۱۴۳
لطفا قبل خوندن لایک کنید 🤍
صدای باز شدن در اومد رفتم رو بالکن ، شمسی خانم و هووش همراه میترا تنها برگشتن ...
همایون نیومده بود ، به طلا گفتم باید قبل عقد ببینمش
حتما برای فردا شب میاد لباس بپوشه ، تو رو به قرآن منو بیدار کن .
اون شب اصلا تا صبح خوابم نبرد ، خروس خون صبح بود که رفتم رو بالکن ، برف باریده بود
تمام زمین سفید پوش بود ، چقدر غم رو دلم بود .
نفس عمیقی کشیدم و گفتم همش فراموش میشه ، شاهگل بهت قول میدم دوباره سرپا میشی ...
درسته تو مردی ، الان جنازه ای ، ولی وقتی سر پابشی اینبار کنیز نیستی ...
این بار خانم خونه دنیا میای .
اومدم داخل و منتظر همایون بودم ولی خبری ازش نبود ، کم کم دخترای شمسی میومدن ، با بزک دوزک و لباسایی که تو تن هر کسی نمیشد ببینی ، با حسرت بهشون نگاه میکردم ...
همه یکی یکی اومدن جز همایون
ته دلم یه امیدی بود که همایون نمیاد اگرم بیاد بهم میگه دیدی من چقدر اذیت شدم ؟
پایین سر و صدایی بود ، در اتاق باز گذاشته بودم و منتظر بودم که ببینم چخبره
یهو صدای کل کشیدن اومد ، شمسی خانم گفت طلا اسپند دود کن برای دومادی شاه پسرم ، بغض داشت چنگ مینداخت تو گلوم .
صدای همایون اومد که گفت الان لباس میپوشم بریم ...
وقتی اومد بالا سیگار تو دستش بود ، انگار منو ندید . رفت تو اتاقش و پشت سرش وارد شدم .
از تو کمدش کت و شلوار کرمی رو درآورد ، کراوات قهوه ای رو انداخت روش و گفت نمیری ؟
میخوام لباس عوض کنم ، البته تو که حیا نداری برای خودم میگم .
آب دهنمو قورت دادم و گفتم نمیخوای حرفامو بشنوی ؟
_شنیدی ها رو شنیدم
_ شنیدنی ها رو شنیدم الان دیگه دلیلی نمیبینم موندنت تو این خونه رو ، پریسا ببینه اینجایی دلخور میشی
+ چیزی که شنیدی با چیزی که برای من اتفاق افتاده فرق داره
_ میری بیرون ؟
اشکام راه خودشونو پیدا کردن
گفتم ببین امروز منو از این بیرون کردی ، من میرم جایی که دست هیچکس بهم نرسه اما اینو بدون ، میبینم روزیو که همه جا بگردی دنبالم
فکر روز و شبت این باشه هنوز مهرت تو دلم هست ؟
همایون اونجا اگر آسمون به زمین بیاد نمیخوامت
روزی که فهمیدی چی به سر من اومده فکر کن چی از تو برای من مونده ...
به جان خودت که هنوز عزیز ترین آدمی برام قسم تا آخر عمر حتی کلمه ای از حرفاتو نمیشنوم .
همایون بی تفاوت گفت تموم شد؟ دیر میرسم به مراسم خوبیت نداره
صدام از شدت بغض گرفته بود ، گفتم نه تموم نشده
بهم گفتی به کنیز و نوکر نباید رو داد ، من کنیز نبودم خانم خونه بودم