2777
2789
مامان ایلیا::




عزیزم اتفاقا من به بگو بخند و پر انرژی بودن توی جمع معروفم:)
چیزی که من در خصوصش صحبت می کنم و ازش به نام افسرده گی نام می برم جنسش متفاوته با چیزی که توی عموم معموله گلم. چیزی نیست که دیگران رو آزار بده یا تحت الشعاع قرار بده :) کاملا مرتبط می شه به " زندگی درونی" و " زندگی زیر پوستی " من و هر نویسنده دیگه ای.
در خصوص رها کردن نوشتن و ترجمه باید بگم تا حالا بارها شنیدیم که می گن فلانی که دکتر بود ، استاد دانشگاه بود، معلم بود از کارش استعفا داد.اما هرگز نشنیدیم بگن فلانی از نوشتن استعفا داد .نداد چون نمی تونست بده .هیچ کس امکان ترک ماهیت اش رو نداره . نوشتن شغل نیست عزیزم
و اینکه نوشتن باعث افسرده گی نمی شه بلکه باعث تخلیه می شه (اینو به همه توصیه می کنم .اگر احساس به هم ریخته گی دارین بنویسین.)
اما ماهیت جامعه ی هنری (نمایشنامه نویس ، هایکو سرا، شاعر.داستان نویس ) و عنصری که توی خمیره اش وجود داره از جنس افسرده گیه و نه خودِ افسرده گی .دلیلش نگاه مو شکافانه و ریزبینانه به وقایع ست . این ریزبینانه نگاه کردن به معنی کشف و شهوده نه چیز دیگه:)

و اینکه همسرم عمیقا لذت می بره از اینکه من کتابهائی به چاپ رسوندم یا آثارم توی فصلنامه ها و ماهنامه های ادبی منتشر می شن یا از فلان کشور تقدیر نامه می گیرن ....

ممنونم از اینکه به فکری گلم:)
آب را گل آلود می کنند ، تا عمیق به نظر رسد. نیچه
برنز جان من نمی تونم صحبتهات رو بفهمم چون لمسش نکردم و نمی دونم دقیقا چه حسیه ولی این بارها بهم ثابت شده ادمهایی که توی جمع از همه بگو بخند بیشتری دارن یه جورایی از هم مشکلاتشون بیشتره . من خودم بعد از تولد پسرم یه دوره افسردگی وحشتناک داشتم ولی جالبه که توی مهمونی ها بیشتر از همه بشاش و سرزنده بودم طوری که همه بهم می گفتن چقدر خوب که افسردگی بعد از زایمان نگرفتی . عزیزم من یه اعتقادی دارم و اونم اینه که ادم تو زندگی اش باید هر طور که میتونه شاد زندگی کنه و هر چیزی هر چیزی که ازارش می ده رو باید سریع کات کنه . حتی اگه لازم باشه خانواد ه اش رو ( البته نه به طور کامل ) چون درد جسمانی رو میشه تحمل کرد ولی درد روحی رو به هیچ وجه چون تمام زندگی ادم رو تحت شعاع قرار می ده . دقیقا همین زندگی درونی و زیرپوستی ما هست که انرژی ما رو به دنیا ساطع می کنه . همه ما ادما در برخورد با دیگران نقاب به صورتمون می زنیم ولی انرژی درونمون رو نمی تونیم بپوشونیم و هر چه ساده تر و بی الایش تر باشیم این انرژی قویتره و هیچ طور نمی تونی جلوی ساطع شدنش رو بگیری . بارها برای خود من اتفاق افتاده که جایی رفتم و کسی رو برای اولین بار می بینم ولی ناخوداگاه طرفش نمی رم و اصلا دوست ندارم باهاش صحبت کنم نکته اینکه من به شدت اجتماعی هستم و خیلی سریع با همه اخت می شم ولی دلیل این قضیه بر می گرده به انرژی ای که اون فرد از خودش ساطع می کنه . خیلی وقتا اونطرف ممکنه خیلی مهربون و خوش مشرب و جذاب و محبوب باشه و برای خیلی ها الگو سمبل یه انسان کامل باشه ولی انرژی که از خودش ساطع می کنه نمی تونه منو فریب بده . عزیزم از نوشته هات متوجه شدم با نویسنده معروفی در ارتباطم . خیلی خوشحالم از این قضیه و باعث افتخار منه . اگه میشه اسم کتابهات رو بذار تا همه تهیه کنیم و بخونیم . در ضمن خانومی چه اشکالی داره شما اولین نویسنده ای باشی که استعفا می ده نه از نویسندگی بلکه از سبکش . می دونی من خودم روزهای خیلی بدی رو با منفی نگری گذروندم . متاسفانه ادم سطحی نیستم و هر چیزی رو که می بینم تا عمقش پیش می رم یعنی سعی می کنم دلیل اصلی هر حادثه رو بفهمم و شاید خیلی وقتها هم بابت این قضیه خیلی زجر کشیدم ولی نگاهم رو به زندگی عوض کردم سعی می کنم جزییات مثبت رو ببینم و در مورد مسایل منفی اگع کاری از دستم بر نمی یاد رهاش کنم . چرا باید بابت مسئله ای که نمی تونم درستش کنم افسرده بشم ؟
ولی اینم می دونم شرایط زندگی و روحی و شغلی هر کس اونقدر پیچیده اس که واقعا نمی تونیم راجع بهش قضاوت کنیم و اینکه هر کی صلاح کار خودش رو بهتر می دونه . بهر حال بهترین ها رو برات ارزو می کنم گلم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام دوستان.تو دوران آشنایی-نامزدی هستم
فکر میکنم خیلی باهم فرق داریم.دوس دارم خانوادش دعوتم کنن (بعد 7ماه خاهر مجردشو ندیدم)
ببینمشون اما اصلا مثه ما نیستن.البته این یه مشکلمه
Lets Be Optimistic.
تندیس جون
توی دوران آشنایی حسابی دقت کن.خوب طرفتو بشناس.شاید دو تا خانواده مثل هم نباشن اما باید از یه سطح باشن و یا پسر یه کم از دختر بهتر باشه.حتما تو این دوران از یه مشاور خوب بهره بگیر.
پیشنهاد میکنم هر دو برین پیش یه مشاور و در مورد ازدواج ازش مشورت بگیرین.
مامان ایلیا جان صد الیته به همسر بستگی داره تو کامنت قبلی هم گفتم ولی درکل معتقدم زن نباید خیلی مایه بزاره
همکارهای مرد من تو یه بحثی همگی اذعان داشتند """ زن پر خرج زن پر ارج """"""""" و ما همکارهای خانم دهنمون وااااااااااااا موند
می بینی مامان 2 گل جون تو رو خدا ؟ این اقایون خودشون هم نمی دونن چی می خوان . ولی من خودم از وقتی بار زندگی رو از رو دوش خودم برداشتم و کمی اش رو هم رو دوش شوشو گذاشتم خیلی راحت ترم و خیلی روحیه ام بهتر شده چون همش استرس و عذاب وجدان ندارم که کلی کار دارم انجام بدم یه وقتایی نفس کشیدن رو هم یاد می رفت و وقتی احساس خفگی می کردم یاد می یومد ای وای خیلی وقته نفس نکشیدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عزیزم مردها معمولا دوست دارن خانمشون ملکه باشه
ولی در عین حال توقع کلفتی هم دارنننننننننننننننننننن ههههه
ولی عزیزم شما داری کار درست رو انجام میدی وقتی برای خودت ارزش قائل بشی دنیا هم برات ارزش قائل میشه باورکن اینو کاملا جدی میگم
من تا 1 سال و نیم پیش درس می خوندم و کار میکردم و البته بچه داری . شوشو هم کارش یه شهر دیگه اس . سه روز هفته از صبح تا 9 شب سرکار بودم و خونه و زندگی و........ همه به عهده خودم بود هر روز 5 صبح بیدار می شدم و 12 شب می خوابیدم تمام درامدم هم خرج خونه می کردم و شوهرم خیلی مرد خوبیه خیلی . همه روش قسم می خورن . اوایل خیلی تشکر و تقدیر و........... می کرد ولی کم کم کمرنگ شد تا اینکه یه روز که از خستگی داشتم خمیازه می کشیدم بهم البته به شوخی گفت تو هم که هی خمیازه ممی کشی . از اونجایی که نصف هر شوخی ای جدیه . من به خودم اومدم گفتم ببین این پیش خودش نمی گه طفلک زنم بس که مسئولیت رو سرشه همش خسته اس بلکه داره شکایت می کنه که چرا خمیازه می کشم . از اون به بعد کم کم مسئولیتم رو کم کردم . دیگه سرکار نرفتم و بچه رو صبح ها مهد کودک گذاشتم و الان دارم عشق وحال میکنم . قبلا خیلی رعایت میکردم به جز موارد ضروری هیچ خرید لباس یا لوازم ارایشی نمی کردم الان ماهی 2 -3 تیکه چیز برای خودم می گیرم . شوهرمم عادت کرده پول کنار بذاره برام البته همه تغییرات ارام ارام و تدریجی بوده اند . این بود انشای من خخخخخخخخخخخخخخ
بچه ها من خودم آدم با سیاستیم اما یه مشکل دارم:
و اون اینه که همسر من تو خونه کمکم نمیکنه.مثلا من دوست دارم گاهی یه چایی از دست اون بخورم.یه ذره بشینم.
