2777
2789
من اگه همه این مواردو که نوشتم بعد از صد بار گفتن بگم با مامانت یا خاهرات بریم قبول می کنه ولی تنهایی یا با خانواده من ( که تا حالا هم پیش نیومده بعد ده سال ) محاله قبول کنه

هفته بعد مامانم اینا می خوان برن سفر به ما هم گفتن بیاین ولی شوهرم طبق معمول نمی یاد می گه شما برین نمی دونم برای اینکه بدونه که نمی خوام دیگه روش حساب کنم برم یا نه تا حالا مسافرت تنهایی نرفتیم اون خیلی دلش می خواد که تنها بره ولی نشده حالا اگه من برم راه اونم باز نمیشه ؟؟؟؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سپینود جان منم کلا همسرم دپرسه،فبل ازدواجم اینطوری بوده الانم ک یه سری مشکلات داره همونطوریه حتی دارو هم 10 سال هست مصرف میکنه،من قبل ازدواج خیلی ادم شادو بگو بخندی بودم ولی الان انگار شخصیتم کلا عوض شده بعضی وقتا دلم واسه خودم میسوزه:( دلم واسه قبل ازدواجم تنگ شده چقد شاد بودم. من خیلی تو این زندگی تلاش کردم انقد رو همسری کار کردم که حدودا دو ماه هست قرص نمیخوره ولی چون مشکلات و فشار کارش زیاد شده خودش میگه حالم بده باز میخام قرصامو شروع کنم، واسمون دعا کنید.شوهره منم بیشتر دوس داش با فامیله خودش مسافرت بره چیزی ک من ازش متنفرم چون هر دفه باهوشون رفتم اذیتم کردن و اشکمو در اوردن.هر وقت قراره کل خانواده من برن مسافرت میگه من نمیام ولی هی خاهرام زنگ میزنن و ازش خاهش میکنن ک بیاین وگرنه به دل ما نمیچسبه و ما هم نمیریم و از این حرفا،همیشه هم تا یه ساعت قبلش میگه من نمیام ولی انقد من گریه زاری و خاهش التماس میکنم ک اخرش میاد کلی هم سنگ جلو پام میندازه هاا مثلا ماشین ردیف نیستو ... ک من از خانوادم میخام ک کمکمون کنن ولی کلا تو فامیل معروفیم ک لحظه 90 ای هستیم. اونم میگه خودت برو ولی من زیر بار نمیرم و بهش میگم من بخاطر تو با خانوادت میام تو هم بخاطر من بیا و از این حرفا. بعدشم تو مسافرتام تمام سعیمو میکنم ک بهش خوش بگذره و بقیه هم ک فهمیدن اینجوریه کلی هواشو دارن الان واقعا راحتر قبول میکنه بیاد.
سپینود جون ، ما با اینکه خیلی مشکلات اقتصادی داریم ولی همیشه همسرمو تشویق کردم که بره مشاوره و خیلی هم گشتم که دکترای خوب واسش پیدا کنم و البته با قیمتای سرسام اور.حرفایی هم که اونا بهش زدن خیلی ب من کمک کرده.، وگرنه که کلا یه ادمیه که ففقط دوس داره اوقات فراغتشو بخابه،همش منم ک برنامه ریزی واسه تفریح میکنم و بعدشم که میریمو میایم خونه خودش میگه ک خوب بودو خوش گذش و ازم تشکر میکنه. حتی ما رستورانم که میخایم بریم میگه ک زنگ بزنیم بیارن خوووونه!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی من زیر بار نمیرم البته بگم ک انقد واسه همین کارو انرژِی گذاشتم دیگه دارم کم میارم، خودمم نمیدونم کارام درست بوده یا نه
سلام خانومها!
زهره ج.م اینکه گفتین حرفام تناتقض داره و با توجه به اون کارهای نامزدم بازم من دوسش دارم عجیبه خب این رو باید بگم که من کلا از لحاظ احساسی ضعیف هستم و این مشکل رو تو دوران مجردیم و با دوست بس...هام هم داشتم. من شیطون بودم.
و اینکه وقتی با یکی هی بگردی و این طرف و اون طرف و باهم باشین و بخصوص شوهرت باشه کنارش بخوابی خودبخود علاقه بوجود میاد.
و اینکه اون کلا سنگدل هم نیست.تقریبا 2-3 هفته یکبار یه حرفی یا شوخی ای میکنه و من هم دلم خوش میشه.و یا با اس.اون تو اس خوبه ولی در عمل و حضوری نه.
مثلا وقتی ناراحتم میکنه با اس و گاهی حضوری میگه که خودش هم ناراضیه و قبول داره واسم کم میذاره و میخواد تغییر کنه ولی داره تلاش میکنه ولی واقعا در عمل نمیبینم و لی کلا منو دلگرم میکنهو

مثلا دیشب با هم اس میدادیم من بهش گفتن : قبلا که نارحت میشدم و تو با اس میگفتی که ناراحتی و قول میدی که بهتر شی آرومم میکرد ولی چندوقته که یه کوچولو حس میکنم اینارو میگی و قول میدی که همون لحظه ارومم کنی و لی جدی نیست.
اونم در جواب گفت :
نه به خدا این طوری تو فکر میکنی نیست به خاک عموم دوستت دارم (عموش شهید شده) وقتی بیشم نیستی دلم تنگ میشه وقتی اذیت یا ناراحتت میکنم ناراحت میشم,بس اینها همه نشونه دوست داشتنه,دارم سعی و تلاش میکنم به خدا.
یا دیشب که گفتم من برای بهتر شدن زندگیمون دارم از جون و سلامتیم مایه میذارم و قفسه سینم درد میکنه , اون در جوابم گفت: من خودم خسته شدم,دست و باهام یکسره میبره ,درام عصبی میشم.

