2777
2789
عنوان

در جلسه‌ی خواستگاری چی بگیم (آموزش)

| مشاهده متن کامل بحث + 5594 بازدید | 356 پست

توجه بخشیدن

  • غذا رو تزیین کرده بودم و ژله درست کرده بودم اونم سر سفره گفته که این قرتی بازی‌ها چیه
  • آرزو به دل موندم دوس داشتم شوهرم گل می گرفت یا تولد می گرفت یا ماهگرد، یا میرفتیم آتلیه و...
  • من حالم بده اصلا مواظبم نیست. اصلا بهم رسیدگی نمیکنه. نگرانم نیست امروز حالم بد بود، رنگم پریده. رفتم بیرون همه بهم میگفتن رنگت پریده ولی اصلا شوهرم بهم هیچی نگفت و همش ازم انتظار کارهای خونه رو داشت اصلا نگفت استراحت کن کلا اینطوره نگران من نمیشه
  • استوری عاشقانه برام نمیذاره، با من چت نمیکنه، سوپرایزم نمیکنه و میگه اینا مسخره بازیه و من پول برای مسخره بازی ندارم، هزار تونم برام هزار تومنه.
  • شوهرم صبح تا عصرسرکاره بعدشم که میاد یا روی کلناپه خوابه یا بعد بیدارشدنش رو اون کاناپه درازکشیده و باگوشیه نه با من حرف میزنه نه با بچم بازی میکنه با اینکه خونست ولی انگار من و پسرم دوتایی داریم زندگی میکنیم خیلی سخته ام.
  • شوهرم میره بازار خیلی اصرار داره هرچیزی لازم دارم خودم نخرم فقط بهش بگم اونم شاید نخره. خیلی اعصابم داغونه ولی کافیه مادرش اراده کنه تو یخبندون هم میبرتش. چندماهه بهش میگم بیا باهم بریم یه دوری بزنیم یا جایی بریم نمیاد با من ولی با رفقاش میره
  • شوهرم شوخی خرکی با من میکنه، خواست مثلا منو بخونده بلندم کرد از کمر منو زد زمین جوری که کلیپس تو سرم شکست کمرمم کلا از گردن تا باسن درد گرفت
  • باردارم. دل درد شدید گرفته ام. شوهرم رفته بود بیرون. گفتم برگشتنی فلان کار رو بیرون واسم انجام بده. گفت کار دارم بعدا فهمیدم با دوستش کافه رفته
  • شوهرم می‌دونه پریودام پر درده. با درد و ناله از خواب پاشدم. خودش دید دو تا قرص خوردم و خوابیدم. رفت بیرون. ظهر اومد حال نداشتم از تخت بیام بیرون. فقط گفت پس کو ناهار؟ حالم رو نپرسید بعد تا ۴ موند گشنه. یکم بهتر شدم رفتم غذارو داغ کردم. بش هم گفتم تو یخچال هست داغ کن ولی همت نکرد غذا رو که داغ کردم. گفتم حداقل توقع داشتم از دیشب هیچی نخوردم از دردم یه آبی داغ میکردی
  • مشکلم عدم ابراز محبت شوهرم هست چه تماسی و چه کلامی

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

نظافت و بهداشت 1

  • همسر من مسواک نمی زنه و کمی در بهداشت و آراستگی اش کاهله و من بهش تذکر داده ام. او حرفم قبول می کنه ولی تغییر رویه نمیده یا برای مدتی کوتاه. حالا من از کنار او خوابیدن بدلیل بوی دهان انزجار پیدا کرده ام! من باید مثل یک بچه بهش بگم لباست رو عوض کن یا حمام کن
  • شوهرم دست ميكرد تو دماغش بعدم ميماليد به لباش. منم وسواسي چندشممم ميشد و حالم بهم ميخورد. تا دستشويي اروق ميزد كه صداش بپيچه یه موقع هایی حتی سر سفره با صدای بلند اروق میزنه. منم توی دلم میگم درد بی دوا!
  • بعد ازدواج هم فهمیدم از حموم رفتن فراریه. هفته ای یک بار به زور میره یا وقتی ک مجبور باشه میره. مدام بو عرق بد میده
  • بعضی رفتارها اصلا برای شوهرم و خوانواده ش عجیب نیس؛ مثلا ناخن گرفتن وسط پذیرایی یا از دستشویی اومدن و دست نَشستن یا تو سینکی که ظرف هست مسواک زدن. عادت کرده و نظرش اینه مامانم اینا ۶۰ ۷۰ سال اینطوری بودن و مریض نشدن و شماها حساسید
  • شوهرم توقع داره روزی دو بار برم حموم خودشم میره ولی من یه روز درمیون وقت میکنم برم. امشب اومد سمتم چون دیروز رفتم حموم شاکی شد. شاغلم واقعا سخته حالم خیلی بده. هر چقدرم امروز بهش گفتم یکم کمک کن تو کارا گفت خستم نمیرسم به خدا حالم بده از نظر روحی. توقع داره هم غذاش خوب باشه هم خودم همیشه مرتب باشم. هم خونه تمیز باشه. هم مهمونی بریم. هم درس بخونم
  • شوهرم میوه خورد پوستش رو انداخت زمین، دقیقا عین این ادم های بی تربیت. میره دستشویی سیفون نمی کشه.
  • شوهرم هر روز باید پیراهنش رو عوض کنه. عرق میکنه بو میگیره. اینقدر عرق میکنه که از پیشونیش عرق میچکه
  • خیلی بی فرهنگه خیلی همیشه پشت فرمون دستش تو دماغشه. داشتیم از خونه مادرم میومدیم زد کنار ماشین و تو خیابان که ماشین ها در رفت و اومد بودن، ادرار کرد. حریفش نشدم جلوش رو بگیرم. میگه من مردم هیچ اشکالی نداره. بچممم دید. حالم بخدا داره ازش بهم میخوره
  • وسواس شدید داره؛ مثلا دیشب خونه خانوادم بودیم بچه خواهرم رفت با دست جوجه برداشت دیگه شام نخورد خب بچس دیگه قبلشم دستشو شسته بود یا بچه ها برن تو سفره دیگه لب به غذ انمیزنه. بچم کوچیکه ولی انقدر اذیتش میکنه که چیزی رو زمین نریزه یا پاش رو تو سفره بذاره، میزنه زیرگوش بچه میگم نکن اون الان متوجه نمیشه میگه به تو ربطی نداره و اتفاقا متوجه میشه
  • رفته بودم خونشون بعد رفت دستشویی اومد دیدم دوستاش کاملا خشکه. میگم دستت رو نشستی؟ میگه آره میگم پس چرا خشکه. قبلاً هم چند بار دیدم این کار کثیفش رو. خودشم نمیشوره. بهش که فکر میکنم حالم بهم میخوره.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

