2777
2789
سلام به همه خانمهای گل

برنز طلایی جان تبریک میگم البته من با نظر مامان ایلیا در مورد کارگر و پای شکسته ات کاملا موافقم
و مطلب بعدی این که به نظر من تو با رفتن پیش مشاور و روان شناس و خوردن قرص و ... (که اصلا کار غلطی نبوده) خودت رو در مقابل شوهرت ضعیف و ناپایدار نشون دادی و شوهرت این مسایل را ناشی از مشکلات زندگی تو نمیدونه بلکه اینها رو نشانه ضعف تو می پنداره( اینها همه تصورات من از توضیحات خودته شاید که درست نباشه)
این که از ایده ای استفاده کردی که خودت بهش اعتقاد نداشتی خیلی عالیه و می تونه طرز نگاهت رو عوض کنه
لطفا باز هم از پیشرفت ها و تغییراتت برامون بگو
میدونی که چقدر ندیده دوست دارم و همیشه روی من تاثیر میزاری

ونوس جان من هم با نظر دیگر دوستان کاملا موافقم
حتما یک خدمتکار بگیر ولو این که به زندگیتون فشار بیاد
مطمئن باش که هم آرامش بیشتری در زندگی خواهید داشت هم بچه ات آسیب کمتری میخوره و هم شوهرت در قبال شما و زندگیتون پر مسئولیت تر میشه چه بسا که جلوی خانواده اش هم می ایسته
وقتی همه اینها شد یه دعا به جون من و بقیه بچه هابکن

آبی آرامش عزیز سلام به روی ماهت و ممنون از مطالب خمیشه مفیدت

پردیس جون میدونم که حساس شدی بهت حق میدم و حرفات رو کاملا درک می کنم مخصوصا اون قسمت که گفتی اگر ما خانمها درگیر همین مسائل و عشق اولمون بودیم اونها هم ما رو درک میکردند؟
اما چه کنیم که تو ایرانیم و در یک جامعه مردسالار زندگی میکنیم که سینه به سینه بهمون به ارث رسیده و متاسفانه بار ساختن زندگی رو شونه های ماست پس باید برای نگه داشتن زندگی کارهایی رو انجام بدیم که با آرمانها و احساساتمون فرسنگها فاصله داره
اگر ما حرفی بزنیم حسود میشویم اما همین حسادت برای مردها غیرته که مایه افتخار و سربلندیشونه

مامان ایلیا عزیز
به تک تک کامنتها و صحبت هات

مامان دو گل ممنون از راهنمایی های قشنگت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



یه مسئله خیلی مهم که خیلی از خانما انجام میدن و کاملا اشتباهه
زمان قهر تمکین نمیکنن عزیزان مگه آقایون وقتی قهرن نفقه را قطع میکنن ؟
خانمها لطفا مشکلات را به اتاق خواب نبرید
کار هنری انجام میدم :چرم دست دوز ، نمدی و ... با قیمت منصفانه وبلاگhttp://termeart.blogfa.com/ تاپیک نی نی سایت http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadid=1039331&postID=40558103
دوستان ممنون از لطفتون

نکته بعدی : یک نسخه رو نمیشه برای همه زندگیها پیچید اول باید ببینیم مثلا در خصوص همسر چه جوری می توونیم جواب بگیریم
مثلا یادمه یکی از خانمها گفت شوهرم کارد اشت تو مسائل دانشگاهی و من کمکش نکردم جون من مادرش نیستم همسرشم
ولی به نظر من چرا نباید کمک کرد من تو کارهای همسرم خیلی کمکش می کنم و واقعا نتیجه اش هم مثبته بهرحال زندگی همیاری و همکاری کردنه اینها بستگی به همسر ادم داره قدر دون باشه وظیفه بدونه یا ......

باز هم هرچی به ذهنم برسه میامممممممم میگم
سلام به همه دوستان خوبم
هل هل جان شما لطف داری خانومی . ابی ابی ارامش عزیزم کجایی ؟ خانومی وقتی اسم کاربریت رو تایپ می کنم سرشار از انرژی مثبت می شم . مامان محدثه جان و مامان 2 گل عزیز به شما هم سلام عرض می کنم
مامان 2 گل جان اگه شوهران عزیز بدانند که کمک کردن ما از روی لطف به اونهاست و دوست داشتنشون هیچ اشکالی نداره اما اگه اعتقاد پیدا کنن که اینکار وظیفه مان است و به خاطرش بازخواست بشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من به این قضیه ایمان دارم : همسر شوهرتان باشید نه مادرش . خودم این تجربه رو داشتم وتا مرز نابودی احساسات و جوانی و خواسته هام رفتم . همه چیز رو برای اون می خواستم . خودم لباس نداشتم بپوشم اونوقت جدیدترین گجت های روز رو برای شوشو می خریدیم . تمام دوران نامزدی و عقد و سالهای اول ازدواجم تو حسرت خیلی چیزها سوخت . طوری شده بود که اگه برای خودم چیز ضروری می خریدم شوشو مثل بچه ها انتظار داشت برای اونم یه چیزی بگیریم فکر کن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی کم کم شروع کردم به تغییر موضع و دارم هنوز ادامه می دم و الان خیلی خیلی شادترم و تقریبا دیگه افسرده نیستم . هراز گاهی هم به شوشو یاد اوری می کنم که چقدر به خاطر دانشجو بودنش زندگی سختی داشتیم ( البته خیلی ملایم ) . یه تجربه : دوست جونا اگه می خواهید توی رفتار و ظاهر و عملکرد خودتون یا خونه و زندگی تون تغییری ایجاد کنید خیلی اروم و نامحسوس باشه . اصلا تغییرات یک دفعه ای انجام ندید چون شوهرتون رو حساس و پرتوقع می کنید و تا مدتی هضم این تغییرات براش سخته و در برابرتون موضع می گیره . فکر کنید یه شب بخابید و فردا که از خواب پا می شید ببنید شوهرتون میز صبحانه رو اماده کرده با دوتا شاخه گل سرخ بعد بچه رو خودش اماده کنه و بفرسته مهد کودک شما رو به زور بنشونه پای تی وی و بره ناهار خوشمزه درست کنه و بعد شما رو ببره بیرون و کلی خرید و........... تو دلتون چی می گید ؟ مسلما خوش بین ترین افراد هم نگران می شن و میگن خدایا خودت به خیر بگذرون و همش از شوشو می پرسین چی شده و چرا اینطور شدی و تا مدتی بهش بدبین و مشکوک هستین و نمی نونین محبت هاش رو بپذیرین و همش منتظرین دو باره به حالت قبلی اش برگرده . پس در مورد شوهرهامون هم همینطوره . اونا هم پذیرفتن تغییرات ناگهانی ما براشون سخته . در ضمن معمولا ممکنه بعد مدتی ما خسته بشیم و دوباره برای مدتی به حال سابق برگردیم که این باعث میشه شوهرمون ازمون ناامید بشه و دیگه تغییراتمون رو باور نکنه و اعتمادش سلب بشه . پس عجله نکنید . تغییرات رو اروم اروم تو زندگی تون وارد کنید و سعی نکنید یه دفعه همه چیز رو تغییر بدین . از یه مورد شروع کنید و وقتی اون تغییر در شما یا زندگی تون تثبیت شد بعد برین دنبال تغییر بعدی . اینجوری شوهرتون تغییرات شما رو راحت تر و بهتر می پذیره
سلام هل هل جون لطف داری گلم.
مامان ایلیا ی عزیز
خوشحالم که لااقل آرامشی هر چند اندک بهت دادم.
دخترم نمیذاره بیام درست و حسابی پای نت.1 کم که میام میاد به یه بهونه بلندم میکنه.هر وقت هم میام لابلای کارها و بازیها و... میام.
دلم همش پیشتونه.
همتونو دوست دارم و از تجربیاتتون استفاده میکنم.
دوست جونا اگه می خواهید توی رفتار و ظاهر و عملکرد خودتون یا خونه و زندگی تون تغییری ایجاد کنید خیلی اروم و نامحسوس باشه .
دقیقا مشکل همینه گمونم.
یادمه اوایل تاپیک(توی این تاپیک نوشتم یا توی لطافت زنون؟:)) که از اول طاقچه بالا گذاشتمش چون شرایط ازدواج و نداشتن پدر و برادر و خواهر وباقی متعلقات:)) مزید بر علت می شدن که هوا رو داشته باشم(چون حال بحث ندارم که بتونم با بحث و دعوا و قهر امورم رو جلو ببرم (نه اینکه بد باشه ها من حالشو ندارم).احتمالا دلیلش اینه که پدر مادر من خیلی اوقات در حال جر و بحث بودن و من اشباع شدم در این زمینه.


