2777
2789
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

| مشاهده متن کامل بحث + 1732884 بازدید | 90133 پست
سلام عزیزتا جایی که اطلاع دارم همه ی واکسن های روتین ژنتیکی شدن. و اکثرا هم از شرکت های صهیونیستی هن ...

سلام 

رستا جون یعنی میگید این واکسن دو ماهگی و چهارماهگی هم این واکسن ژنتیکی قاتیش هست؟


من رفتم برای واکسن دو ماهگی میگن فعلا نداریم

سلام دوستان

انشالله که خوب باشید

بلاخره بعد از سه ماه تونستم خاطره زایمانم رو بنویسم ( با احترام به فیروزه خانم) انشالله برای مادران باردار این تاپیک مفید واقع بشه


)قسمت اول(

بسم الله

یادمه سال پیش با اینکه دختر اولم خیلی کوچک بود اما حس میکردم بدون فرزند دوم خانوادمون کامل نیست سال قبل شب نیمه شعبان تو مراسم بودیم که اخر مراسم یک برگه هایی توزیع کردند با خوشحالی همراه دوستم رفتیم گرفتیم فکر کردیم قرعه کشی چیزی هست چون خانمها خیلی شلوغ کرده بودند اما وقتی باز کردم دیدم نوشته بخاطر امام زمان و اینکه حرف رهبرمون زمین نمونه سال دیگه این موقع یک نفر به جمع خانواده مون اضافه کنیم خلاصه عزمم از همون موقع محکم شد
شهریور ۴۰۲ رفتم آزمایش پیش از بارداری دادم همه چیز خوب بود اما وقتی با دکتر مشورت کردم که میتونم زایمان طبیعی داشته باشم دکتر کلی سرزنشم کرد که رحمت پاره میشه و بچه از دست میره و خودت می مونی با یه بچه اما من میدونستم این عقیده دکتره و نه یک حرف علمی. سه ماه بعد یعنی در آبان ۱۴۰۲ اقدام به بارداری کردم. وقتی بعد از یک روز تاخیر در پریودی با بی خیالی و اینکه مطمئن بودم به این زودی باردار نمیشم بیبی چک استفاده کردم به شدت سوپرایز شدیم چون نتیجه مثبت بود

روزهای بارداری گذشت و سختی بارداری در ماه ۹ چیز دیگه ای بود زیر نظر دکتر خواجوی دکتر زنان و ماما خانم کیانفر بودم بلاخره در اواسط تیر بود که دکتر با معاینه لگن گفتند لگنت خوبه دهانه رحم ۲سانته و بچه هم پایینه. ماما هم بهم گفت که مشکلی واسه زایمان طبیعی ندارم و پیاده روی کنم
من شروع به پیاده روی و ورزش کردم اما نامنظم میشد شیاف گل مغربی هم سعی کردم بگذارم اما بخاطر خشکی واژن نمی شد
ماما با دمنوش مخالف بود و میگفت جفت خونریزی میکنه و منم خیلی انگشت شمار دمنوش خوردم.  گاهی جلو سینک و موقع آشپزی اسکات و قر کمر میرفتم و اسکات عمیق
شبها درد ها زیاد میشد طوری که چندبار ۶-۷ساعت درد داشتم طوری که فکر میکردم صبح زایمان می کنم دیگه اما صبح دردها قطع میشد و من از خستگی بیهوش میشدم
شب قبل از اول محرم درد داشتم فکر کردم درد زایمانه اما چون اصلا حال معنوی خوبی نداشتم گفتم خدایا بذار ۱۰ شب اول محرم برم روضه بلکه خدا منو ببخشه و یکم سبک بشم بعد زایمان کنم مخصوصا چای روضه به نیت صالح و اهل شدن بچه بخورم انشالله که محب امام حسین و یار امام زمانش باشه و دردها محو شد...
 
