چراازوقتی بچه دارشدم شوهرم دیگه ازم تعریف نمیکنه
الان چهارساله ازهمون موقع شروع کردبه تعریف کردن ازپسرم ومنوندیددرصورتی که قبلش منوخوشگلترین زن روی زمین میدید
شوهر منم خيلي قربون صدقه بچه بره من بدم مياد
ميگم چرا من زنگ زدم فقط سلام عليك عادي كردي
تا بچه گوشي رو ازم گرفت باهات حرف بزنه صدات مهربون و شاد شد
و نيشت تا بنا گوشت باز شد😡😡😡😡
خب بچت از خودت تعریفی تره
همشون مثل همن شوهر من از خوته میرفت منو تو خواب میبوسید الان بچمو میبوسه میره اتگار اصلا من نیستم
تو هم نبينش
من چهارساله صبرکردم باخاطرات اون روزادلموخوش کردم ولی اصلاعوض نشددوس ندارم خودم بهش بگم چراازمن تعریف نمیکنی چون اینجوری مجبورش کردم
شوهر منم همینطوره اصلا دیگه انگار بود و نبود من براش فرقی نداره انگار نه انگار که یه روزی دوستم داشته😢
وای قبل از بچه دنیایی داشتیم بخدا الان همه دنیاش شده پسرم فقط آرش ارش میکنه .همش جلوم میگه همه دنیای باباشه و منم مثلآ خودمومیزنم ب اون راه. ک نشنیدم.ولی واقعا درد داره.درکل باوجود بچه.همه چیز پر
قبل از بچه دار شدن باهم کشتی میگرفتیم بازی میکردیم. ک انگار تو خونمون پر بچه بود طبقه پایینی مون پدر شوهرم اینا بودن همیشه میومد درمیزد ک چ خبرتونه صداتون تا ته کوچه میاد.واقعا شوهرم انگار فقط منو میدید چپ وراست قربون صدقم میرفت .ولوسم میکرد.خداشاهده.برام مثل رویا گذشت.هرچند ب اندازه کافی دورامونو زدیم بعد4سال بچه دار شدیم.ولی بازم حسودی میشه
به نظر من بچه عزیزتره براشون شوهر منم گفته بچه برام عزیز تره ....مم هنوز بچه ندارم البته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز