تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

فاصله دومی و سومی هم شش سال و نیمه

سلام عزیزم سردرگم هستم نمی‌دونم چیکار کنم 

اگر تا پاییز جسمی به خودم برسم در حد دو سه ماه و اقدام کنم و خدا لطف شو شامل حال مونه کنه و تابستان سال دیگه بدنیا بیاد فاصله میشه حدود دو سال و نیم...

ولی چند تا چیزی هست این وسط 

شاغل بودنم اونم با دو‌تا بچه و بدنی که می‌دونم ضعیف شده خیلیییی ....همسرم تازه آبان ماه منطقه ی خدمتی شون معلوم میشه و خب ممکنه هرجایی بیفته البته احتمال بومی بودنش زیادتره....

از طرفی میگم کلا سال بعد باردار بشم 

ولی خب سال بعد یه کلاس اولی هم دارم در کنار بارداری و شاغل بودن و ...😅

و اینکه اگر تابستان بدنیا بیاد با نه ماه مرخصی زایمان میتونم یه سال کنار نی نی باشم ...

حالا همه ی اینها اما و اگره و نمی‌دونم درسته این‌قدر بهش فکر می‌کنم و دو دو تا چهار تا یا نه....

تازه من به چهارمی هم فکر می‌کنم 🫠

بچه هامم خیلیییی سخت اند تا یک سالگی از نظر بی قراری و خواب و ...

به همش فکر می‌کنم و نمیدانم چه کنم🫥😬

سن هم بالاخره می‌ره بالا و شاید اصلا دیگه نشه باردار شد .... توان آدم کمتر میشه و ...🥲

عزیز به قول خودت خیلی دو دوتا ۴ تا نکن، تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته، منم سر سومی انقدر  حساب کتاب کردم که فلان موقع اقدام کنم ، میخوام آزمون بدم و فلان و بهمان، ولی زمانش اون چیزی بود که خدا میخواست،

بعدم خیلی نگران فاصله سنی بچه ها نباشید، تو یه خانواده وقتی محبت زیاد باشه، اصلا فاصله سنی اهمیت نداره ، من الان فاصله این کوچولو با خواهر و برادرش خیلی هست، ولی چون بچه هام دیگه درکشون رفته بالا و همه چی میفهمن به نظرم خیلی بهتره

ممنونم عزیزم حالا پیشنهاد شما با توجه به شرایط من چیه؟

من فک میکنم هنوز بچه دومتون خیلی کوچولو هست، هم یه زمانی رو به جسم خودتون اختصاص بدید و تقویتش کنید، هم کوچولوتون یه کم بزرگتر بشه، چون خستگی رو خستگی واقعا آدم رو از پا درمیاره، 

البته بازم هر جور خودتون صلاح میدونید🤗💖

منم امسال هم یه نی نی یک ماهه دارم خدا بخواد، هم کلاس اولی و هم کلاس چهارمی که میگن سخته، تو تکالیف مدرسه هم فقط خودم باید با بچه ها کار کنم

ولی انشاءالله خدا خودش کمک میکنه.

منم خیلی دوست داشتم چهار تا بچه داشته باشم،

ولی سر سومی حس میکنم سنم سی به بالا بود، یه خورده بارداری اذیت شدم، زایمان هم این یکی سخت بود.

دیگه توانی در خودم نمیبینم برای چهارمی😢

سلام عزیزم خوبی؟ 

اگر تابستان اقدام میکردی خوبیش این بود که امسال هم میتونستی بری مدرسه و اواخر بهار فارغ میشدی

ان شاء الله که خدا کمکت کنه

قطعا سختی هاش کم نیست 

چه ازنظر جسمی، چه روحی و... 

ولی بدون کار مهمی هست. 

تدریس رو اگر شما مثلا امسال نری زمین نمیمونه، معلم بازم هست، ولی بچه ای که از تو قراره متولد بشه رو مس دیگه نمیتونه بدنیا بیاره 

اصل بارداری، و کا

مادر شدن هم بالاخره یه سنی داره. بنظر من اگر دو دو تا چارتا در حد 2 3،4 ماه بخوای بکنی جا داره. ولی اما و اگر روی اصلش نیار 

هر فرزندی که تو بدنیا میاری مثل به برگ هست که به درخت اسلام روییده میشه

روایت که پیامبر مثل ریشه هستند، امیرالمومنین تنه درخت، ائمه شاخه ها و مسلمانان مثل برگ های این درخت. 

عدد امت، روز قیامت باعث مباهات پیامبر اسلامه. 

رو اصلش شک نکن

تا روزی که قدرت باروری داری بنظر من این مهمترین رسالت توست 

اگر برای بهبود شرایط جسمی ت برنامه ای داری، خب بسم الله. حتما شروع کن و تلاش کن که قوای جسمیت رو افزایش بدی

اگر نه‌، فقط یه تسویفه تو ذهنت، بیخیالش شو. 

من برای بحث توان جسمی و بیماری‌های پشت سر هم خودم و بچههام تو زمستون، تصمیم گرفتم امسال پودر کفلمه رو تهیه کنم. ان شاء الله که واقعا موثر باشه. 

1سنبه 18شهریور جشنواره فروشش هست. 

اگر خواستی کانالش رو ببین

سلام عزیز مبارک باشه قدم نورسیده ت🥰🌹♥️

خاطره زایمانت رو چرا نذاشتی پس؟؟ 🥲

سلام عزیز خوبی ان شاء الله؟؟ 

زایمان کردی بسلامتی؟؟ 

یه خبر از خودت بده🌹

سلام عزیز زایمان کردی شما؟؟ 

با دکتر آی‌تی پیش رفتی تا آخر؟ 

ممنونم عزیزم بابت روحیه بخشی تون ، بله ممنون میشم کانال شو بفرستید و یه مختصری توضیح بدید.

راستش تابستون اصلا شرایطش نبود ....تااااازه همسر رو راضی کردم برای پاییز...

این افسردگی بعد زایمان هم چیزی یه که از بابتش نگرانم رسمااااا زندگی م چند ماهی از دست می‌ره...

سلام دوستای خوبم با تشکر از رستاجون به خاطر این تاپیک مفیدش

من تا صفحه ۶۰۰ بیشتر نتونستم بخونم و پریدم صفحه اخر

تبریک میگم به اونایی که تونستن موفق به وی بک بشن و دوستایی که سزارین شدن بهشون افتخار میکنم که اینقدر قوی بودن و درد و تحمل کردن 

من زایمان اولم ۳۸هفته دکتر گفت لگنت تنگه و نامه سزارین داد منم بدون اینکه مخالفت کنم یا با دکتر دیگه ای مشورت کنم سزارین شدم درحالی که قبل اون خیلی مصمم به طبیعی بودم 

الان دوست دارم ویبک کنم زایمان اولم خرداد۹۹ بود و الان ۱۸ هفتم دور سر بچم ۳۶ بود با وزن ۳۶۴۰ به نظرتون می‌تونستم طبیعی بیارم با لگن تنگ؟ یا آخر سر سزارین میشدم باز؟

الان اگه بخوام طبیعی زایمان کنم با توجه به بچه قبلیم میتونم یا آخر سر به سز میرسم؟ چون دور سر بزرگ داشت

ممنون عزیزم.

والا یه خورده نیاز به بهبودی داشتم. نی نی هم همچنان زرده.

راستش من یک شنبه به یک شنبه نوبت ان استی داشتم. روز قبل از نوبتم از صبح یه دردایی اومد سراغم. انقباضا عجیب بود مثل درد پریودی نبود، فقط یه فشار شدید تو لگن بود. تایم گرفتم منظم نبود، بعضیاش بیست دقیقه یه بار گاهی ۵ دقیقه یه بار، گفتم خودش نیست، اون روزم همسر یه عالمه خرید کرده بود ، من و هم گرفتار کرده بود😃 منم انقدر مشغول کار شدم که همسر میگفت انگار داری آماده میشی برای رفتن، 

تا عصر وضعم همبن بود میگرفت و ول میکرد. عصر یه پیاده روی رفتم و پل هوایی شیب دار انگار آروم تر شدم. اومدم خونه شام برای بچه ها پختم و برای خودم هم تخم مرغ پیاز درست کردم، مامانم میگفت اگر درد زایمان باشه، تخم مرغ پیاز باد زایمان رو بیشتر میکنه، نزدیکای ساعت ۱۱ شب بود که بچه ها رفتن خوابیدن و منم کارا رو کردم رفتم برای خواب، ولی دردا همچنان داست زیاد تر میشد، به همسرم گفتم میرم دوش بگیرم اگر دردش آروم شد که درد زایمان نیست، البته قبلش دوتا کپسول گل مغربی شیاف کردم که دردا هم همراهش بیشتر شد، بعد از دوش گرفتن دردام منظم تر شد، شد ۵ دقیقه یه بار بعد سخ دقیقه یه بار که به همسرم گفتم بریم بیمارستان، تو ماشین دردا شده یود دو دقیقه یه بار، ساعت یک شب رسیدیم بیمارستان، یه دکتر شیفت هم بیشتر نبود، کلا خلوت بود، دکتر خیلی حوصله هم نداشت، گفت خانم زودی باش معاینه ات کنم، بعد که معاینه کرد، دید ۵ سانت باز هست دهانه رحم، خوشحال که عالیه، چه خوب موقعی اومدی، البته بماند که دیگه مادکتر رو ندیدیم، فقط دوتا ماما بالای سرم بودن، دیگه ما رو گذاشتن رو تخت برای نوار قلب و مدام معاینه، میگفتن زور بزن تا سرش رو ببینیم بریم سمت اتاق معاینه،ساعت ۱ و ۴۵ دقیقه من پذیرش شدن و تقریبا یک ساعت طول کشید که خداروشکر زایمان کردم، البته این زایمانم کمی سخت تر از زایمان قبلی بود، با وجود رعایت غذایی که کردم، نوزاد درشت بود و دور سر هم کمی بزرگتر از قبلی، که همش ژنتیکیه، کاریش نمیشه کرد،🤣 

الحمدلله ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه به دنیا اومد و دیگه بعد ماما شروع کرد به بخیه زدن، یه یک ساعتی تحت نظر بودم تا بعد بردنم تو بخش.

البته بماند که همه هم میگفتن وای چه ریسکی داری میکنی، چرا طبیعی میخوای به دنیا بیاری، و من هم مدام سکوت میکردم،

من تو بیمارستان دولتی، بدون هیچ مامای همراه و حتی دکتر فرزندم رو به دنیا آوردم، و همه هم از الطاف خدا و اهل بیت میدونم.، امیدوارم هرکس دوست داره به حاجتش برسه و طبیعی زایمان کنه، فقط ناامید نباشید.

حین زایمان هم خیلی سوره انشقاق و قدر و صلوات میخوندم.

سلام عزیزان

 منم دوست دارم زایمان دومم رو ویبک کنم

شما دکتر خوب توی قزوین یا زنجان که قبول کنه رو میشناسید؟ 

به سلامتی 

ویبکی بودید ؟ زایمان چتدمتون بود ؟