هر بار که پیش دکتر یا ماما می رفتم هیچ کدوم بر خلاف تصورم اصلا عجله نداشتند ولی خودم عجله داشتم
بلاخره هفته چهلم رفتم برای معاینه تحریکی دردناک بود ماما گفت بعد از ۴۸ ساعت معمولا زایمان میکنند شب ساعت ۹و نیم به بعد درد های نامنظمی داشتم هر نیم ساعت گاهی هم بیشتر یا کمتر
تا صبح همین اوضاع بود و من کم خوابیده بودم از هیجان و استرس همش زمان میگرفتم ولی دردها نامنظم بود صبح رفتم دور کمرم آب گرم گرفتم کم شد امابعد ساعتی دوباره شروع شد با مامانم صبحانه خوردیم. گاهی میخوابیدم گاهی هم کارای خونه حوصله ورزش هم نداشتم
عصر ساعت ۵ونیم به ماما گفتم میام مطب چون درد دارم ولی بیمارستان نمیرم ۶ معاینه کرد و گفت ۵ سانتی با دردهای نامنظم که گاهی ۸ دقیقه گاهی تا ۱۲ دقیقه میرفت انتظار ۵ سانت رو نداشتم خوشحال شدم البته بگم شدت درد زیاد بود طوری که تکون نمیتونستم بخورم طول درد هم حداقل ۱ دقیقه بود
گفت تا ۶ونیم برو بیمارستان منم میام منم توخونه هنوز معطل کردم و ۷ رفتم بیمارستان بعد از یک رضایت نامه مسخره با کلی خط و نشون کشیدن به همسرم ماما زایشگاه بستریم کرد و تو معاینه گفت ۴ سانت و پوزیشن -۲۵درصد
ساعت یک ربع به هشت ماما خودم اومد تا قبل اون بخاطر محیط بیمارستان که استرس زا بود دردام تقریبا کم شده بود ۸ یک nst ازم گرفت و گفت دمنوش خوردی گفت صبح تخم شوید اما خیلی رقیق خوردم سری تکون داد وچیزی نگفت خدا خیرش بده تا اخر زایمان رفتارش طوری بود که کوچکترین استرسی بهم نداد
بعد nst با توصیه ماما رفتم رو توپ و ورزش اماچون قبلش یه معاینه تحریکی شده بودم دردها زیاد شده بود و موقع درد رو توپ خشکم میزد. هر نیم ساعت یک nst میدادم و باز میرفتم رو توپ موقع درد می پریدم و مواقع دیگه قر کمر میرفتم بخاطر سرم قندی که بهم وصل بود تند تند دستشوییم میگرفت و تااخر زایمان ماما نذاشت حتی آب عسل یا خرمایی که آوردم بخورم و میگفت سرم کافیه موقع زایمان حالت بد میشه

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

)قسمت دوم(

تکنیک های تنفسی رو انجام میدادم ولی تو دردها خیلی کم اثر داشت دیگه دادم در اومده بودساعت های ۹و نیم به بعد یک بار لرز کردم که ماما گفت علامت زایمانه حدودا هر یک ساعت یک معاینه تحریکی میشدم (احتمالا ساعت ۸ و۹ و ۱۰) بعد سومین بار ماما گفت دیگه تقریبا فولی حس زور زدن داری گفتم نه گفت من میرم اتاق زایمان آماده بشم به خدمه میگم تو رو بیارن وقتی خدمه اومد گفت سوار ویلچر میشی یا خودت میای من که درد نداشتم گفتم خودم میام به سختی از جام پاشدم پاهام حس نداشت 
خلاصه به هر سختی بود پاشدم و راه رفتم هنوز نصف راه رو رفتم حس زور بهم دست داد به خدمه گفتم گفت زود بیا اینجا زایمان نکنی منم سرعتم رو بیشتر کردم و به خودت لعنت فرستادم که چرا سوار ویلچر نشدم به سختی به اتاق و تخت زایمان رسیدم
ماما بهم یادآوری کرد که چطوری باید زور بزنم. دو بار موقع زور زدن از دهان هم صدا میدادم که ماما گفت اشتباهه! البته میدونستم اشتباهه اما می ترسیدم که زور زیاد بزنم چون در هر انقباض من درد شدید و حس فشار و سوزش در ناحیه پرینه احساس می کردم که بی طاقتم میکرد در طول زایمان همش از حضرت زهرا (س) کمک می خواستم و ایشون رو از ته دل مادر صدا میزدم. تو بارداری بیشتر به چپ میخوابیدم و شکمم بیشتر اوقات به چپ متمایل بود چون بچه به سمت چپ شکم قرار می گرفت موقع زایمان هم سمت چپ شکمم برجسته تر بود ماما کمکی از روی شکم کمی رحم رو به وسط هل داد تا بچه راحتتر پایین بیاد. بین دردها نفس می گرفتم اما از لحاظ روحی بهم ریخته بودم چرا که صبرم تمام شده بود.
احتمالا ۲۰ دقیقه ای شد فکر و خیال تمام! یک لحظه به خودم آمدم فقط خودم میتوانم خودم را خودم را نجات دهم. ماما منتظر بود. اگر همینطوری ادامه دهم ممکن هست ساعتها در همین وضعیت گیر بیفتم. ناله کردن و خسته شدن بی فایده بود فقط یک راه برای پایان این درد وجود داشت
با انقباض زور اساسی زدم که ماما گفت آفرین موهاشو دارم می بینم ادامه بده، از ماما دیگه ای که تو اتاق بود کمک خواست و گفت یکم قله رحمش رو فشار بده اما نه زیاد که سزارینیه و ماما هم همینکارو کرد
بعد برش زد و با انقباض بعدی زور زدم که گفت آفرین ولش نکن ادامه بده
خروج بچه و گرمی اون جسم نرم رو حس کردم، ماما گفت دیگه زور نزن باورم نمیشد چند ثانیه بعد دخترم رو گذاشت رو شکمم
از همون ثانیه اول نگرانی های مادرانه م شروع شد حتی قبل از اینکه بخوام از زایمانم خوشحال باشم. فکر کردم نکنه از روم سر بخوره بیفته میخواستم بگیرمش که ماما داد زد نه دستات آلوده ست نگیریش
بعد بچه رو برداشتند و بردند تمیزش کردن و وزنش کردن ۳کیلو و ۶۰ دور سر ۳۳
ماما کمکی گفت واااای چال گونه داره، خیلی قشنگه
ماما در مورد جفت توضیح داد جفت بعد از چند دقیقه خودش بیرون اومد ماما جفت رو معاینه کرد بعد زایمان من هی میگفتم دیگه معاینه م نکن، چقد طول میکشه بخیه؟ کی منو می برین بیرون؟ بچه چرا گریه نمی کنه؟
ماما شاید از دست من کلافه شده بود اما با حوصله جوابمو میداد بخیه زدن نیم ساعت طول کشید بعد یک معاینه دردناک شدم که ببیند رحمم سالمه یا نه
و در نهایت به اتاق درد برگشتم

از تلویزیون توی بخش صدای لالایی تیتراژ مختار پخش میشد و من به مظلومیت علی اصغر و رباب فکر می کردم و با گریه به دختر قشنگم شیر می دادم

خدایا شکرت

)قسمت دوم(تکنیک های تنفسی رو انجام میدادم ولی تو دردها خیلی کم اثر داشت دیگه دادم در اومده بودساعت ه ...

عزیزم تولد فرزندت رو تبریک میگم انشالله زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه 

میشه اسم دکتر و بیمارستانتون رو هم بگید ؟ و اینکه چقدر هزینه تون شد ؟ بیمه تون چی بود ؟

عزیزم تولد فرزندت رو تبریک میگم انشالله زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه میشه اسم دکتر و بیمارستانتون ر ...

ممنون عزیزم

بیرجند بیمارستان ولیعصر - با ماما خصوصی

هزینه ش در حدود همین هزینه هایی که دوستان شهرهای دیگه تاپیک قبلا گفتند

ممنون عزیزمبیرجند بیمارستان ولیعصر - با ماما خصوصیهزینه ش در حدود همین هزینه هایی که دوستان شهرهای د ...

سلام عزيزم يادت هست خانم كيانفر چقدر هزينه ماما خصوصي گرفتن ازت؟

البته من سر سومی با وجود غنج رفتن های فراوان، بازم مصمم بودم که نمیارم چون نمیتونمولی خدا تو کاسه م ...

سلام رستا جان خوبی؟😍😍😍 اومدم اینجا یه سوال از شما و دوستان بپرسم بعد این پیام رو دیدم آیا بارداری؟😍😍😍😍خوب من شروع کردم به استارت چکاب های قبل بارداری و باتوجه به شرایطم که چند تا پیام قبلتر گفته بودم تصمیم گرفتم اواخر زمستون بعد از شیر گرفتن پسرم اقدام کنم و انشاالله خدا منو قابل بدونه برای مادری و یه فرزند سالم و صالح روزی مون کنه😍🙏🏼

حالا می‌خوام از اول با دکتری پیش برم که مقید به طبیعی و ویبک هست، دکتر خودم خانم دکتر آذری برای مراقبت ها خیلی عالی هستند ولی خب برای ویبک هایی مثل من که خاص هستند و تا هفته ی چهل آخ نمیگن 🫣 این همراهی رو ندارند ... دکتر مصطفایی هم که باهاشون ویبک داشتم می‌دونم موقعی میبرن برای سزارین که دیگه واقعاااااا طبیعی نشه اما برای مراقبت ها خیلی پسندم نیستند و خوب مسیرشون هم دوره بهم، یه نکته ای هم مدل خانم دکتر رو شما می‌دونی خیلی جدی هستند، یعنی من از ترس اینکه ذره ای عدم همراهی از من ببینند صدام در نمیومد ولی خب انتظار روحیه بخشی و تشویق و همراهی بیشتر داشتم ... حاضر هم نمیشن مامای همراه بگیرم و میگن خودم میام، خدایی ش هم خیلی کمک میکنند اما خب من گذاشتند همسرم بیان داخل نه مامای همراه و من واقعا اون یک و ساعت نیمی که برای زور زدن روی تخت بودم کم آورده بودم دیگه...حالا نمی‌دونم با این تفاسیر مامایی مثل خانم صابریان گزینه ی خوبی هستند؟ تو خاطرات شون خیلی خوندم همراه هستند و ورزش میدن و روحیه میدن و ...از طرفی میگم دکتر مصفایی قلق بدن منو می‌دونه، منم معاینه کرده بارها و می‌دونه سیستم بدنی م و بچه هام چطوریه ...خلاصه مردد هستم گفتم مشورت بگیرم از دوستان باتجربه اینجا، و اینکه شما قبل از بارداری سونوی چکاب هم می‌رین؟

سلام دوستان👋

اگر کسی هست تجربه زایمان دوم  با وجود( پارگی زیاد  پرینه از زایمان اول داشته باشه)

که در زایمان دوم دوختشون رو ماما درست انجام بدن و بخیه مثل زایمان قبلی باز نشه و پوست ترمیم بشه

و اینکه برای بار سوم بازم بشه حامله شد و طبیعی اورد😅 و درست بخیه خورد وجوش بخوره

برای ظهورش صلوات 🥰
سلام رستا جان خوبی؟😍😍😍 اومدم اینجا یه سوال از شما و دوستان بپرسم بعد این پیام رو دیدم آیا بارداری ...


سلام من تجربه ویبک نداشتم

از تجربه طبیعی بگم

من زیر نظر دکتر معروف شهرستان کوچکمان بودم

خییلی مهربان

باخنده همیشه میگفت بسم الله بگو دارو مصرف بکن

منم جدا ازش خوشم اومده بود

گفتم چقدرمهربونه

کاش اگه خواستم بمونم نوبت شیف اون تو بیمارستان زایمان بکنم

چون من خیلی دادوهوار میکنم هر ماما و دکتری تحمل بی قراری های منو نداره

از طرفی دلم میخواست برم یه شهر بزرگ یه بیمارستان خوب زایمان بکنم

اما دلم پیش خانوادم بود که نمیتونمچندهفته شوهر و مادرو باخودم ببرم که.... خلاصه تصمیم شد تک بیمارستان شهرکوچیکمون پیش همون دکتر زایمان بکنم

من همون شب زایمان بعد دوسه روز یه دل سیر شام خوردم

 به شدت هوس خرما کرده بودم وخیلی خورم

عطش شدید یه پارچه آب یخ کنارخودم گذاشتم

یکم خرما یکم آب یخ اصلا یه چیز عجیبی

نگو دردای زایمان اومده سراغم و منظم هم بود

دیگه توخونه دراز کشیده بودمو درسامو می‌شمردم.

گفتم تادردامو تو خونه بکشم

که نصف شب تازه چرتم زده بود که کیسه آبم پاره شد منم سریع رفتم بیمارستان تاشیفت دکترم هست خوشحال شدم

بستری شدم بایه وضع بد اون شبی که بعدمدتها پرخوری کرده بودم شب زایمانم بود🤢

ماما معاینه خداخیرش بده با لبخند ومهربانی کارامو کرد بااینکه از معاینه متنفرم🫠

رفتم تو اتاق درد💣

یه مستخدم بداخلاق😢 

یه ماما بداخلاق نصیبم شد که ماما حتی موهاشم بلند بود و باز بود هی میومد تو دست پاش🥹

منم بخاطرپرخوری اون شب خیلی اذیت شدم هنوز حرفهای بد مستخدم و ماما یادمه😔

من چه میدونستم اون شب میشه شب زایمانم

ازطرفی شبای قبلش معدم اجازه پرخوری نمی‌داد برعکس اون شب🫣

خلاصه منم بدزایمان بددرد و پرسنل بداخلاق زایمان که کردم جفت در نمیومد که دکتر رسید

باورت میشه نشناختمش از بس اخم کرده بود که چرا همکاری نمیکنی

هیه زور اساسی سرزایمان

یه زوراساسی سر جفت بیرون اومدنی ازم خواستن

جفت درنیومد بردنم اتاق کورتاژ اونجا هم خوش اخلاق توشون نبود

باهم میخندیدن ولی تو روی من بیمار اصلا..

خیلی دلم ازشون پر شد

بعدشم که بخیه ها جوش نخورد

خلاصه بهت بگم که من از روی ظاهر دکتر رو خوش اخلاق دیدم ولی اونم تو شرایط بد بداخلاق بود

تحقیق بکن ببین کدوم تو دردای طبیعی واتفاقاتی که ممکنه برای زائو هین زایمان پیش بیاد همراه تره خوش اخلاق تره

آدم هیچوقت لحظه زایمان رفتار پرسنل رو یادش نمیره

اگه خوب باشن همیشه دعا پشتشونه ان شاءالله موفق باشی


برای ظهورش صلوات 🥰
سلام عزیز. بلهیکی از دوستان تاپیک بیمارستان میلاد ویبک شد

خب عزیزم با کدوم دکتر تو میلاد وی بک کردن ؟

میشه بهم بگین چند ماهه دنبال جواب این سوالم ...

چون حضوری میلاد دوستم رفت دکترا گفتن نمیشه حداقل باید ده سال گذشته باشه از سزارین و ...

فقط 5 هفته به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
البته من سر سومی با وجود غنج رفتن های فراوان، بازم مصمم بودم که نمیارم چون نمیتونمولی خدا تو کاسه م ...

سلام رستا جان 

وایییی چه خوب پیام دادین

چقدر اینجا سوت و کور شده


خیلی دنبال خاطره زایمان سومتون گشتم پیداش نکردم یادمه خیلی نکته توش بود میخوام دوباره بخونم اگه صفحه اش را میدونین واسم بفرستین.

تو گروه ویبک تو ایتا هستین؟

اگه هستین اسم کاربریتون چیه؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792