قبلا همش بهش سرویس میدادم.اما الان خیلی کمترش کردم.خیلی که میگم فکر کنید در حدی که گاهی خودش لباس کثیفهاشو میاره بشورم!رختخوابو مرتب میکنه.کلا وقتی میاد خونه همش میگه اینو بده بمن.اونو برام بیار.من 4-5 ماهیه خیلی نرم نرم دارم از زیر بعضی از کاهای قبلیم شونه خالی میکنم.یه ایراد بزرگ که من داشتم این بود که خیلی سخت میتونستم نه بگم.حالا خیلی محترمانه و گاهی با ناز و عشوه از زیرش در میرم.اما بازم بهم راهکار بدین.
دقیقا مامان 2 گل اول خودمون باید احترام و ارزش قائل باشی برای خودمون . یه نکته دیگه که خیلی مهمه طرز حرف زدنمون هستش . من شوهرم زیاد ایرادگیر نیست حتی اگه ریش و سبیلم هم به اندازه ریش و سبیل سلطان سلیمان بشه هیچی نمی گه اما یه روز اشت درباره یه نفر حرف می زدم که گفتم شعورش خیلی پایینه . شوهرم گفت این چه طرز حرف زدنه یه خانوم باید خیلی ظریف باشه و اونقدر باید لطیف باشه که هیچ حرف بدی از دهنش در نیاد . دیدم راست میگه . از اون روز خیلی مراقبم که لطیف و زیبا و اروم و شمرده و بدون هیچ اهانتی حرف بزنم . این نکته خیلی مهمه و جالب اینکه برخورد دیگران در قبال این رفتار من خیلی جالبه چون بقیه هم وقتی با من صحبت می کنن ناخوداگاه طرز حرف زدنشون عوض میشه . این سیاست ریز ولی خیلی خیلی کاربردیه و ناخوداگاه باعث میشه همه بهتون احترام بذارن و خیلی تحسینتون کنن که چقدر ادم فهمیده و مدبی هستین .
منم مشکلم همینه ابی جون . بخصوص شوشوی من یه هفته شهر دیگه کاری می کنه و وقتی می یاد خونه که دیگه واویلاست . به قول خودش 2 روز باید بگذره تا سرحال بیاد ( شهر محل کارش 2 ساعت فاصله داره ها ) . اصلا دست به سیاه و سفید نمی زنه که هیچی تازه میگه ماساژم بده و.............
منم سعی می کنم کوتاه بیام . البته خیلی کارها رو به قول شما از زیرش در می رم اما وقتی خوبی هاش رو می بینم پیش خودم میگم اینهمه خوبی داره حالا اینم یه بدی اش . زیاد سخت نمی گیرم . خوبی ها و بدی هاش رو با هم مقایسه کن اگه خوبی هاش به بدی هاش می چربه اشکالی نداره بی خیال شو اما نذار امری بهت دستور بده و شونه خالی کن
سلام من داشتم صفحه های قبل تونو می خوندم و از تجربیاتتون استفاده میکردم خیلی خوب اگه ممکنه به منم کمک کنین
دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز