کارای خواهرشوهرم باعث شده تپش قلب بگیرم

۷ سال گذشت شرایط من هنوز مثل توئه 

ی بار اوایل جوابشو دادم چنان دعوایی شد ک نزدیک بد زندگیم از هم بپاشه چون اون دعوا میکرد و بی حیایی شوهرم سکوت 

اگه مجرده شاید با شوهر کردن سرش ب خودش گرم شه ول کنه 

ولی من بهت تهشو بگم راهش اینه ک شوهرت با چندتا جمله محترمانه دهنشو ببنده 

تو هرکاری کنی خاری 

تو خونواده شوهر جواب دری وریا رو یا باید نداد یا اگه زیاد شد فقط شوهر ادم باید همون لحظه بیاد جواب بده نذاری واسه بعد فقط صداش کن بگو ببین تورو خدا چی میگه تو روی خودش ک بعدا تگن رفت پشت سرمون حرف زد داداشمونو انداخت ب جونمون 

این موضوع شما به هیچ وجه دخالت نکن فقط وفقط همسرت باید مدیریت کنه نه بگه ودیگه مطیع اوامرش نباشه

من مادر شوهرم هر وقت مسافرت میرم باهامون میاد پنج ساله ازدواج کردم تا حالا مسافرت تکی نداشتیم .

حالا دیشب گفت هر سری مشهد رفتید منم میام .دارم دق میکنم .

از طرفی وقتی داشتم حرص می‌خوردم از این کارش خواب دیدم مشهد هستیم و دارم به مادر شوهرم اینا غذا میدم و بچم مریضه .بعد که غذا دادم بهشون مثلا انگار جواب آزمایش بچم اومد و بچم حالش خوب بود .از خواب که بلند شدم حالم خیلی بد بود گفتم ناشکری میکنم سر چیزای الکی حرص میخورم وقتی تن بچم سالمه

شوهرت مشکلی نداره با این قضیه؟؟ ببین این موردو اگر بری به خواهر شوهرت بگی میره مظلوم بازی درمیاره و شوهرت با گوشای داغ کرده میاد هرچی شنیده سرت خالی میکنه بنظرم دفعه بعدی بگو منم دلم گرفته بذا بپوشم منم بیام برید تخم مرغو مثلا بخرید برید خونشون و بمونید احتمالا چند دفعه که اینکارو بکنی دیگه میگه ولش کن حالا زنشم میاد سرم خراب میشه و زنگ نمیزنه 

منم یسال تحمل کردم  ولی دیدم خيلي بیش از حد داره دخالت میکنه . اومدم خیر سرم جواب بدم ی بیشرف بازی درآورد و همه کاسه کوزه هارو شکوند سرم . یکماه هررررروز کارم شده بود گریه . 

فعلا که قهره با من ولی مطمئنم با شوهرم در ارتباطه . خودشو عقل کل می‌دونه همش به شوهرم دستور میده برو اینکارو کن اون کارو کن . 

شوهرت باید بهش میگفت اولا خودت ماشین داری، مال شما ماله ماله من بیت المال، دوما میگفت وقت ندارم و سریع گوشی رو قطع میکرد یا میگفت پشت خطی دارم خداحافظی میکرد که اون وقت اصرار کردن نداشته باشه