سلام عزیزم چقد تو خوبی
دخترم به شوهرم گفته بوده من خودمو میزنم خواب مامانم با گوشیش به یه اقایی گفته بذار شوهرم بخابه میام پیشت،بعدش هرچی گفت شوخی کردم باباش باور نکرده بود.انقد افسرده شد بخدا،اصلا باهام حرف نزد،هرچی گفتم دروغ میگه بخدا اصلا حالش بد شده بود.بهش گفتم گوشیمم ببر باخودت نبرد.دیگه بدون خداحافظی رفت باهام قهر بود بی دلیل بدون گناه.منم دخترمو از غصه ی دلم کتک زدم و انقد گریه کردم که خدا بگه.بعد به پس فرداش به شوهرم پیام دادم امروز شنبه اس بیا بریم پرینت بگیریم(میخواستم به قهرم ادامه بدم چون بی گناه بودم داشتم بیخودی سین جیم میشدم ولی دلم براش سوخت گفتم هرکی باشه باورش میشه.)
گفت اگه گوشی دیگه داشتی چی اخه بی انصاف چی برات کمگذاشتم؟دیگه انقد قسم خوردم و گفتم توروبا دنیا عوض نمیکنم چرا این فکرو کردی چرا بهم اعتماد نداری و...این بچه شوخی کرده دروغ گفته،میگفت چجوری این دروغ به ذهنش رسیده....
خلاصه دیگه گفتم انشالا اگر روزی پام خطا رفت بمیرم به صب نکشم اخه چی ازم دیدی دیگه خودش دید چقد حال خودمم خرابه دیگه زنگ زد حرف زدیم اشتی کردیم.
ممنونم عزیزم به یادم بودی😘