو گف کلی حسرت خانواده خوب رو دارم حتی حق گلایه هم ندارم؟؟