این حرفاش بهم دلگرمی میده. بخاطر همینم دوسش دارم.
من نمیتونم تنهاش بذارم و میدونم اگه ول کنم برم هیچوقت نمیتونه مشکلش رو حل کنه و هیچکس هم بهش دختر نمیده چون به همه ثابت میشه زنداری بلد نیست.با توجه به تجربه اولش و اینکه دختره مقصر بود و شاید همون مشکل باعث شده اون مشکل بیدا کنه همه فکر میکنن نامزدم مشکل داشتا و هیچکس بهش دخترشو نمیده.
من واقعا عاشقشم و دلم نمیاد به حال خودش رهاش کنم و از طرفی خودم هم از بی محبتی دارم دق میکنم.
میدونم داره تلاش میکنه ولی اینگار نمیتونه و به حرف کسی هم عمل نمیکنه و خودش هم قبول داره تنبله .من نمیدونم جطور کمکش کنم و خودم هم بهم فشار نیاد.زندگیمون قشنگ شه.
هم نمیتونم و واسم مشکله و هم نمیتونم تنهاش بذارم..لجبازی هم داره.

کمکم کنین خانومها.من تنهام.
بهم راه بدین توروخدا.
زهره جون اگه میشه اون حرفهایی که اون روز که سرتون درد میکرد و میخواستین بگین رو بگین شاید راهکار خوبی باشه.
من سحر هستم و یکی دیگه ز خانومها هم سحره.فقط تاریخ عضویتمون فرق داره من 91 عضو شدم و ایشون فکرکنم 87.
هم من تنهام و هم شوهرم.
خودتون اگه عاشق کسی باشین میذارین میرین؟این هم بیماره مثل همه بیماریها.
من نباید تو ناراحتی و ناتوانیش بذرام برم.میخوام کمکش کنم تا نتیجشو تو زندگیم هم ببینم.
بخاطر خدا و خودش تموم تلاشمو میکنم.
شنا هم کمکم کنین.
سیماجون سلام خانومی وقتی میگیم دست از پارو زدن بکشید یعنی محبت های زیادیتونو ول کنید یعنی هی شما عاشقانه نباششید یعنی از صبح تا ظهر که سر کاره هی زنگ نزنین احوال بگیرین. برای بیرون رفتن فقط شما نظر ندین فقط شما پیشنهاد ندین حالا ....................خیلی جرات میخواد این کارو کردن ............ مجبوری در کار نیست عزیزم .
شما اینکاراتو کنار میذاری ببینی شوهرت یا دوستت چه میکنه.....
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
سیماجون سلام خانومی وقتی میگیم دست از پارو زدن بکشید یعنی محبت های زیادیتونو ول کنید یعنی هی شما عاشقانه نباششید یعنی از صبح تا ظهر که سر کاره هی زنگ نزنین احوال بگیرین. برای بیرون رفتن فقط شما نظر ندین فقط شما پیشنهاد ندین حالا ....................خیلی جرات میخواد این کارو کردن ............ مجبوری در کار نیست عزیزم .
شما اینکاراتو کنار میذاری ببینی شوهرت یا دوستت چه میکنه.....
http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1289595&PageNumber=7
سلام تا صفحه 19 رو خوندم خیلی چیزای خوبی گفتین.من دیگه به شوهرم زنگ نمیزنم مگر کار ضروری داشته باشم خیلی خوب بوده راضیم از این کارم

من مشکل اصلیم اینه که دلم میخواد عشقمون رو تو زندگی پررنگتر کنم رمانتیکتر باشیم. شوهرم خیلی ماهه ولی رمانتیک نیست همیشه من کارهای رمانتیک میکنم ولی اون خیلی خیلی کم اینکارو میکنه. وقتی بهش میگم میگه هر کسی یه جور ابراز علاقه میکنه منم اینطورم. منم مدتیه دیگه از این کارا نمیکنم. چه پیشنهادی دارین؟
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام به همه. سحر91 جان من تو تلویزیونه خودمون از خانم دکتر بهرامی هست ک مشاوره میده ،شنیدم ک میگف کسایی ک مشکل شما رو دارن فکر کنن دارن به یه بچه ای ک مثلا نقاشی بلد نیست نقاشی یاد میدن،از اول میدونی که این بچه هیچی بلد نیست از پایه بهش یاد میدی وقتی اشتباه کرد صبوری میکنی و ... و انتظار نداری که زود یه طراحیه فوق العاده انجام بده، اینجا هم همینطوره باید کم کم به همسرت عشق ورزیدنو یاد بدی و شاید 5 یا 6 سال طول بکشه که نتیجه بگیری
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز