تاپیک جامع ***زایمان طبیعی پس از سزارین***

ان شاالله ای مدت باقیمونده هم بسلامت بگذرونی و بسلامت نی نیت بغل بگیری

ای جانم منم یکی از پسرام خیلی اذیتم کرد تا دیگه رفت دستشویی. شاید پدر بتونه اینجا نقشش پررنگ باشه. میدونم اون لحظه چه حسی دست میده ولی باید با آرامش بگید و اصلا نشون ندید که اذیت شدید. فقط توضیح بدید که برای سلامتش خوب نیست، تلاش بیشتری باید بکنه و تلاشش مورد تشویق باشه. بعد هم توی ذهنت یه زمان طولانی برای این فرایند درنظر بگیر که حالت گرفته نشه. برای ما تقریبا دو سال طول کشید. ولی اگه از اول فرضمون به جای دو ماه دو ماه اضافه کردن همون دو سال بود به روحمون خیلی کمتر فشار میومد. آخر کار هم میگم چون باباش باهاش صحبت میکرد بهتر شد.

راستی من دیگه آخراش که چهارساله بود تمیزکاری ها رو جلوی خودش انجام میدادم که ببینه هردفعه که این اتفاق میافته زحمت داره و زمان میبره. و این زمانی که منتظر میموند تا اول لباس قبلی تمیز بشه بعد لباس جدید بپوشه به نظر خودم بی تاثیر نبود ؛) انگار که میدید براش میصرفه زودتر بره دستشویی تا درگیر این پروسه نشه

خیلی جالبه من با این که کم خونیم شدیده اصلا درگیر حالت ها نمیشم. فقط یه سنگینی و کندی خاصی دارم. ولی مامانی راست میگه، قبل زایمان خوبش کنی به صلاحه. 

قرص خون امتحان کردی؟ روی من و پسرام این از قرصای شیمیایی خیییییلی بهتر جواب داد. دوره درمانشم خیلی کوتاه تره و تا چند ماه به اصطلاح میزونیم :)

قبل با داریم کم خونی نداشتم وارد سه ماه شدم شروع شد.برای خونرسانی جفتم هم خوب نبود آسپرین میخوردم. که دکتر گفت این هفته قطع کن. الا روزی و دوتا قرص فرفروت گاین میخورم،همش سه شیره رو شربت میکنم میخورم.مویز هم چنین. ولی نمیدونم چرا تاثیر زیادی نداره. 

امیدوارم بعد زایمانم ادامه نداشته باشه کی میخواد از بچه هام مراقبت کنه.از الان همش فکر اون موقعم

قرص خون تا حالا امتحان نکردم، از کجا باید بگیرم؟ 

انتی نرفتم عزیز ۲۰ هفتع فقط ی سونو دادم

سلام مامانا من رفتم تو تایپیک فیروزه جون همه خاطره هارو خوندم چقد خوب تعریف کردن انقد حالم خوب شد گفتم حتمن صد درصد ب امید خدا میتونم طبیعی زایمان کنم  فقط ی مشکلی هست همه با خانوم صابریان زایمان کردن و بعضی هاشونم بدون درد رفتن بیمارستان...  حالا اینجا کسی ویبک قبول نمیکنه ن ماما ن دکتر میگن هیچی نداریم برو مشهد منم شرایتم جوریه ک نمیتونم برم   چیکار کنم بنظرتون فکر کنم شرایتم یکم با بقیه فرق داره البته خیلیا ویبک کردن دردا شدید شده رفتن دیگه سزارین نشدن ولی اگه دردم شروع نشد یا  اگه کیسه اب ترکید  بدون درد  چیکار کنم اگه تجربه دارید  راهنمایی کنید ممنون میشم  

بین شاید استرسی چیزی بهش وارد شده اگر زیاد سخت بگیری بهش ممکنه سرخورده بشه و اعتماد به نفسش کم بشه یا هم برعکس لج کنه بدتر بشه

من دخترم از ماه رمضون گرفتمش هنوز اذیت می‌کنه اوایل برخورد شدید میکردم بعد فهمیدم اشتباهه برعکس جواب داد کلا دستشویی اش رو نگه می‌داشت شکمش ورم کرده بود یبوست شدید 

من نمی‌دونم پسرتون چند سالشه اگر متوجه میشه کاملا بهش نشون بده اذیت میشی از شستن شورتش و خسته میشی و بعدش نمیتونی باهاش بازی کنی ، یا اگر بزرگتره میتونی تابلو جوایز براش درست کنی ، بهرحال خشونت رو حذف کن

عزیزم تو شرایط شما طبیعیه نگران نباش فقط ذکر یا صابر زیاد بگو صلوات هم خیلی خوبه کلا هم هر موقع این افکار میاد تو ذهنت بگو این افکار فقط تاثیر هورمون ها و بارداریه واقعیت نداره

درمورد سوسک هم حتما همه راه آب ها رو با توری مسدود کن و از اسپری کامن که دوستمون گفتن هم استفاده کن یک هفته درمیون تمدید کن ریشه کن میشن انشالله خیلی سخته واقعا حق داری 

چندتا بچه داری که میخوای ببندی؟ حیف نیست ؟ منم دلم میخواد تا آخر عمر ازین فرشته کوچولو ها تو خونم داشته باشم

سلام عزیزم

شماره ی اون بنده خدارو بده من زنگ بزنم ادامه بدم😊 اصلا شما حرص نخور 

چرا سمپاشی نمیکنید راحت بشید؟؟ یه سمی هست خیلی قویه تا دوماه هم اثرش رو نگه میداره  قبل این که نی نی بیاد باید خونه رو پاکسازی کنید بزارید اثر سمش هم بره

حالا ما قبل رفتن به تهران کل خونه رو سم پاشی گردیم چون یه سری موجودات مرموزی بودن مارو میخوردن ولی دیده نمیشدن😐😐 خواب و خوراک نداشتم همش خواب موجودات مختلف میدیدم

باورت نمیشه امروز بعد از یه ماه اومدیم خونه ی خودمون سبزوار...پسرم خواست بره دستشویی اومد گفت یه عقرب مرده تو دستشوییه😫😫😫😰 شوهرم نزاشت ببینم رفت برش داشت محوش کرد...به خدا از اون موقع همش در حال ترسم و چشمم میگردونم تو خونه یه وقت جونوری حشره ای چیزی نبینم😬😐 خیلی وحشتناکه...همش ذکر میخونم خدا آدمو از بلاها حفظ کنه

یسنا جان راستی فکر کنم هفته ۳۵ هستی آره؟

ان شالله که این چندهفته ی آخرم به سلامت بگذره عزیزم مثل این که این دفعه روحیه ت بهتره خداروشکر اون روز خیلی ناراحت بودی

ممنون از درکِت عزیزم🤗🥰

 هرجور سمی رو زدیم.اینم که شما و دوستمون گفتین استفاده میکنم🥴طفلک شوهرم همینکه جیغ میکشم رنگش میپره...خدا منو ببخشه🤭

نکه جدی ببندم،افکار یک مادرِ پابه ماهه تحت فشارِ🤦🏻‍♀️😄 ولی کادر بیمارستانم بفهمن من مجدد باردارم اونجا رو تغییر کاربری میدن شعبه افق کورش میزنن😂

ولی تصور این که همیشه فرشته نمیمونن و بزرگ میشن  و یه عالمه مسئولیت دارن منو باز میداره از بچه آوردن🤷‍♀️ وگرنه خیلیییی قشنگن به خدا خیلیییییی 

این لطف رو درحقم میکنی؟!🤣 آخه اونوقت دلم برا شما میسوزه🤕

چی کشیدی خواهررررر... مال شما در سایه بودن نامردا😁من تا یک روز اون سمتم که سوسک روش رفت رو می‌تِکوندم.سِر شده بود🙄 سمپاشی کنن الان دختر کوچیکم رو چیکار کنم. ای کاش قبل اینکه اثاث رو بیاریم انجام می‌دادیم.

راستش مثل وقتی از شدت سرما پوست آدم میسوزه منم از فرط خستگی خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من.

به هرحال همه درگیر مشکلات هستن،درست نیست منم انرژی منفی بدم،خودمم شارژم ته میکشه،زدم کوچه علی چپ

بله ۳۵ هستم. فقط امیدوارم کله شق بازی در نیارم.بعدش پشیمون شم. دیروز تا حالا هربار ان اس تی دادم گفتن باید بستری شی.با رضایت شخصی زیر بار نرفتم.با شناختی که از خودم دارم محیط استرس زا وضعیتم رو بدتر میکنه. 

سلام

شماره خانم مریم فخار رو دارید ؟