مادرشوهرت شبیه زنعموی منه
انگار نمیدونم سر عروساش چه بلاهایی اورده حالا پررو پررو خواستگاری منم اومد🥴
بیچارت میکنن دختر
از همین الان پاتو کن تویه کفش و مرغت یه پا داشته باشه
زندگیت رو سفت و سخت بچسب و استقلالت رو حفظ کن
از همین فرش شروع کن و ببر پسش بده و چیزی رو بخر که خودت دوست داری یا اونی رو بخر که سلیقته
حرف زیادی زد بگو خونه منه صبح تا شب من میخوام بشینم روش پس خودم تصمیم میگیرم چی باشه خونه باید سلیقه من باشه وگرنه افسردگی میگیرم اصلا من فرش نمیخوام رو زمین خالی میشینم یا اونی که خودم میگم خودتو بکوب اینور اونور ولی حرف خودتو به کرسی بنشون
لابد میخوای بری تو یه جا زندگی کنی ؟😑 کلا فاصله کانونی رو از مادرشوهرت حفظ کن
عروسای عموی من بعد از کلی خفت و خواری کشیدن نفری یه خونه ویلایی از عموم گرفتن فرار کردن از اون ساختمون رفتن ولی بازم زنعموم زورش زیاد بود نذاشت از خیابون خودشون برن 😐
تو هم از الان تکلیف خودتو روشن کن وگرنه داستان ها پیش رو داری