نظافت و بهداشت 2

  • شب ک میاد بوی گند پاهاش خونه رو پر میکنه با همون پاها میره رو تخت پتو و لاحاف و.. حمومش هم سرسریه حتی لیفم نمیکشه
  • اگه خونه ای بریم که تمیزیش باب میلم نباشه، همون دم در خونه خودمون به شوهرم میگم لباسات رو دربیار. همه رو میندازم تو ماشین حتی تصور اینکه لباس تنمون و جورابمون خورده به فرش و مبل خونه کسی که از ادماش تو تمیزی حس خوبی نگرفتم و با اون لباسا بیام تو خونم چندشم میشه.
  • شوهرم با کفش میاد روی فرشامون. بچه کوچک دارم میگم مریض میشه و براش اهمیت نداره
  • بعد 4 سال زندگی مشترک هنوزم مثل اولش بی نظم، اعصابم خورده دیگه. هر کشویی رو باز کنه محاله درش رو ببنده، باید رو بزنم تا ریش‌هاش رو بزنه، یه چای نمیتونه درست کنه بدون اینکه آشپزخونه رو بهم بزنه 
  • تو سه هفته فقط دو دفعه رفته حمام با همون لباسایی که میره کوچه خیابون با همونا میاد میخوابه،حتی لباساش رو هم عوض نکرده، دیگه حالم داره ازش بهم میخوره، دیشب بهش گفتم پاشو برو یه دوش بگیر حالم داره بهم میخوره دیگه
  • دندوناش رو به زور هفته ای یه بار مسواک میزنه همش میره این کافه ها و اغذیه های کثیف. رو فرش خوراکی چیزی بیفته برمیداره می خوره. میوه نشسته می خوره. جیگر و  زرده تخم مرغ خام می خوره. به کرونا هم که اصلا اعتقاد نداشت. از بیرون میاد تا میگم دستات رو بشور. سریع میشینه و میگه تمیزه. میگم پات رو به متکام نزن جفت پاش رو میذاره رو متکام. میخواد میوه بخوره دوتا رو دستمالی میکنه. میگم همه رو دست نزن. به بقیه‌شونم دست میزنه. چند روز پیش داشت برا خودش شربت درست میکرد درِ ظرف رو با زبونش لیس زد. شاکی شدم. امروزم دیدم  قاشق دهنیش رو کرد تو ظرف ۲ کیلویی مربا.
  • از لباس تا کردن متنفرم و شوهرم میگه لباس هام باید حتما باید تا باشن
  • باد معد ه ش رو جلو من و بچها با صدای بلند خالی میکنه هردفعه بهش تذکر میدم میگه ببخشید خسته بودم
  • عطر رو روی خودش خالی میکنه و منم سر درد میشم
  • همیشه دستش توی شلوارشه.
  • از بهم ریختگی کمد متنفرم و شوهرم همیشه کمد رو بهم میریزه و من باید دوباره لباس ها رو تا کنم.
  • شوهرم هیچ چیز رو دور نمیندازه و خونمون شده پر اشغال
  • شوهرم هر چی آشغال هست از خونه ی مادر و پدرش برمیداره میاره خونه مون. هرچی میگم اینا چیه! نیار! میگه نه حیفه. یه فنجون پیدا کرده از اونجا آورده میگم این چیه؟ میگه مال مادربزرگمه یادگاریه. یه تابلو پیدا کرده آورده معلوم نیس مال کیه میگه حیفه. یه بشقاب پیدا کرده آورده میگه مال جهیزیه ننمه. یه آینه دربه داغون آورده بود میگه عتیقه س مال جهیزیه ننه بزرگمه
  • توی حموم خودش رو لیف نمیکشه و بدنش چربه
  • لباس هاش رو هرجا دربیاره، همونجا پرت میکنه.
  • همیشه دست های زنم بوی پیازمیده. از بوی پیاز متنفرم.
  • حموم رفتنش یکساعت طول میکشه.
  • میخوایم شب جایی بخوابیم، یکی از روسری هام رو میگیره پهن میکنه رو بالشش و بعد میخوابه،  منم ضعف میکردم که چقد دوستم داره میخواد عطرم زیر سرش باشه. ازش پرسیدم چرا اینجوری میکنی؟ گفت بدم میاد سرم رو بالش دیگران باشه حس بدی پیدا میکنم
  • همیشه دهنش بو میده و توقع داره ببوسمش. بوی دهنش خیلی زیاده.
  • شوهرم میشینه جلو تلویزیون هی باد معده ول میکنه. غذای نفاخ میخوریم من عزا میگیرم که الان تا شب باز خفه میشم. پا میشم پنجره ها رو باز میکنم‌ خودش رو میزنه به اون راه. من روم نمیشه بهش بگم اینکارو نکن اونم یه جوری رفتار میکنه انگار اتفاقی نیفتاده. صدای تلویزیون رو زیاد میکنه و شروع میکنه
  • سه هفته است، فقط یک شلوار پاشه. امروز گفتم دربیار بشورم بوی عرق میده. گفت میخوای با کت و شلوار برم سرکار؟ دراورد پرت کرد گفت بشور! بعد هم گفت تا خشک نشه نمیرم سرکار. در حالی که 10 تا شلوار توی کمد داره. شلوارش خشک نشد و قهر کرد و ناهارنخورده رفت سرکار
  • شوهرم وایستاده جیش میکنه و بعدش هم آب نمیریزه سنگ دستشویی رو بشوره.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خواب

  • شوهرم از خواب که بیدار میشه انگار یه ادم دیگه جلومه. وحشی ترین ادمی میشه ک دیدم و معمولا هم دعوامون میشه.
  • خواب باشم یکی تلویزیون روشن کنه، سگ میشم شدید.
  • شوهرم شش ساله بیکاره تو خونه هست. شبا تا صب بیداره. روزا تا ساعتای سه ظهر خوابه و منو بچه هام نباید نفس بکشیم تا بیدار نشه. اگه بشه، اینقد بد دهنی میکنه هممون رو عاصی میکنه. از بس بهم استرس میده
  • شبا توی هال میخوابیم چون اتاق خوابمون کولر نداره. همسرمم شبا تا ساعت ۲ بیداره و تلویزیون رو هم روشن نگه میداره و فوتبال میبینه. اصلا شبا خواب ندارم. ده دفعه با صدای تی وی از خواب میپرم. اخه ساعت ۲ موقع تلویزیونه؟
  • شوهرم عصرها دو ساعت میخوابه. شوهرم ی ظهر نخوابه تا شب تو چرته همش
  • بهش گفتم که دوست ندارم باهاش--- داشته باشم. خیلی بهش برخورد علتشم اینه که جای خوابش رو عوض کرده. هیچ محبت کلامی نداره فقط اون موقع سمت من میاد و باز میره سرجاش میخوابه. برای حل این مساله هم تمام تلاشم رو کردم حرف زدم بهونه اورده، خودم رفتم، مشاور رفتم از هیچی نتیجه نگرفتم. ترجیح میدم حداقل این حس سواستفاده رو نداشته باشم
  • نامزدم شبا لالایی میزاره برای خودش تا بخوابه دوتا لالایی داره، یکی ماله شبکه پویاست شب بخیر کوچولو یکی ام لالایی خواب پارچه ایی
  • شوهرم توی خواب خیییلی تکون میخوره به حدی که تخت همش میلرزه. خوابم سبکه و از دستش دیوونه شدم. شبا نمیتونم بخوابم
  • من خونه ‌دار هستم. شوهرم گیر میده، صبح زود بلند شو. ۱۱_۱۲ بیدار میشم. غذا همیشه آمادست، خونه تمیزه، بچت ساکت و گرفته خوابیده. خودتم چیزی کم نداری لباسا تمیز و شسته و مرتب سرجاشونن خونه تمیز و طی کشیده شده ظرفا  شسته شده. خدا لعنت کنه مردای گیر و غرغرو ‌و بیشعور و مزاحم روووو
  • خوابش سبکه و در تمام مدتی که خوابه، من فقط اجازه ی نفس کشیدن رو دارم حتی اجازه ی راه رفتن هم ندارم و اگه سر و صدایی کنم، قیامت به پا میکنه.
  • شوهرم معتاده. ۷۲ساعت کامل بیداره ۷۲ساعت کامل خواب. اگرم گیر بدی بیدارش کنی، قاطی میکنه و دیوونه میشه. به خدا دلم از غصه پر میشه وقتی خوابه عینه یه جنازه جلوی بچه هام. طفلکا اونا هم دلشون میگیره میگن چقدر بابا میخوابه
  • یه دوقلو ۹ماهه دارم شبا که نمیخوابن، همش نفرین میکنه کاش هیچ وقت دنیا نمیومدین
  • موبایلش رو ۳-۴ بار کوک میکنه. من همون بار اول بیدار میشم و نمیتونم بخوابم و سردرد میشم
  • خونمون شده پادگان نظامی. هروقت اون خوابش میاد، وسط حال میخوابه. بعد کسی نباید تلویزیون نگاه کنه، نباید سروصداکنه.
  • شوهر من عادت کرده که شب بیدار باشه و روز خوابه. وقتی بهش احتیاج دارم، نیست! خرید بخوام برم، خوابه. مهمونی بخوام بدم، خوابه. خونه رو بخوام روز تمیز کنم، خوابه. از این وضعیت خسته شده ام.
  • شوهرم خیلی میخوابه. یا خوابه یا سرکاره.
  • خواب شوهرم خیلی سنگینه و اگه چند بار تماس بگیرم محاله که متوجه بشه حتی اگه روی بیشترین حالت صدای زنگ باشه.
  • من سرمایی هستم و شوهرم گرمایی و همیشه عرق میریزه. نمیذاره بخاری روشن کنم. پتو هامون رو جدا کردیم. من با پتو میخوابم و شوهرم بدون پتو.
  • من خروپف میکنم و توی خواب سرفه، ابریزش بینی ، غلت زدن شدید دارم. زنم کلافه شده که نمیذاری بخوابم. اگه میدونستم باهات ازدواج نمیکردم.
  • شوهرم کارهایی که روز انجام داده رو شب توی خواب تکرار میکنه.
  • همسرم از زمان مجردی عادت داره جلوی تی وی بخوابه. سه ساله عروسی کردیم و هر شب این دعوا رو دارم باهاش که پاشو برو سرجات بخواب و تی وی رو روشن نذار خیلی عذابم میده چکارش
  • شوهرم تشک گوسفند اورده و میگه طبع این تشک گرمه باید روی این بخوابیم. تشک بوی طویله میده. میخوام سر به تنش نباشه با سردی و گرمی پدرم رو در آورده. کلافه شدم به خاطر طب سنتی. خسته شدم. گاهی دلم فست فود میخواد. خونه حکومت نظامیه.
  • خودش روی خوابش خیلی حساسه، وقتی میخواد بخوابه همه محکومن به خوابیدن و کاری نکردن ولی خودش وقتی بقیه خوابن اصلا رعایت نمیکنه. در رو محکم میکوبه و میاد تو. صدای گوشیش رو زیاد میکنه و کلیپ میبینه. کنارت با تلفن حرف میزنه و...

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

شوخی کردن

  • هرچی دلش میخاد میگه، تهش میگه شوخی کردم و تو جنبه نداری. میدونم بی منظور حرف میزنه ولی بهم برمیخوره. چندروز پیش به یه سگ دست زد. گفتم دستات رو بشور و کثیفه به سگ دست زدی. میگه یعنی از تو کثیف تره اون سگ؟ بعد من که ناراحت میشم میگه بی جنبه ای
  • شوهرم خیلی اهل شوخی های ناراحت کنندس مثلا عکس هر حیوونی رو نشون میده میگه عههه چقد شبیه توعه. کاملا هم با شوخی میگه اما من واقعا ناراحت میشم

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (به واسطه ی شغل)

  • شوهرم توی کارهای گرافیکی وارده. یه شوهر خواهر داره که بخاطر مسایل کاریش نیاز به تبلیغات داره. متوجه شدم شوهرم براش کلیپ میسازه و هزینه های حدود پونصد هزار تا یک میلیون در ماه براش میکنه. بنظرتون حق دارم ب شوهرم بگم نکن یا دیگه پرروییه؟
  • خیاطم و خواهرشوهرام انتظار دارن براشون مجانی خیاطی کنم. من به شوهرم گفتم که فقط برای پدر و مادرها رایگان خیاطی میکنم

نمونه مصاحبه صحیح: مرد بگه که من کار گرافیک میکنم و بعضی وقتها برای خونوادم کار میکنم و ازشون پول نمیگیرم. اگه همسرم اصرار کنه که پول ازشون بگیر ناراحت میشم. جدا از اون اگه همسرم شغلی داشته باشه مثلا خیاطی بلد باشه، من انتظار دارم که از خونواده م انتظار پول نداشته باشه

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (استفاده از خونه و ماشین)

