2777
2789

اولا شدت زندنش کمتر بود ولی الان خدا به روز گرگ بیابون هم نیاره ۲ ساله با پدر مادرم قهره یه بحثی بخاطر من پیش اومد که دیگه حرف نزد آدم کینه ایه و به شدت بد ذاته خدا طول این ۲ سال بابام هزار بار دعوتش کرده بغلش کرده تا دم در کشوندش خونه دستشو رد کرده و غرور بابای زحمت کشمو خورد کرده پیش همه ...

بعد ۲ سال داییم زنگ زد گفت ما و خالت اینا و پدربزرگات و مامانت(بدون بابام) میخوایم بریم کوه بمونیم امشبو میاید شما هم؟ انقد شوق داشتم که انگار بهشت رو بهم داده بودن که گفت اخه هیچ جا نمیزاره برم عین یه زندانی ام حق ندارم حتی برم در حیاط هیچ وقت بهش گفتم گفت باشه خیلی خوشحال بودم زنگ زدم گفتم ما هم میایم ساعت ۲ ظهر  قرار بود حرکت کنیم رو به شهرستان ما خونمون تا زادگاه خودم ۳ ساعت فاصله داره من زیر خونه پدر شوهرمم البته .با هزار اکراه و ناز گفت الان نمیتونم ۵ ۶ بریم گفتم نمیرسیم یه ملت معطل ماعن اون کوهی هم که میخوایم بریم ۲ ساعت طول میکشه برسیم بیا بریم خلاصه گفت اصلا نمیبرمت هیچی نگفتم گفتم بزا ولش کن زیاد برم رو مخش جدی جدی نمیبره بخدا انقد ذوق داشتم سریع آماده شدم دیدم آقا تازه ۶ اومد خونه گفت بیا بریم دیگه انقد زنگ زده بودن ابروم رفت هی میگفتن پس کجایید بابا  منتظریم .وسط های راه بودیم دیدم گفت ببین من رفیقم زنگ زده میخوام برم اونجا پیشش باهاتون نمیام انگار یکی با پتک زد تو سرم گفتم یعنی چی مگه نگفتی نمیام شروع کرد داد بیداد من متنفرم از خانواده تو منم گریه و گریه که خانواده من چه بدی ای بهت کردن اخه ...میخواستم گوشیمو بردارم که شماره خالم رو بگیرم بگم ما نمیایم اخه بدون شوهر من کجا برم تو اون جمع دیدم محکم با کف دست زد وسط صورتم دماغمو ۱ سالی میشه عمل کردم ولی انقد محکم زد که احساس میکردم چشام تار میبینه تا ۲ ۳ دقیقه خون سریع ته حلقم رو گرفت تا ۵ دقیقه به خودم نیومدم دیدم وایساد و منو انداخت زیر صندلی چون لاغرم  جمع شده بودم و فقط میزد بخدا یا گاز از دستم گرفت که الان اگه عکسش رو بزارم به حالم زار  میزنید اندازه کف دست کبود و بنفش شده الان بقیش رو میگم

منم با دستم صورتش رو گرفتم ۳ ۴ تا مشت دوباره زد بخدا گردن گیر همین الان دور گردنمه تمام صورتم کبوده و بدنم کوفتست گفتم برگرد نمیخوام برم خلاصه با دعوا برگشتیم بچه ها بخدا دلم خونه ۱ سال پیش قهر کردم تا محضر طلاق رفتم یعنی اس مس اسش اومد که بریم پای خطبه طلاق دوباره برگشتم بابام هر چقد افتاد به پام گفت نرو این آدم نمیشه برگشتم که کاش خدا همون موقع منو میکشت برنمیگشتم ازدواجم سنتی و با زور بابام بود من اصلا حتی ۱ بارم ندیده بودمش ولی خود بابام وقتی فهمید چطور آدمیه گفت فقط طلاق همه کاری کرد برام وکیل گرفت ولی من عاشقش شده بودم ۱۵ سالم بود زنش شدم هیچ کس جز اون باهام حرف هم نزده بود یکدفعه جنس مخالف دیدم دیوونش شدم الان ۲۰ سالمه یه دختر روانی بی اعتماد به نفس ازم درومده با معدل ۲۰ تیزهوشان نشستم به خاک سیاه منی که همه قسم‌میخوردن میگفتن حداقل پرستاری قبول میشه الان یه دختره افسرده زندانی ام بابام دیگه حتی ۱ درصد هم قبول نمیکنه بگردم تعهد ازم گرفته که اگه برگردم پشت شناسامش حذفم میکنه ...فقط بهم بگید چطوری درستش کنم من مشکلم اینه خیلی بهش وابستم تا چیزی میشه میرم التماس همش قهر میکنه سریع جاشو جدا میکنه منم سریع تسلیم میشم الان ۱ روزه قهریم ولی میدونم طاقت نمیارم و همین ها باعث شده فکر کنه بدون اون نمیتونم زندگی کنم و اگه باهام حرف نزنه میمیرم بهم بگید چکار کنم بخدا همرو با اشک نوشتم خدایا چرا روحمو جدا نمیکنی مگه من چند سالمه خستم

دلیل ادامه با این مرد چیه

اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

پزشک قانونی رفتی یا نه!؟

اگه نرفتی ک بشین دفه بعدی تا چشماتو کور کنه

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 
تاپیکام همش بچست میگم شاید با بچه درست شه چون من جایی ندارم درومده دیروز به من میگه من دیگه قید بچه ...

بچه اوردنت اشتباه بزرگیه

سن ات چقدره؟

کم سن هستی ؟

اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
تاپیکام همش بچست میگم شاید با بچه درست شه چون من جایی ندارم درومده دیروز به من میگه من دیگه قید بچه ...

به نفع توئه چون بچه دردیه به دردای دیگت و هیچوقت هیچی رو درست نمیکنه خود اون بچه هم بابای اینجوری نمیخواد

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه...

عزیزم تو از خودت نمیتونی دفاع کنی 

به نظرت از یه بچه زیر دست این شوهر میتونی دفاع کنی !

مردی که زنشو میزنه چندین برابر بچه رو میزنه 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز