حیف تو که شدی زن یک مریض روانی
ای کاش قدر خودت را میدونستی خیلی ها ارزو دارن در مقام اجتماعی وشغلی تو باشن دکتر جون
ولی خودت اصلا نبینی چون زیر سلطه مرد روانی هستی که حتی بدیهاش را نمبینی
اون محدودت کرده نابودت کرده ولی باز دوستش داری
اخرش هم که پیرشدی وفرسوذه میبرتت تیمارستان چون داره برات پرونده میسازه روانیت میکنه
یا از زور وفشار کار دست خودت میدی
حیف چقدر ادم نابود میشه شماها را میبینه
طرف داره میره اونور دنیا تا پزشکی بخونه ولی تو پزشکی وقدر خودت را نمیدونی میخوای شوهر روانیت بدونه