اره در حد پریودیه
فقط خیلی خستم اصلا حال و حوصله پریدن تو وجودم نیست نمیدونم چرا هی دلم میخواد دراز بکشم که البته از بار روانیش هم هست
هی دراز میکشم یه حالتی شکمم رو بغل میگیرم🤦🏻♀️
اینجا تا ادم اسم سقط میاره یه سری حمله میکنن که چقدر فلانی و خدا چیکارت کنه و غیره ... در حالی که نمیدونن اونی که همچین کاری میکنه خودش چه عذابی میکشه
آدم نمیتونه راحت گریه کنه پسرم هی میپرسه مامان چی شده
آدم نمیتونه استراحت کنه یا حتی راحت درد بکشه باید هی دنبال دختر یه سالم باشم
از طرفی خیلی وابسطه به شیره از صبح که قرص خوردم شیرش ندادم هی بهونه میگیره غصه اونم میخورم
آدم مار بشه مادر نشه موندم غصه خودمو بخورم غصه اون طفل معصومو بخورم یا بچه ها
باور کن اگه درد دارم هم احساس نمیکنم انقدر فکرم مشغوله