2777
2789
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

| مشاهده متن کامل بحث + 1733803 بازدید | 90149 پست
سلام گلم ،خداروشکر الان مرخص کردن، زردیش ۹ شد گروه خونی جفتمون  A مثبت هست ، خیلی عجیبه که با ...

سلام عزیز

خداروشکر...  الحمدلله

خیلی تو فکر بچه ت بودم. ممنون که خبر دادی

سلام دوستان خوب هستین لیست دکترای ویبک تهران رو می خوام  من خودم پیش دکتر شریفی ویبک ۲شدم یه ب ...

سلام عزیز

دکتر امیرآبادی و دکتر مصطفایی همراهی خیلی خوبی دارن

ببینن شرایطشون به کدوم دکتر میخوره

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

نشنیدم اسمشو🤔

منم قبلا نمیشناختمش من زیر نظر دیباوند بودم که رفت دبی دوماه پیش ،دیروز رفتم برا نیکبخت همه بیمارای دیباوند اونجا بودن بم نوبت ندادن گفتن فروردین بیا بهترین دکترای اهواز نیکبخت و دیباوند هستن جهاد هم کار میکنن

راستی رستا جان من الان ۳۱هفته ام دکتر گفت انگار سر بچه بالاست ورزش برای چرخش بچه چی بود  ؟دکتر ...

سلام عزیز.  یعنی بچه سفالیک نیست؟  


اگه بریچه...

سجده های خیلی طولانی

چهار دست و پا

نور گرفتن چراغ قوه به صورت چشمک زن به زیر شکم در تاریکی

 پخش صوت قرآن زیر شکم

گرم نگه داشتن شکم و کمر از زیر سینه ها تا زیر باسن و بستنش با پارچه پشمی

پرهیز از هوای سرد، مواد سرد و قابض 

و رفع یبوست 


واسه انتخاب پزشک هم، معمولا واسه ویبک اکثر پزشکا و ماماها از هفته ۳۸_۳۷ پشت سر هم دهانه رحم رو تحریک میکنن که زایمانو جلو بندازن و کار به دفع و افت ضربان نرسه...  که متاسفانه همین تحریک زودهنگام و مکرر خودش یکی از دلایل شدت گرفتن انقباضات و اذیت شدن مادره و ممکنه نهایتا به سز هم ختم بشه... 


اگه میخوای با آرامش زایمان کنی و پزشک واست اولتیماتوم تعیین نکنه،  بعد گرفتن نامه بیمارستان، هر زمان صلاح دیدی به پزشکت مراجعه کن

بعدش خودت شرایطو مدیریت کن تا روز زایمان

هیچ پزشکی نمیتونه یه مادر رو مجبور به زایمان در روز خاصی بکنه.  این ماها هستیم که به خاطر ناآگاهیمون تسلیم شرایط میشیم


من دکتر شریفی رو به خاطر تحمیل نکردن نظرش بر اختیار و نظرم انتخاب کردم. ایشون اگه مطمئن باشن مادر آگاهی هستی و خودت همه چیزو مدیریت میکنی،  نظری رو بهت تحمیل نمیکنن

از آرامش و مهارت دکتر مصطفایی هم راضی بودم


به هرحال،  جز ایشون دکتر امیرآبادی و دکتر مصطفایی و پزشکای دیگه ای هم هستن که ویبک انجام میدن

ببین شرایطت با کدوم پزشک سازگارتره و از کدوم پزشک موج مثبت تری دریافت میکنی

ان شاءالله هرچی خیره واست رقم بخوره

سلام رستا جان و دوستان عزیز دیشب ساعت های یک  به فضل و مدد خدا و ائمه ویبک شدم و پسر گلم طبی ...

سلام عزیزم

به به🥰  چه شبی😍 پسر امام حسینی😍❤قدمش مبارک باشه🥰😍

ان شاءالله فرزند دلبندت امام حسینی(ع) باشه و عمر و عاقبتش آمیخته با عشق حسین(ع)...❤

از خبر ویبکت خیییلی خوشحال شدم.  الحمدلله کما هو اهله🤲


ان شاءالله هر زمان فرصت داشتی،  خاطره ی زایمانت رو هم بذار

راستی دوستان برای بخیه های زایمان طبیعی چیکار کنم خیلی بخیه خوردم

تا حد امکان پد نذار و لباس زیر استفاده نکن

پماد تتراسایکلین۳٪ و پماد آلفا و گاز استریل به تعداد زیاد بخر

بعد هر سرویس اول خوب با دستمال خودتو خشک کن و آروم آروم جراحت بخیه ها رو بگیر...  بعد پماد آلفا روی گاز استریل بزن و بذار رو بخیه ها

روزی ۳ مرتبه م پماد تتراسایکلین بزن.  قبل خواب شب و 2 مرتبه م در طول روز

داخل یه آفتابه م کمی نمک دریا بریز و هم بزن و خودتو با اون آب بشور

به هیچ عنوان رو بخیه ها نشین.  همش به پهلوی چپ یا راست دراز کش باش و بچه شیر بده

اگه برات مقدور بود زیرانداز بنداز و بدون لباس زیر و پد،  بذار بخیه هات هوا بخورن.  هرقدر بیشتر هوا بخورن و خشک تر باشن زودتر خوب میشن


سعی کن بعد کم شدن خونریزیت روزی ۳_۲ بارم دود عنبرنسارا+اسپند برسونی به رحم. واسه بخیه ها عالیه

سیگار و عود عنبرنسارا داخل عطاریا هست. عود اسپندم هست


از سردی هم پرهیز کن.  بعد ۳_۲ هفته م میتونی چن نوبت داخل آبزنای قابض بشینی که وا. ژن، رحم و انتهای روده ها جمع شن

رستا جون من چه کنم با این درد لگن و سیاتیک، اصن تکون دادن پای چپم معضلی شده دگه

کدوم شهری عزیز؟

بگرد یه خبره اعمال یداوی پیدا کن. بعد چن جلسه ماساژ مخصوص خیلی بهتر میشی

درد لگنت اگه از استخونه،  آب هویج بخور

کدوم شهری عزیز؟ بگرد یه خبره اعمال یداوی پیدا کن. بعد چن جلسه ماساژ مخصوص خیلی بهتر میشی درد لگنت ...

شهرستانم متاسفانه و غریبم هستم، قبل بارداری سیاتیک داشتم و با پله نوردی و پیاده روی عود میکرد،ناخواسته باردار شدم و نتونستم برم دنبال درمانش، الانم پله، پیاده روی، سرپا وایسادن برام معضلی شده، حتی ورزش هارو نمیتونم انجام بدم، چون فشاری که به لگنم وارد میکنه باعث میشه بعدش حتی نتونم بایستم و راه برم، برای این از زایمان طبیعی میترسم چون به هیچ عنوان نمیتونم پیاده روی و ورزش انجام بدم و پس قطعا زایمانم سخت میشه، و دگه اینکه میترسم سر زایمان با فشاری که به لگنم بیاد بعدش کلا زمین گیر بشم و نتونم از پس بچم بربیام، چون دست تنهام

مواد جیوه ای دندونپزشکی، لامپ های کم مصرف(بعد شکستن) و ماهی دریا حاوی مقادیر زیادی جیوه هستن که در ب ...

نه بچه ی دیگه ندارم. ببخشید من اشتباه کردم الان دفترچشو برسی کردم نوشته 33 نه 23 من اون یکی 3 رو 2 خوندم. قدش 45 وزنش 2250 توی 33 هفته 

سلام دوستان 

خاطره زایمان طبیعی دوم من

اول اینکه دخترم هدیه حضرت ابوالفضل بود ب من و خداروشکر میکنم منو دوباره لایق دونست و این دفعه مادر یه دختر شدم.به صورت خیلی معجزه آسایی جور شد ک من باردار شدم.جالب شد تو شب ولادت حضرت عباس هم دارم خاطره مو مینویسم .از هفته ۳۰ انقباض بی درد داشتم ولی از اوایل ماه آخر انقباض هام با ی مقداری درد همراه بود لگن درد هم کم و بیش داشتم .ورزش و دمنوش و هیچ کاری انجام ندادم بخاطر اینکه بارداری قبلیم زودتر از موعود بود و بخاطر اینکه دوباره زودتر بدنیا نیاد بجز کارای خونه هیچ کاری نمیکردم.

بارداریم گذشت تا ۳۸ هفته و یک روز.تا ساعت نه و ده شب هیچ درد مشکوکی نداشتم ولی انقباض های دردناکم از ساعت ده ب بعد شروع شد دردش در حد اوایل پریودی بود.ساعت یک خوابیدم ولی دیدم تا ساعت یک و نیم چند بار از درد بیدار شدم بلند شدم و دیدم نمیتونم بخوابم چون هم فکر میکردم زایمانم نزدیکه هم میخواستم موقع دردا تنفس عمیق بکشم.ساکمم ک نبسته بودم مزید بر علت شد😁البته آماده بودن ولی طبق لیستم تو ساک نبود ساکمو بستم دیدم دردام در همون حدن ولی منظم بود سریع رفتم تو نت دو تا فیلم دیدم ک توضیح میداد تو انقباض ها چطور درد رو مدیریت کنیم میگفت طول درد فقط ۴۵ ثانیه ست مثل قله میمونه چند ثانیه ش فقط تو اوجه اگه تنفس عمیق بکشین هم یادتون میره دردتون چقدره هم اکسیژن ب جنین میرسه.تا اینجای کار مجازی یاد گرفتم چیکار کنم فقط مونده بود امتحان عملی🤣🤣🤣🤣🤣

تا اینجای کار دردا کاملا قابل تحمل بودن و من بینشون میخوابیدم ک انرژی داشته باشم شوهرمم از خواب بیدار نکردم ک استرسی بشه و مجبورم کنه بریم بیمارستان مامانم و مادرشوهرمم ک پیش کش😁 چون اونا دیگه خیلی نگرانم بودن بخاطر ی بار سزارینم.

قدرت دردا بیشتر میشد ولی فاصله ای ک خداوند بینشون قرار داده بود انرژی از بین رفته جمع میشد .و میرفتم برای درد بعدی.ساعت شده بود ۵ و ۱۵ دقیقه و شوهرمو بیدار کردم ک کمکم بده برم حموم بدون سر و صدا رفتم حموم چون نمیخواستم پسرام تو اون لحظات منو ببینن .تو حموم شدت دردا خیلی زیاد شد.شوهرم خیلی استرسی شد گفت نمیدونم حموم دقیقا چه دردی ازت دوا میکنه بیا بریم دیگه🤣🤣🤣🤣🤣

منم انقباضم ک تموم میشد میگفتم نگران نباش داریم میریم دیگه.درد نمیذاشت سریع لباس بپوشم و موهامو خشک کنم ولی با هر سختی بود با کمک شوهرم انجام دادیم.بلخره ساعت ۶ اجازه دادمو گفتم ب مامانم بگو آماده بشه بریم😁😁 داشتم لباس میپوشیدم ک یادم اومد نماز نخوندم سریع وضو گرفتم ی انقباض تو وضو گذروندم ی انقباضم رکعت دوم .تو انقباض دوم حمدو دیگه بلند بلند میخوندم😁😁 ولی خداروشکر تونستم نمازو ادامه بدم و تمومش کردم .

حرف رستا باعث شده بود اینقدر دردا رو تو خونه تحمل کنم همش ب خودم میگفتم هنوز دردا شدید نیست باید تا جایی ک میتونم بمونم .خداروشکر نه لکه بینی نه آبریزش و نه هیچ علامت خطری نداشتم ک بخوام زودتر هم برم .وقتی از حموم برگشتم یه لحظه گفتم اینا همون دردایی نبودن ک دیگه پسرم داشت بدنیا میومد؟

تمرکز کردم و بخودم گفتم بلللللله در همون حدن😁

هنوزم تو دردا تنفس عمیق رو داشتم .تو زایمان قبلیم تو دردا داد میزدم و کلی بی انرژی شدم.

از فاصله خونمون تا بیمارستان ۵ باری انقباض داشتم .رسیدم بیمارستان معاینه شدم و ماما نگفت ک فولم فقط گفت دنبالم بیا گفتم میخوام برم دستشویی گفت خانم این بچه ته احساس میکنی باید بری دستشویی اونجا بود ک فهمیدم چقدر خوووووب من فول شدم و رفتم بیمارستان😍😍😍😍😍

حتی وقت نشد لباس هامو عوض کنم و لباس بیمارستانی بپوشم با لباسای خودم رفتم رو تخت زایمان ماما گفت زور بزن ولی مداوم باشن من نمیتونستم مداوم زور بزنم چند تا محکم زور میزدم و ول میکردم ولی خداروشکر خیلی خوب پیش میرفت اولین و آخرین داد من تو زایمانم همون بود ک دخترم اومد و گذاشتش رو قلبم😍😍😍😍😍😍😍

خیییییلی خداروشکر کردم خیییییلی تصمیم گرفتن برام سخت بود میگفتم اگه نرم اهواز و روند زایمانم خوب پیش نره و سزارین بشم چی؟

ولی ته دلم میگفتم بمونم میتونم از پسش بر بیام.هممممممش لطف خدا بود.

وقتی دخترم اومد تمام اون حجم درد تموم شد و من بی درد شدم زایمان قبلیم این حسو نداشتم شاید بخاطر این بود ک دکتر وسط انقباض ها خودش دهانه رحممو باز میکرد و وسط کار خودش کیسه آبمو زد ولی این بار کاملا طبیعی پیش رفت.من بچه هام ریزن اینم ۲۵۰۰ بود ۳۸ هفته و یک روز بدنیا اومد باید وزنش بیشتر میشد و تو آخرین سونو هم وزنش خوب بود ولی حس میکنم سیستم بدنی من تحمل وزن بیشتر رو نداره خداروشکر ک سالمن وزنشونم ان شاءالله خوب میشه و اینکه ۳۷ رو بگذرونم خیلی هنر کردم😁😁

برش هم نزدن ولی چند تا بخیه زد.

و یه لطف دیگه این بود ک وضو داشتم موقع تولد دخترم و اینکه بین الطلوعین بود😍😍😍😍

مواد جیوه ای دندونپزشکی، لامپ های کم مصرف(بعد شکستن) و ماهی دریا حاوی مقادیر زیادی جیوه هستن که در ب ...

دخترمو به خاطر وضعیتی که داشت حتی بعد ی ماه نمی‌تونستن جا به جاش کنن و وزنشو بگیرن. واکسنارو هم غیر از ی دونه نزدن بهش. همون موقع که بدنیا اومد وزن و قدشو گرفتن تا اون موقع که رفت._

سلام دوستان  خاطره زایمان طبیعی دوم من اول اینکه دخترم هدیه حضرت ابوالفضل بود ب من و خداروشکر ...

سلام عزیزم با اینکه نمیشناسمت و تاپیکو زیاد نخوندم اما به اسمت چند بار برخوردم و از ته دلم برات خوشحال شدم که خدا یه همچین هدیه خوبی رو بهت داده انشالله پر خیر و برکت باشه و سالم و سلامت بزرگ بشه. عزیزم شما ویبک دومت بود؟ کدوم شهر زایمان کردی اهواز ؟ اگه اهواز بودی کدوم بیمارستان رفتی و با کدوم دکتر؟ بخیه های شکمت توی ویبک اولت و این یکی اذیتت نکرد؟ مامای همراه هم داشتی؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792