تو خوابم منو دختر خالم میریم تو حیاط دانشگاه درس بخونیم حیاط دانشگاه پر بود از مرد ی دونه دخترهم نبود ی اقای خیلی لاغر و نحیف تو حیاط دانشگاه بود موقع حرف زدن صورت منو لمس کرد منم تا تونستم کتکش زدم اسنپ گرفتیم و همون شخص از قضا شد راننده اسنپمون تو ماشینش بچه ش رو گذاشته بود بچه ش پسر بود من خیلی اون پسر بچه رو کتک زدم یعنی تا لحظه ای برسم کتکش زدم با عذاب وجدان ار خواب بیدارشدم اینقدر ناراحتم😞 تازه اسم همون شخص لاغر و. نحسف خسرو پرویز بود