شب جمعه اونجا بودیم
بعد شام چهارتا دونه شیرینی کشمشی خواهرشوهرم گذاشت تو پیش دستی و آورد گذاشت زمین
بعدم طبق معمول مادر شوهرم گیر داد که یالا بخورید
حالا من علاقه ای ندارم ولی با چایی به جای قند یه نصفه خوردم که دلش نشکنه
دخترمم بود
بچه مال خودشو خورد و نصفه منو هم خوردش
سریع مادرشوهرم جرو جنع می گه فلانی ۵ تا شیرینی خورد
قبلنم این کارو کرده پست بعد می گم