تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

از این پست کلا موضوع مطرح شد

از این پست من یه پیامی از ماما گذاشتم و دوباره بحث پیش اومد

اژ خانم های تاپیک نبودن. اون موقع خوشبختانه بیشتر سر بحث پارگی رحم صحبت شد. این بحث جدید سر کادردرمان و بیمارستان مربوطه ست. که بازم بنظرم مفیده.

در مورد تشخیص مقصر هم از الان بگم هیچ کدوم از ما نمیتونه درست تشخیص بده و قضاوت کنه. برای همین من توی جملاتم گفتم «باگ». هر خطای غیرعمدی که ممکنه تاثیر گذار بوده باشه.

عزیزم به طور کلی باید توی بلوک زایمان پزشک حضور داشته باشه خصوصا برای موارد اورژانسی

من که کلا دکترم بالا سرم نیومد. فرداش یه سر زدن بهم کلا‌

اینم انتقادیه که به دکتر رجایی وارده. حالا اون موقع زیاد متوجه اهمیت این موضوع نبودم ولی در مورد همین خانم اگر دکتر رجایی حضور نمیداشتن (ظاهرا علت حضورشون زایمان این خانم نبوده) مادر رو هم چه بسا از دست میدادیم.

بنظرم اینکه با پزشکی هماهنگن و یه ربع فاصله داره هم جالب نیست. وقتی مشکلی پیش بیاد یک ربع خیلیییی زیاده‌ (متخصص نیستم. در حد اطلاعات عمومی میگم)

حالا من قائله رو ختم کنم.

کادر درمانی که ازشون صحبت میکنیم آدم های غیر حرفه ای یا بی تجربه ای نیستن!

ولی مطالبه_گری# کنیم تا خطاها به حداقل برسه.

سلام دوستان این پیامی که از خودم ریپلای کردم مال ۱۳روز پیشه...

متاسفانه همون شبی که این پیام گذاشتم ۳ساعت بعدش به شدت بدنم دچار شک شد و اسهال واستفراغ و... و کارم به بیمارستان کشید...

اولش فک کردم که دچار مسمومیت غذایی شدم اما پزشک تا دست به شکمم زد صورتش برافروخته شد و گفت باخودت چکار کردی تو دختر...؟

منم مات و مبهوت...معاینم کرد و گفت دچار دکولمان جفت شدم(یعنی کنده شدن جفت از دیواره رحم)...و بعدشم بردنم سزارین...

بچمو هم از دست دادم  

واقعا شرایط سختی رو گذروندم ...دوروز تو آی سی یو بستری بودم واز لحاظ جسمی افتضاح بودم...چون جفت داخل رحمم ترکیده بود و خون جفت باخون خودم مخلوط شده بود...خدا خاست که زنده بمونم ولی از لحاظ روحی بدون بچم...هیچ انگیزه ای برای ادامه نداشتم...نمی‌دونم چی بگم فقط گفتم از خودم ی خبری بهتون بدم...

متاسفم اگر خاطرتون مشوش کردم

سلام عزیزم

ای وای … خیلی خیلی متاسفم  خداروشکر خودت خوب و سلامتی.. واقعا نمیدونم چی بگم، خدا بهت صبر بده.. 

علت این اتفاق چی بود؟

به خاطر گل مغربی اینطور شد؟؟؟

سلام. واقعا نمیدونم چی بگم. بهت تسلیت میگم. 

به خودت فرصت سوگواری بده. اگر کسی میتونه از نظر جسمی بهت رسیدگی کنه ، حتما اجازه بده کمکت کنه.

مبادا چیزیو روی دلت تلنبار کنی. چند هفته حداقل، به روحت و جسمت حق بده برای بی انگیزگی

بازم تسلیت میگم و از دور بغلت میکنم عزیزم  

سلام عزیزم. خیلی متاثر شدم. 😥 عزیزم حکمت خدا رو ما نمیدونیم اما قطعا هر اقدامی از جانب خداوند آزمایشیه در جهت رشد ما...  شک نکن.. ب عینه برای همه ما اتفاق افتاده هر کدوم ب نوعی..

میدونم موقعیت خوبی نداری شایدم حوصله این حرفا رو نداشته باشی، اما بدان این نیز بگذرد شاید سخت بگذره ولی میگذره.. ب این فکرکن ک حالِ یک هفته دیگه ات از الان قطعا بهتره.. خودتو مشغول کارای خوب کن وگرنه چیزای بد فکرتو درگیر میکنه..  خدارو شکر شکر شکر ک خودت سالمی.😘😘😘

اگرم حال داشتی حوصله ش بود بیای و علتشو بگی ممنونت میشیم..

من اولش ک این تاپیکو خوندم خیلی مصمم شدم برای ویبک ولی واقعا الان ب این نتیجه رسیدم ک اصرار کردن روی ویبک شاید مثه اصرار کردن روی دعاهامون باشه ک ب صلاحمون نباشه.. برای همین آرامشم بیشتر شده ک کمتر نشده..🍃  برای سلامتی شمام دعا میکنیم.. مثه خواهرت😘

سلام به همه شبی که من بستری بودم پزشک مقیم بود تو بیمارستان خانم رجایی نبود یه پزشک دیگه اما تا وقتی خانم رجایی نیومده بود اجازه آمپول فشارم ندادن وقتیم ضربان قلب بچه رفت بالا و قرار شد برم سز خانم رجایی تلفنی گفتن پزشک مقیم سز کنه به خاطر محدودیتا  که اون پزشک (الان اسمشون یادم نمیاد) قبول نکرد خانم دکتر رجایی خودش اومد بیمارستان 

ای وای نمیدونم از ناراحتی چی بگم واقعا خدا به حق حضرت زهرا بهت صبر و آرامش بده عزیزم واقعا متاسفم😓😓

باتمام وجودم درکتون میکنم واز خدا میخوام که صبرو طاقت بده بهتون😔😔

وااااای خدای من چه اتفاق بدی

خدا بهت صبر رو ارامش بده

برات ارامش و سلامتی ارزو میکنم

ممنون عزیزم...علتش خیلی مشخص نیست...دکتر گفت می‌تونه دلیلش نشستن تو ابزن یا استفاده از گل مغربی یا زمین خوردن یا عطسه خیلی محکم یا هر چیز دیگه ای باشه...

من فقط سه شب شیاف گذاشته بودم....اما دکتر بهم گفت که دهانه رحمم انقد شل شده بوده که نمیتونستن جمش کنن...

و اینکه مطلع شدم اکثر پزشکا گل مغربی رو زمانی تجویز میکنن که میخان دردا شروع بشه...

ازتون خواهش میکنم چیزی سرخود مصرف نکنید...خطرناکه حتما با یه متخصص مشورت کنید شاید چیزی که واسه یه زن باردار دیگه خوب باشه واسه شما نباشه

ممنون بابت همدردیت... سر زایمانت برام دعا کن ان شاالله یکی دیگه خدا طبیعی عنایت کنه به منم

آره عزیزم منم خیلی دوست داشتم طبیعی باشه واسه همین سعی و تلاش بیهوده زیاد کردم اما آخرش نه تنها طبیعی نشد بلکه دامنم خالی موند....هنوزم دوست دارم طبیعی بعدی رو بیارم اما دیگه اصراری ندارم.