  • یه خونه داریم که اجاره دادیم، پول اون اجاره خونه توی کارتی میریزه که دست مادرشوهرم هست.
  • هر دو سه روز یکبار میرم به خانواده ام سرمیزنم. مادرشوهرم خیلی پرجمعیتن و بچه زیاد دارن. همیشه دعوا میکنن که باید کلید خونه‌تون رو بدید به ما، خونه شما سرده من و نوه هام بریم اونجا و ماهم اساس بیاریم بذاریم! خب خونه تازه ساز که باخون دل اوکی کردیم بچه ها داغون میکنن بعدم حریم شخصی پس چی میشه؟
  • مادرشوهرم توی حیاط من سبزی میکاره.
  • شوهرم همش کلید خونه باغش رو میده، به بابا و زن باباش. چند بارم دعوا کردیم اما بازم کار خودش رو میکنه!
  • هرموقع مادر و پدرم تو ماشینش نشستن، اه و اوه کرد که ماشینم سنگین میشه. گوشت تنم اب میشد و خجالت میکشیدم از این کارش تا برگردیم
  • مادرشوهرم به شوهرم میگه برادرت میخواد بره مسافرت ولی نمیتونه بره چون ماشینشون خرابه. ماشینت رو بده که با ماشین تو برن. من هم گفتم خب مامان برن ماشینشون رو درست کنن. برادرشوهر کوچیکم به بهونه نداشتن کولر با ماشین ما میره بیرون
  • شوهرم گفت که داداشم گرفتاره، خواسته طلای زنش رو بفروشه گفتم نکن یه خورده بیشتر کار کن بتونی نگه‌شون داری. این در حالیه که خودش همیشه با هر کم و کسری میره سراغ طلا و پس اندازمون. در حدی که از لجش حلقه مونم فروختم که بدونه دیگه هیچ طلایی نداریم. ماشین داشتیم، به همین داداشش داد چون محل کارش دوره. بعد از چند سال از همین برادر شوهر ماشین خریدیم پولش داده بودیم اما نیاوردش تا چهار ماه زیر پاشون بود میگفت دلم نمیاد از زیر پای زن و بچش بکشم اما ما پیاده گز میکردیم. آروم بهش میگفتم اثری نداشت جنگ و دعوا راه مینداختم بدتر میکرد
  • برادرشوهرم مدام ماشین ما رو میگیره. بخواد سفر بره ماشین ما رو میگیره.
  • توی یه مراسمی بجای اینکه با منو بچم بره شهرستان خواهرش و بچه هاش رو سوار کرده برده

نمونه مصاحبه صحیح: مرد بگه که در خانواده ی ما اینجوریه که ماشین به قرض هم میدیم حتی برای مسافرت رفتن

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (خوراکی و مواد غذایی)

  • هر روز برای بچه های خواهرش پلاستیک پلاستیک خوراکی میگیره. در صورتی که یخچال خودمون خالیه.
  • زنم اجازه نمیده که من یک پلاستیک خوراکی برای بچه های خواهرم بگیرم.
  • مادرم فوت کرده. با خواهرم تصمیم گرفتیم که یک روز من و روز بعد خواهرم از غذایی که میپزیم یه بشقاب بدیم به پدرمون. شوهرم مخالفت میکنه
  • شوهرم توی کارخونه کار میکنه. مادر شوهرم توقع داره، مواد غذایی که از محل کار شوهرم میدن، ببره برای اونا. وضع مالیشون هم خوبه ها. بعد ما خونه نداریم، قسط داریم. خودمون احتیاج داریم. فهمیده بود برنج دادن اومده جلو شوهرم میگه ما برنجمون هم تموم شده. یا میاد میگه شیرهای پاکتی برای بابات بیار دوس داره!
  • هرچیزی که برای خورد و خوراک خودمون بخریم شوهرم میگه واسه مامانمم بخریم اگه یه کیلو سیب برای خودمون بخریم باید برای مامانش هم بخریم
  • از طرف اداره به من اجیل عید دادن. میخواستم سه تا بستش رو بدم خانوادم دعوا به پا گرده. بگو اخه مگه مال تو هست؟
  • پدر ومادرم کرونا گرفته بودن. بعد از تموم شدن دوره بیماریشون رفتیم عیادتشون. گفتم یه کیلو میوه بگیریم. کم مونده بود دیونه بشه که چرا میوه بگیرم. آخرشم از کارت خودم میوه گرفتم کارتی که پولش رو به عنوان عیدی پدرم بهم داده بود.
  • شوهرم هر چی که میخره، بیشترش رو میده به خانواده شوهرم؛ مثلا اگه 5 کیلو گوشت بخره، 3 کیلو میده به اونها میگه اونها پنج نفرن خودمون 2 نفر. اگه چهار تا روغن بخره، 3 تا رو میده به اونها. کلا هرچی برای خودمون بخره به اونها هم میده. وضع پدرشوهرم هم خوبه و مشکل مالی نداره
  • نمیذاره یه ترشی درست کنم و برای خانواده م ببرم. نمیذاره یه کاسه آش به کسی بدم.
  • امسال درخت خونمون انجیر داده مادر شوهرم زنگ میزنه میگه برام یه سبد انجیر بچینید با اینکه چهار پنج کیلو شوهرم چیده برده. شوهرمم همش دعوا داره باهام میگه بده ببره.
  • 10 روز خونه ی بابام میمونیم و شوهرم گداست یه کیلو میوه دستش نمیگیره که بیاره.
  • وقتی از باغمون میوه میچینیم، شوهرم گونی گونی میوه میده به خونواده ش ولی به خونواده ی ما چیزی نمیده.
  • ما کشاورزیم و همیشه وقتی محصول برداشت میکنم، به خواهر و برادرامون و پدر و مادرامون میدیم. حالا زنم نمیذاره
  • ما کارمندیم تازه ازدواج کردیم ماهی ۳۰ میلیون قسط می‌دیدیم. شوهرم هر وقت میره خونه باباش خرما و میوه و شیرینی کلی چیزی می‌خره میبره. اونا میدونن ما قسط داریم خودمون به سختی زندگی می‌کنیم مثلا امروز پدر شوهرم زنگ زده شوهرم چی بخر بیار خونه بعد از اونطرف بابا و مامان من نگران هر دفعه میان یا ما میریم خونشون کلی چیزی بهمون میدن ببریم
  • هر موقع بخواهیم بریم خونه پدر و مادرش نباید دست خالی بریم. حتما میوه و شیرینی باید بگیریم.
  • عید قربان با خانواده اش گوسفند بریدن تقسیم کردن به کل خوانواده اش خواهر برادر سهم داد. هم خوردن هم بردن. یکبار به من نگفت از سهم خودمون یه تیکه واسه مادر پیرت ببر گناه داره.
  • به شدت گدا بازی درمیاره؛ مثلا از 7 روز هفته 5 روز برای نهار میادخونمون. هر روز هم پلو با مرغ و گوشت و ماهی و ..... ایناست ما همیشه نهار ها نوشابه داریم. یه روز که نداشتیم بهش گفتم نوشابه نداریم. یه دونه بیار با یه نوشابه یه کوچولو اومد خونمون و از اون روز هر وقت میگم نوشابه نداریم، یه کوچولو میگیره میاد خجالت هم نمیکشه جلوی پدر مادر و برادرم.
  • شوهرمن پسردومی خانواده هست. از اول هرچی پدرمادرش میگفتن میگفت چشم برعکس اون دو تا همش پدر مادرشون رو خسته میکنن و داد میزنن سرشون الانم پدرشون عمل کرده، شوهرم پیش من میگه پول ندارم ولی میره ۵/۶کیلو میوه و خرید خونه واسه مادرش میکنه. پسربزرگه و زن بچش دست خالی میان میخورن و میبرن

نمونه مصاجبه صحیح: دختر میگفت که دور از جون وقتی مادرمون فوت کنه، ما از غذایی که میپزیم به پدرمون میدیم و اگه شوهرم مخالفت کنه چه حسی در من ایجاد میشه

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (هدیه)

  • شوهرم خیلی خسیسه. خواهرم برای دخترم به مناسبت های مختلف خرید میکنه ولی من هیچ وقت برا بچه‌ی اون هیچی نگرفتم. چند وقته پیش تولد پسرش بود منم دعوت کرد. رفتم کلی بازار رو گشتم یه اسباب بازی کوچیک براش خریدم ولی از ترسم به شوهرم نگفتم. از دهنم در رفت گفتم من کادو دادم، یک قیامتی به پا کرد. گفت تو میری پول های من رو خرج خانوادت میکنی. تو میخوای آب هم بخوری باید اول از من اجازه بگیری. بهم گفت فکر نکنی از جدایی میترسم. طلاقت میدم. ازت میگذرم
  • من یه شهر دیگه ام. خانوادم یه شهر دیگه‌ان. خونواده‌م میان خونه‌م تمام یخچال و خونه‌م رو پر میکنن و میرن. حالا من میخوام برم خونشون گفتم یه چیزی بخریم و ببریم. شوهرم میگه نه پدرمادرتن چرا بخری؟ شوهرمم میگه برام اهمیت نداره، نیارن.
  • شوهرم سالی دو بار میره چین. خواهرشوهرام یه لیست میدن که براش مجانی بخرن. هرچی واسه من و بچم میخره باید حتما واسه بچه و خواهرش هم بخره. روزی که شوهرم برمیگرده باید چمدونشون رو خودشون باز کنن که همه چی رو ببینن
  • عروسی یا  تولدی میشه نه کادوی میده نه پولی. من مجبور میشم پول بدم من خودم شاغلم. خونه کسی هم میریم چیزی نمیخره. مناسبتا مثل روز مادر میشه، نه برای مامان من کادو میخره، نه مادرش. من خودم چیزی میخرم. کلا تو وجودش کادو دادن نیست
  • خواهرم توی خونش تولد گرفته. نمیذاره تولد برم. میگه ارزش نداره که  پول اسنپ بدی و کادو هم بگیری. نمیذاره کادوی تولد برای خواهرم یا بچه های خواهر و برادرم بخرم.
  • خواهرم هر سال برای بچه هاشون تولد میگیره. حالا شوهرم میگه بیا اعلام کنیم از این به بعد نه تولد میگیریم، نه تولد میاییم. من با این قانون شوهرم مخالفم.
  • شوهرم دلش میخواد هر چی برای من میخره، برای مادر و خواهراش هم بخره
  • جاریم توی هیچ کدوم از مناسبت ها برای من کادو نخریده، حالا من نمیذارم که شوهرم برای برادرزده ش کادو بخره و با شوهرم سر جنگ افتادیم
    مصاحبه صحیح: مرد بگه که من در زندگیم هر چی بخرم، برای خواهر و مادرم هم میخرم.


در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (مالی)

  • شوهرم خیلیییی با خانوادش رودرواسی داره. پدر منو دراورده. چند روز پیش داداشش زنگش زده گفته یه وام میخوام از کسی بخرم باید به یارو چک ضمانت بدم چک میدی؟ بدون این که اصلا بپرسه وام چی مبلغ چقدر گفته باشه. بعد اومد تو خونه گفت دسته چکم رو بده باید عکسش رو بفرستم واسه داداشم. گفتم خب اخه مبلغ رو بپرس گفت نمیپرسم زشته هر چی بخواد داداشمه. بعد اینقدر هی گفتم بپرس پرسید گفت ۳۵۰میلیون. گفتم خیلیه یه بهانه ای بیار گفت نمیشه داداشمه یه بار قبلا ضامنم شده حالا اون وامه کلا ۷ میلیون بوده
  • ماهیانه در حد 200 هزار تومن میدم مادرم. شوهرم از وقتی فهمیده میگه نباید بدی.
  • یه بار میگف طلات رو بفروش برم بدهی بابام رو بدم
  • من جلوی هرجای اضافه رو میگیرم و میگم پول پس انداز کنیم. از پوشاک و خیلی چیزا میگذرم و خودشم درجریانه اما چون مادرش گفته باید قربونی بدیم میخواد گوسفند بکشه. به شوهرم توام بیکاریمیگم و تازه مستاجریم نیازی به این کارا نیست. مادرشوهرم خیلی دوس داره جلوی فک و فامیل اسم در کنه و چشم و هم چشمی داره
  • پدرم از شوهرم پول خواست. شوهرم بهش گفت ندارم. با اینکه من و پدرم میدونیم داره و وضعش خوبه و مال و درامد زیاد داره. بهم گفت پدر زن بقیه پول میدن، پدر تو پول میگیره. الانم به من گفت اگرم داشتم به بابات نمیدادم. گفت میخوای طلاهات رو بفروش بده
  • وقتی من و بابام به خاطر کرونا بستری شدیم. یه قرون از جیب خودش خرج نکرده و فقط پول دارو و دکتر منو خودش داد و بقیه مخارج رو با کارت بابام می گرفت (در صورتی که اگه خودش حساب میکرد بابام قطعا بهش پس میداد)
  • توی هزینه ها به من سخت میگیره و برای بقیه راحت خرج میکنه، وقتی بخواد بهم پول بده جونش درمیاد بهش بگم یه مانتو میخوام جونش درمیاد، عید برای من یک مانتو نخرید ولی برای خونواده ش آجیل خرید
  • خیلی بده که شوهرم حتی برای ما کم میذاره تا به خانوادش برسه. با اینکه پدرشوهرم باز نشسته هست و حقوقش کفاف زندگیش رو میده ولی شوهرم چشم بسته براشون خرج میکنه
  • شوهرم روز اول گفت خرج مادرم با منه. منم قبول کردم و با خودم گفتم خرجی نداره ولی خرجش از من هم بیشتره. هر دقیقه دختر، پسر، نوه، نتیجه و کلی آدم میریزه خونه‌ش. تو این گرونی چند بار در هفته مهمونی میگیره یا دختراش یادش میدن از شوهر من فلان چیز رو بخواد وسیله یا هر چیزی. تمام مخارج با شوهر من هر دقیقه مرغ بخر، گوشت بخر، برنج  بخر، میوه بخر. خلاصه به اش و سوپ هم راضی نیستن. گوشت و برنج میخوان. بخدا راضی هستم خود مادرشوهرم بخوره ولی نده به این آدم‌های گنده بخورن و برن. یدونه از بچه هاش یه نیم کیلو میوه با گوشت و برنج برای شکم خودشون نمیگیرن بیارن. شوهرم میگه خونه مادرشون میان بگیم نیان. به تو چه
  • هر سری میفهمم به یکی پول داده. به من هم نمیگه، بعدا خودم میفهمم. وضع مالیمون اصلا خوب نیست. همیشه یه مقدار از حقوقش رو از من قایم میکنه. همین یه هفته پیش سر این موضوع کلی دعوا کردیم. الانم رفتم تو لیست تراکنشاش فهمیدم دو روز پیش برای داداشش یه تومن فرستاده.
  • شوهرم چیزی خرج خونه نمیکنه، مگر چند بار خرید ماست، نون و پنیر. میگم آخه ما نه مسافرت داریم نه لباس میخریم پس پولت چی میشه؟ اوایل گوشی شو چک میکردم دیدم واریز به خواهر برادراش داره؛ یعنی انقدر نفهمه؟؟ حتی یه انگشتر ندارم دستم کنم، بعد شوهرم ۷ گرم طلا خریده و گذاشته خونه مادرش.
  • مادرشوهرم به شوهرم میگه جارو برقیم خراب شده و شوهرم میگه پول گیرم اومد برات میخرم
  • شوهرم خانواده ش رو همراه من برد مسافرت. همه مخارج خواهرشوهرام و بچه هاشونم داد. اعصابم خورد بود چون یه تومن، دو تومن من رو حساب میکنه. نمیتونستم اعتراض کنم چون دعوا میکنه. اگه نمیرفتمم اونا از خداشون بود و شوهرم بدون من میرفت. حالا موندم چه کنم دست از سر ما بردارن. شوهرم رو منبع پول میدونن که اویزونش شدن درصورتیکه شوهرم برا من درست حسابی پول خرج نمیکنه
  • من و مامانم و شوهرم رفتیم دکتر مامانم مریض شده بود یه خورده بعد هزینه شد ۵۰۰ تومن بعد. شوهرم ک تو عقدیم اصلاااا تعارف نزد که حساب کنم و اینا من خودم حساب کردم ولی ته دلم دوس داشتم جلو مامانم اونم به عنوان مردی که همرامون بود، حساب کنه
  • بعد از شیردهیم، دندون بالاییم شکسته و عفونت کرده. جوری که لب بالایی و دماغم باد کرده و به شدت خجالت میکشم برم بیرون. یک ماهه که میگم بیا بریم این رو درست کنیم، ميگه کار دارم یا پول ندارم یا کارتم گم شده. بعد دیشب میگه مامان بابام مبل خریدن. میگم پول کم داشتن اخ چجور خریدن. بعد موجودی ش رو دیدم شوهرم بیست ملیون کارت کشیده و موجودی ما صفر شده. بهش گفتم گفت اره من قرض دادم. میگم اخه بی‌انصاف این دندون درد من رو یک ماهه کشته. حداقل یه ۵ تومن نگه میداشتی برای من. بعدش دعوا کردم، داد زدم، انقد گریه کردم میگم من رو چرا آدم حساب نمیکنی.
  • پدر شوهرم فوت شده و شوهرم میگه من جای پدر خواهر و برادرام هستم. شوهرم هرچی کارمیکنه، خرج داداشش و خانوادش میکنه. این مدت پول نداشتیم شوهرم بدهی داشت و طلاهای من رو فروخت تا بدهیش رو بده. داداش احمقشم نامزدی کرد تو این بی‌پولی نامزدی گرفت و کلی خرج کرد. دیروزم نامزدش برده 6 میلیون فقط لباس محلی خریده. همشم با کارت شوهرم من خودم هیچی نمیخرم میگم بدهکاره. منم به داداشش پیام دادم و گفتم ما پول نداریم چرا نمیفهمین! هر وقت پول داشتی خرج کن. داداشت نشسته غصه میخوره. افتاد سکته کرد تقصیر شما هاس. اونم جواب داد گف به تو ربطی نداره و... ولی خسته شدم 7 ساله ما ازدواج کردیم همش به من میگه ندارم ولی از زیر زمینم شده جورمیکنه و برای اونا خرج میکنه. قبل ازدواج هر چی داشت خرج خانوادش میکرد که وقتی میخواستیم عقد کنیم، هیچی نداشت همش میگفت پول ندارم این رو نخر اونرو نخر.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (زمانی- همراه بیمار)

  • برای زایمان خواهرم خواستم که همراه بیمارش باشم، به شوهرم گفتم برم گفت نه. اصرار کردم، گفت اگه بری میزنم دست و پات رو میشکنم
  • یک هفته‌ هست بخاطر داداشم که عمل کرده خونه مامانمم. امروز شوهرم با بد اخلاقی از سرکار اومد. سر اینکه ناهارش رو نخورده و کسی نبوده براش آماده کنه.
  • مادرم هر دو ماه یکبار نوبت دکتر داره. شوهرم نمیذاره همراه مادرم یک نصف روز برم مطب دکتر
  • اسباب کشی خواهرم هست و شوهرم نمیذاره که من برم.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (زمانی-رفت و امد و انجام سایر امور)

  • خواهرشوهرم عادتشه هر کار داره به شوهر من میگه. شوهر خودش کارمنده ولی تا اخر شب خونه نمیاد. دیشب ساعت شش تا هشت با شوهرم رفته خرید ولی مرغ نخریده چون گفته صاحب مغازه الان خودش نیست و فقط شاگردشه و شاگردش بهم تخفیف نمیده. حالا وضعشم خوبه ها اون سی چهل تومن تخفیف به هیچ جاش برنمیخوره. همون دیشب به شوهرم گفته منو صبح ببر مرغ بخرم. یه روز نون ندارم بیا نون بخر! فرداش منو ببر بازار خرید دارم. عصرش مهمون دارم برنج بخر! فرداش بچم رو ببر مدرسه ثبت نام کن حتی مهمونی خونه عموم بودیم انقد زنگ زد شوهرم رو از سر سفره بلند کرد که پاشو بیا مدارک پسرم رو ببر بیمه
  • اون همش در خدمت خانوادشه. کافیه پدر و مادرش بهش بگن فلان چیز رو برامون بخر، فرداش براشون خریده. در حالیکه من که یه چیزی رو بهش میگم بخره انقدر طولش میده که شاید به ماهها برسه. خیلی وقتا هم میگه من وقت ندارم خودت برو بگیر.
  • خانواده شوهرم انتظار دارن شوهرم تاکسی دربستشون باشه. ببر خرید، ببر بیمارستان، ببر دکتر، درمانگاه، دارو بخر، ببر مهمونی، ببر تالار عروسی، ببر خیاط و...
  • زندگی نذاشته برام انقد که کش تنبون پدر مادرشه. یکی نیست بگه تو که انقد عاشق پدر مادرت بودی چرا اومدی زن گرفتی. فقط مونده بره سبزی مادرش رو پاک کنه. این قوم هم خوب این مرد رو شناختن هر کی یه جا کارش لنگ میشه به این زنگ میزنن تا بره انجام بده از خرید، بردن آوردن و تعمیرات و... حالا بخواد برای من کار کنه جونش میخواد در بیاد. من داشتم میمردم میگفت نه به خواهر و برادرم قول دادم صبح بریم حرم. امام رضا بزنه به کمرت. میگفت دکتر نمیخواد، همین قرص ها رو بخوری، خوب میشی.  بعد خواهرش سرما خورده بود دسته جمعی و ایلی باید خواهرش رو میبردن دکتر
  •  یه بابابزرگ داره که همش سرش تو زندگیه ماست و شوهرم باید کاراش رو کنه. همیشه هم بهش میگه چشم. حتی تو حساس ترین زمان های زندگیمون زنگ زده به شوهرم و کشوندتش اونجا. اینقد خسته شدم که همش دعا مبکنم این بابابزرگه بمیره فقط.
  • شوهرم میخاد جایی بره که یه هفته پیش قول داد منم ببره. حالا زنگ میزنه میگه نمیبرمت چون دوستام باهام هستن. همیشه همینه خیلی کم پیش میاد بره مرکز استان، هر موقع هم میخواد بره، من رو نمیبره و با دوستاش میره
  • پدر شوهرم هرکاری که میخواد انجام بده اداری خرید و ... به شوهرم زنگ میزنه. اونم این مدت چون دوتا شغل داره، بشدت سرش شلوغه و وقت نداره بره دنبال کار بقیه و به من میگه برو. بعد اون روز دلم سوخت دوتا کار انجام دادم برای خانوادش. شوهرم گفت کپی فلان جیز رو بیار تا تایید بشه. فرداش گفت بردیش؟ گفتم نه، مگه من بیکارم هر روز برم دنبال کار بقیه. تلفن رو قطع کردم. بعد دیشب گفت اون کارو تمومش نمیکنی گفتم خواهشا مردم رو عادت نده با دستش فکم رو فشار داد گفت اونی که تو بهشون میگی مردم، پدر و مادرم هستن.
  • اگه مادر و خواهرم را تا خونه شون که یکساعت فاصله داره، برسونم. زنم قشقرق به پا میکنه
  • خواهر شوهرم 2 تا بچه کوچک داره و انتظار داره که من ازشون نگه داری کنم وقتی با بچه ی خودم میشن. دنیا رو خراب میکنن به شوهرم گفتم میگه فکر کن 3 تا بچه داری چجوری میخواستی نگه شون داری.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات دادن (زمانی- کار کردن خونه مادر شوهر)

  • مادرم کلی کار داشت. شوهرم نذاشت من برم کمک و گفت بگو کارگر بگیرن یا دختراش انجام بدن. تو خونه و زندگی و شوهر داری. اعصابم از دستش خورده.
  • مادرشوهرم فوت شده و من بدون شوهرم اونجا نمیرم. پدرشوهرم امشب بهم زنگ زد گفت که تا شوهرت نیاد نمیای. یکم تعارف کردم گفتم نه اینجوری نیست و این حرفا ولی واقعا اینجور هست چون لزومی نداره شوهرم نیست من برم بعد گفت بچه‌هام مادر ندارن چشمشون به دستته، بیا یه غذای برا داداشت درست کن
  • خونه مادر شوهرم میرم، شوهرم میگه پاشو ظرف هایی که غذا خوردیم بشور خیلی عصبی میشم آخه من مهمانم چرا بشورم
  • همیشه وقتی مادرشون مهمون داشت من چون نزدیکم بهش میرفتم همه ی کارا رو میکردم و خواهرشوهرام و جاریم عین ملکه میومدن میخوردن. ده بارم میگفتن چرا رنگت پریده. جو نده کاری نکردی که قیافت رو خسته نشون میدی. مادرشوهرمم بشدت دهن بینه. اونم جو می‌گرفت می‌گفت کم خونه انداختن بهمون! بعد همه میخندیدن. شوهرمم اصلا طرف من نبود. امشبم دعوت کرده. من نرفتم. یه ساعت پیش شوهرم زنگ زده میگه مامان میگه منتظرم. پس کی میای! گفتم بهش بگو کم خونم نمیتونم. خواهر شوهرم زنگ زد با توپ پر گفت آدم شدی برا ما. چرا نمیری! گفتم کاری نیست که خودتون برین انجام بدین. چند دقیقه پیش مادرشوهرم زنگ زد گفت دیگه یواش یواش بیا. گفتم شرمنده مامان جان، منم مثل بقیه موقع شام میام. سعی میکرد راضیم کنه ولی نرفتم. خوشحالم حالشون رو گرفتم
  • چند بار به رسم ادب تو مهمونیا بلند شدم کار کردم. هرجا رفتم یا ظرفی شستم و یا سفره جمع و پهن کردم و... الان یجا بریم من از جام بلند نشم، میاد باهام بحث میکنه. میگه چجوری روت شد از جات تکون نخوری. میگه کار که ادم رو نمیکشه منم بش گفتم من فقط خونه مادرت میتونم کمک کنم مگه نوکرم هرجا برم بلند شم کار کنم. از اول چون بلند شدم الان توقع داره
  • خیلی این اتفاق میفته که از مهمونی میایم خونه، شوهرم میگه چرا تو مهمونی کار نکردی. خونه مادرش که کار نکنم طلاقم میده. اونجا حتی یه قاشقم نمیذارم مادرشوهرم اب بکشه. اینم بگم منظورش از کار کردن اینه که وسایل پذیرایی رو جمع کنم و بشورم حتی شامم نریم باز میگه ظرفای چایی نشستی! یا میایم خونه میگه حداقل نمیشستی جمعشون میکردی میبردی اشپزخونه. حتی چند بار با لحن اروم پیش بقیه گفته پاشو جمع کن یا پاشو بشور یبار مسافرت خونه جاریم بودیم. همه کار کرده بودم. اخر شب سینی چای موند رو زمین چشمک زد که پاشو اونم بشور 
  • شوهرم انتظار داره وقتی خونواده ش میرن مسافرت من برم خونه شون رو تمیز کنم.
  • هر موقع میریم خونه ی مادرش، خواهر و مادرش میشینن و من باید پذیرایی کنم و بپزم و بشورم.
  • مادرشوهرم انتظار داره، هر موقع مهمون داره برم کمکش و به شوهرم زنگ میزنه که به زنت بگو بیا کمک شب مهمون دارم.
  • خونه مادر شوهرم وقتی کم کار میکنم، در حد ظرف و سفره انداختن، مادرشوهرم بهم محل نمیده. انگار نوکر گرفتن تا عروس. خیلی بدم میاد از این رفتار. به شوهرمم گفتم اونم میگه چیکار کنم کاری از دستم بر نمیاد. میگم حداقل چند وقت نیام. میگه نه نمیشه باید بیای. آخر هفته به اصرار شوهرم میرم اونجا. وقتیم نمیرم، شوهرم سرد میشه و قهر میکنه. واقعا خسته شدم. چند روز پیش خونشون بودم، مادر شوهرم گفت من میخام برم مراسم ختم تو میتونی غذا درست کنی؟ جاریت میخواد بیاد خونمون. منم گفتم من تا حالا غذا واسه هفت هشت نفر درست نکردم، دست تنها نمیتونم بعد گفت یکاریش کن و خودش رفت. منم به خواهر شوهرم گفتم چیکار کنیم ناهار رو گفت نمیدونم خودت درست کن یعنی انقد بدم اومد انگار خونه ی منه.
  • مادرشوهرم دیروز رفته سفر تا یک ماه هم نیست کلی پرنده تو خونه داره که داخل قفس نیستن. قرار شد من به پرنده ها برسم، جوری کثافت کاری میکنن که باید روزی 4-3 بار خونه رو تی زد و شست
  • مادر شوهرم با پرویی میاد در میزنه یکم ظرف سر سینکه، بیا بشور یا مثلا بیا کمکم این لباس ها رو بشوریم. چند بار با بی حالی رفتم. عروس رو به چشم کلفت میبینن حالم دیگه از مادر شوهرم به هم میخوره. به شخصه هیچ وقت منت کسی رو نمیکشم که یه بشقاب برام بلند کنه. انقد دیگه بهم تیکه و طعنه میزنه دوست دارم خودم رو خفه کنم، خسته شدم.
  • از همون اول  ازدواجم بخاطر مامانش با من بحث میکنه. تو باید بری خونه تکونی عید کمکش کنی. تو باید از خونه خودتون غذا درست کنی ببری براش. تو باید همش کنار مادرم باشی همه کاراش کنی. باهاش همش بری بیرون. من رو دیونه کرده دیگه نمیتونم تحملش کنم چون نرفتم عید کمک مادرش کنم بهم میگه خدارو شکر میکنم مادرم افتاده نشده ک دست نگاه کنه تو بشه بتو نیاز داشته باشه

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات (زمانی- کمک در پول در اوردن)

  • پدر شوهرم باغ داره، از من انتظار دارن که بریم محصولشون رو بچینم. من خوشم نمیاد توی آفتاب
  • دیدم پدرشوهرم چند بار زنگ زده به من، زنگ زدم ببينم چيكار داشته. نگو يه شهر ديگه بنايى داره و خونه ميسازه تا بتونه هم سعى ميكنه پول به كارگر نده. بقول خودش كارگر گرونه. دوست داره پسراش براش کار کنن. ميگه اينجا كار داريم و از نون پنير خسته شديم. ميخواستم بياى اينجا شام و ناهار بپزى برامون. پسرا ميخوان بيان. خب به من چه. من حامله ام و بیست روز دیگه وقت زایمانه
  • شوهر من کارمنده کل هفته سرکاره. یه جمعه تعطیله مادرش توقع داره بره روستا کارای کشاورزیشون رو انجام بده. بعد میگه زنتم بیار پیش ما. من از 6 صبح برم تا 6 بعد از ظهر اونجا حیرون و سرگردون. یک ریال هم از درآمد کاراشون رو به ما نمیدن، ما محتاجشون نیستیم میگم یعنی کار بدون مزده انگار. یه اتاق ندارن استراحت کنم آب هم خیلی کم توی لوله هست کلا اونجا کم آبه. من اصلا دلم نمیخواد برم، دوست هم ندارم شوهرم هم بره اونجا. به شوهرم گفتم ببین کارگر افغانی چقد میگیره، بره همه کاراشون انجام بده خودت هم مزدش رو بده و اینقد هرجمعه نرو، ناراحت شده! مگه حرف بدی زدم؟
  • تو روستا زمین دارن گندم کاشتن بعد رفته بودیم روستا منم با خودشون برده بودن، براشون غذا بپزم و خودشون برن گندم درو کنن

مصاحبه صحیح: پسر میگفت که من روز های جمعه باید برم کارهای کشاورزی خانواده م رو انجام بدم و شما هم با من میایید. هیچ درامدی من از اون کار ندارم و صرفا کمک کردن هست.

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید

خدمات  دادن (سایر)

  • به من گفت عکس شناسنامه خودت و بچه رو بفرست. گفتم برای چی؟ گفت بیمه و ... منم فرستادم. بعد اتفاقی فهمیدم، اومده مدارک ما رو فرستاده برای خواهرش تا بدون اطلاع من خونه مسکن مهر به اسم ما برای خودشون ثبت نام کنن. ما مستاجریم اونا خونه دارن. بعد دعوامون شد گفت تو لیاقت خونه نداری خواهر من لیاقت داره. بعد خوب تو دعوا بود من داد میزدم. دیدم چند دقیقه ساکت شد. حالا اتفاقی فهمیدم ازم فیلم میگرفته
  • یه دونه قاشق معمولی داشتیم که شوهرم میگف این سنگینه، خوشم نمیاد. یبار بابام امد با اون قاشق غذاخورد. گفت با این قاشق بهم چسبید. منم گفتم ببرش. شوهرم اون رو خونه مامانم دید. بهم گفت چرا مال من رو پخش پلا میکنی. همیشه هم بهم شک داره فک میکنه دزدم چون خودش دستش کجه. الانم یه ملاقه کوچک مامانم داشت داد به دخترم یمدت اوردیم دخترم با اون غذا میخورد. دوباره دخترم برد خونه مامانم. اونرو امشب دیده. میگه من قبلا یه ملاقه داشتم. همون ملاقه که مال مامانم بود رو میگفت. گفتم نه ما نداشیم گفت چرا داشتیم میدونم. همیشه همینه. فک میکنه گوشت، مرغ، پیاز، گوجه میدم به خانوادم. واقعا خستم کرده. ۶ ساله بریدم دیگه از دست تهمتاش. تاخانوادم میان هی زنگ میزنه کی میرن دیگ پای خانوادم رو ب خونم بسته ما رو اسیر خودش  کرده.
  • هر چیز جدیدی رو که بخواهیم بخریم، قدیمی رو میده به خونواده ش؛ مثلا اگه میز تلویزیون بخریم، میخواد قدیمی رو بده باباش. بهش میگم بیا بفروشیم و پولمون پول بذاریم. عصبانی میشه. وضع خونواده ش هم توپه ولی خسیسن و نمیخرن.
  • ما تهرانیم. برادرشوهرم جنوب سرکاره. مادرشوهرم به شوهرم میگه هر کاری برای زنت کردی باید برای جاریمم بکنه. اگه برای من تولد گرفت برای جاریمم باید بگیره. شوهرمم باید جاریم رو ببره اینطرف و اونطرف

در یکی از تاپیک هام درباره اینکه در جلسه خواستگاری چی بگیم (برگرفته از سخنان دکتر حبشی) نوشتم. مطالب دکتر حبشی، بانوآرتمیس، دختر_گرانبها و roya_am را کتاب کردم. میتونین از تاپیک‌هایم به صورت رایگان دانلود کنید. برای زندگی مشترک، کتابی بهتر از کتاب زندگی دکتر حبشی نخوندم. برای هر زن و مردی واجب است این کتاب رو بخونه. این کتاب رو میتونین از سایت مجتمع فرهنگی شاهدان (سایت دکتر حبشی) تهیه کنید.

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792