چقدر حال اون بچه ها رو درک میکنم. پدر من، زودتر از پدربزرگم فوت شد. عمه م و بقیه نشستند زیر پای پدربزرگ میلیاردرم که بیاد همون خونه و ماشین بابامو تقسیم کنه و ارث خودش و مادربزرگمو از اموال بابام بردند و جالبه خیلی هم مدعی بودند.
بعد کل آشنا و فامیل به پدربزرگم گفتند به بچه های پسرت باغ و زمین بده، فردا روزی تو بمیری قانون به اینا چیزی نمیده... ولی پدربزرگم نداد. میگفت بعد من همه چیز بین دخترم و نوه های پسری نصف بشه،فقط لفظی.
آخرشم خودش کُرد و چیزی حدود ۱۰۰میلیارد به عمه م ارث رسید و پوش جارو به ما نرسید.
الان بچه های عمه م شدند خارج رفته و شاسی سوار، ما هم اندر خم یک کوچه برای گذران عمر.