خب دیگه ، اینجور مواقع ناچارا باید تن به یه سری مسائل بدی
یکی از اقوام ماهم پیش مادر شوهرش زندگی میکرد
سالها باهم جنگیدن، دیگه کارش به قرص اعصاب کشید
در نهایت ناچارا تسلیم شد و پذیرفت چاره ای جز سازش نداره
الان زندگیشون رو واله،نه اینکه کدورت نباشه ، هست ، ولی خب مدیریت میکنن
وقتی شرایط مستقل شدن نداری باید به پذیرش برسی ، همین