گرفتن کارگر توی این شرایط و با روحیات شوهرم رو به صلاح نمی دیدم گرچه منتطقی ترین روش همینه که گفتین.


جریان روانپزشک رفتن من به دلیل افسردگی .استرس.وسواس فکری بر می گرده به 12 سال پیش استارتش.اما نهایتا یه مسئله ی ژنتیکی ه بیشتر تا اکتسابی.و اینکه بخشی از جامعه ی ادبی بودن تبعاتش افسردگی و.....ست خواسته و ناخواسته .


اما من اطمینان دارم که شوهره بازم بهونه خواهد گرفت .



دقیقا با مامان ایلیا موافقم که نباید همیشه پرفکت بود(منم اوایل پرفکت بودم .اما شکر خدا سریع به خودم اومدم در خصوص س ک س و رسیده گی به ظاهر وخونه و....... اما گمونم الان دارم از اون ور بوم میط افتام:)))))))))



دوستانی رو داشتم که سوپر پرفکت بودن و الان دارن طلاق می گیرن به خاطر خیانت همسر(البته من این رو دلیل کافی برای طلاق نمیبینم )



همه تون رو دوست دارم خواهرهای ماه ام.بوس
آب را گل آلود می کنند ، تا عمیق به نظر رسد. نیچه
برنز طلایی عزیز
لطفا نگو شوهرم حتما بهانه خواهد گرفت.
با دید مثبت پیش برو .و این انگ را دیگه بهش نزن.وقتی میگی بهانه میگیره اونم بهش القا میشه که بهانه گیره.حتی اگه به اونم نگی چون این جمله تو ضمیر ناخود آگاه خودت وجود داره هر رفتار و مخالفتی از اون را دال بر بهانه گیریش میدونی.
من 4 سال هست که ازدواج کردم هر سال شب یلدا رو همه برادر شوهرا خواهر شوهرا با خانواده هاشون یه جا مثلا خونه مادر شوهرم جمع میشن منم هرسال مجبورم قبول کنم امسال میخوام شب یلدا با شوشو برم رستوران که تنها باشیم و با اونا نباشم دیشب به شوشو گفتم بیا شب یلدا که مصادف هست با شب نامزدیم بریم رستوران و میخوام که فقط دوتایی شب رو بگذرونیم و خوش باشیم شوشو همش بهانه میاره چجوری راضیش کنم آخه....
مرسی
میدونین کلا نمیتونه از خانوادش جدا باشه ما تا حالا هر جا مسافرت رفتیم غیر از دو جا همش با اونا بودیم دیگه خسته شدم میخوام مستقل باشم
وبه همین دلیل میخوام که شب یلدا رو باهاشون نباشیم تا بهشون ثابت کنم میتونم
نگران فردایت نباش
خدای دیروز و امروزت , فردا هم هست
برنز جان خیلی خوشحالم ایراد کارت رو فهمیدی پس اقدام کن به حل کردن مشکل . عزیزم چرا اینقدر تلخ فکر می کنی ؟ فکر کنم دلایل بهانه گیری شوهرت همین تاریکی و تلخی افکارت باشه . شاید به خاطر همین فکر می کنه نمی تونی مادر خوبی باشی . عزیزم اگه تعلق داشتن به جامعه نویسندگان باعث یکسری مشکالات برات شده خیلی راحت ولش کن . اینقدر انرژی منفی برای خودت و زندگی و شوهرت ساطع نکن . گلم الان یه کم به شوهرت حق می دم . شاد باش و پر انرژی و خودتو بذار جای اون . مردا دوست دارن زنشون همیشه خوشحال باشه . عزیزم باید خیلی تغییرات اساسی در خودت ایجاد کنی . مثبت فکر کن و تلخی ها رو دور بریز .

عسل جون فعلا رستوران رو بیخیال شو و اصلا دیگه راجع به شب یلدا با شوشو حرف نزن . به مادر شوهرت زنگ بزن بگو چون شب یلدا سالگرد نامزدیمونه می خوام سورپرایزش کنم و شما هم چیزی بهش نگید چون می خوام غافلگیرش کنم . بعد تو خونه غذا درست کن و اجیل و انار دونه شده و........ وقتی بیاد ببینه اینقدر زحمت کشیدی تو رودربایستی می مونه و دیگه نمی گه بریم پیش اونا . در ضمن چون از قبل با خانوادش هماهنگ کردی جای دلخوری هم نمی مونه . راستی یه کادوی کوچولو هم براش بگیر . همه چیز رو هم سریع رو نکن . کم کم و مرحله به مرحله سوپرایزهات رو بیار مثلا اول اجیل و نیم ساعت بعد چای و میوه بعد یه شام عشقولانه با شمع و گل رز و فضای نیمه تاریک و موسیقی و......... بعد هم سریع برین تو رختخواب و ... فقط بهش فرصت نده یادش بیفته پیش خانوادش نیست . تا فیلش هوای هندستان کرد مرحله بعدی خوراکی یا اشامیدنی رو براش رو کن . خودت رو هم خیلی شاد نشون بده . اگه از خانوادش حرف زد که کاش پیششون بودی تو صورت ناراحتی همراه با یه بغض رو نشون بده ولی طوری باشه که انگار خیلی ناراحتی ولی قصد داری ناراحتی ات رو مخفی کنی و بگو از صبح تا حالا اینقدر ذوق داشتم و کار کردم فقط با این فکر که شگفت زده ات کنم فکر نمی کردم خوشحال نشی . در همین حد . دیگه اون خودش عذاب وجدان می گیره و سعی می کنه حرفی رو که زده ماست مالی کنه و اگه با سیاست جلو بری کم کم میتونی خلوت دو نفره داشته باشی . سعی کن اون شب خیلی سرحال و پر انرژی باشی و کلی براش مایه بذار . حتی لباس خواب جدید و ....... هم بخر . کاری کن از فکر خانوادش بیاد بیرون ولی خیلی هم اغراق امیز نباشه که پر توقع باشه . همه زورت رو بزن ولی خیلی مهربون و با ارامش . اصلا نباید بفهمه که داری چه تلاشی برای راضی کردنش می کنی . چون توقعش بالا میره ازت و یه جورایی باج دادن بهش محسوب میشه که چون می خواین تنها باشین بایید از جون مایه بذاری . با یه لبخند مهربون و ملیح ولی نگاه پر از برق و شاد ولی ریلکس . خیلی هم پر حرفی نکن یا تو دست و بالش خودتو ننداز . بذار محو ارامش و مهربونی ات بشه . خلاصه از امروز تمرین کن چون کار سختی در پیش داری ولی مطمئنم از پسش بر می یایی. برای هر حرف یا برخوردی هم اماده باش و خونسردی ات رو حفظ کن . تحت هیچ شرایطی بحث راه ننداز حتی اگه مستقیما بهت گفت از کارت خوشم نیومد و دوست داشتم با مامانم اینا بودم . اصلا جواب نده فقط سعی کن یه واخوردگی رو توی چهره ات نشون بدی و اگه اینبار موفق نشدی و نتیجه دلخواهت نبود نا امید نشو حداقلش اینه که تونستی بدون بحث و دعوا تنها باشین ولی اگه با سیاست جلو بری کم کم میتونی به خواسته ات برسی
عزیزم پیشنهاد من اینه:
شب تو یه موقعیت خوب وقتی خستگیش در رفت و با هم نشستین دارین گپ میزنین بهش بگو برنامه ی پیشنهادیت واسه شب نامزدیمون چیه؟بریم یه رستوران سنتی یا یه رستوران ایتالیایی(مثلا-هر جای مدرن دیگه)؟من که خیلی هوس کردم شب نامزدیمونو 2 تایی به یاد موندنیش کنیم.بین دو تا انتخاب قرارش بده.اما لحنت آروم باشه و بدون تحکم.
عزیزم مسلمه که شما دو تا میتونین برای اوقات خودتون برنامه ریزی کنید اما اگه شوهرت از اون دسته از مردهایی بااشه که خیلی به خونوادش وابسته ان باید کم کم و به مرور زمان این باور را اول در شوهرت و بعد در خانوادش بوجود بیاری.فقط حواست باشه سرسختی ولجاجت نکن.اگه هم دیدی اگه بخوای زیاد اصرار کنی به دعوا و....میکشه بهش بگو باشه عزیزم با اینکه خیلی دوست دارم دو تایی این شبو جاودانه کنیم اما به خاطر تو میام خونه مامانت .انشالا اونجا هم بهمون خوش میگذره.انشالا تو یه فرصت دیگه.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز