2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1224246 بازدید | 63263 پست
مبارک باشهخوشرنگ شدهکل موهات به پایه نرسیده بود؟

مرسی 

نه پایین رو دکلره زدم بعد بالا رو فقط برس فرچه رو الکی میکشیدم با مواد کمتر که زیاد روشن نشه 

دو سه سانت هم از ریشه فاصله دادم 


بعضی چیزا توی زندگی بدست آوردنی نیست بی خیال شدنیه ....

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شجاعتت تحسین برانگیزه💪👏👏

😂😂شجاعت یا ...

کلا سخت نمیگیرم 

هر رنگی دربیاد مدله دیگه 

من رنگ موهام تابستون رچزمستون عوض میکنم هرماه یه رنگی میزارم 

م

بعضی چیزا توی زندگی بدست آوردنی نیست بی خیال شدنیه ....
عزیزم من تاحالا خواننده خاموش بودم و پیامی نذاشتم ولی دلم نیومد جوابی ندمعزیزم اینقدر ساده نباشب هیچ ...

خوب سلام  سلام من از سرکار الان امدم گفتم پیامها رو یکجا جواب بدم چون موضوعات یکی هست 


نازنین جان 

@goli8080     جان

@مهسان اندیشه جان

@تبسم۹۳ جان

@پاییزمهر جان

نمی دونم چرا هیچکس ابی نشد🤔🤔 



بله چون میدپنم مرگ واقعیته منم بهش فکر کردم چون ازش کریزی نیست. بعد با خودم تصمیم گرفتم من هیچ خرجی نکنم نهایتا میخوان از کسی قرض کنند بعد به من بگن خونه رو زود خالی کن با پول خونه، بدهی رو بدیم 


این عاقلانه تره چون مطمئنم بهرحال اینها از من میخوان که خونه رو خالی کنم حرفش افتاده که به دخترا از پول پیش خونه فقط ۵۰ تومن میرسه 


منم گفتم نمیشه که هم من خرج مراسم بدم هم پول پیش خونه رو از دست بدم.... گور بابای حرف مردم و تصمیم هم دارم اصلا خونه نمونم که کسی بیاد خونه مون هی شام و ناهار و میوه و خرما و حلوا.... کمبود ویتامین سالشونو خونه ما جبران کنند حتی نمیگذارم یک روز خواهرم بمونه چون روزیکه گفتم بیا چند روز در هفته بمون که من بتونم برم سرکار، گفت من خودم خونه زندگی دارم باید بره سر همون خونه زندگیش 


این که از این ، برنامه هم بعد ۱۲۰ سال اینه اما دعا میکنم قبلش بتونم یک خونه حتی ۵۰ متر بخرم مامانمو ببرم توش دلش اروم بشه چون برادرم که العی خیر نبینه بدجور داغ خونه رو گذاشت رو دلش و متاسفانه همین فامیل حرف دربیار ما ( که میگید به حرفشون توجه نکنم و البته دیگه برام مهم نیستند واقعا) انقدر بهش برای همین خونه نداشتن زخم زبون زدند که حد نداره  


اینم از این امیدوارم فقط بتونم سقفی بالای سر بخرم و به سلامتی خودم و مادرم برسم الان چند ماهه که دیگه واقعا اون روکین سابق نیستم دیگه به خپاهر برادرم خیلی کم اهمیت میدم زنگ نمیزنم اگر اونها نزنند و خیلی کارهای دیگه که قابل ذکر نیستند....دو سه ماهه دارم تمرین میکنم...امیدوارم دوام داشته باشه و این رفتار در من نهادینه بشه 



دیگه ببشید که پیامهام تلخ بودن ان شاالله از این به بعد خوشی برای من و همه شما در پیش باشه


خوب سلام سلام من از سرکار الان امدم گفتم پیامها رو یکجا جواب بدم چون موضوعات یکی هست نازنین جان @go ...

خوش به حال خواهر برادرات که تو خواهرشون هستی 

من جات بودم یک قیامتی به پا می کردم تا ببینن نداریم و سر خونه خودمون هستیم یعنی چی 


ابرو آدم دست خداست 

الان همه هر جور دوست دارند رفتار می کنند بعد توقع دارند بقیه ( کسایی که ترس از ابرو و حرف مردم دارند) به میل اونا رفتار کنه 


طغیان کن از هیچی نترس 

تو خدا رو داری 

فقط کافیه خودت رو از آدم های سمی اطرافت دور کنی 


من باشم به همه می گم برادرم مال رو‌ چطوری کشید بالا 

چرا شما آبرو داری کنی 


چطور خواهر زاده و برادر زاده شما همچین رفتاری رو با شما دارند اما شما عید ها خودت رو به آب و آتیش می ...

نه دیگه این عید که گذشت رسم رو تغییر دادم فکر کردم بهتون گفتم... با اینکه پول در پاکت گذلشته بودم یهو در یک عملیات غافلگیری عیدی لای قرآن رو به همه دادم همون نفری پنجاه تومن 


دیدم چه کاریه اینهمه هزینه کنم. تولدای هیچکس هم امسال کادو ندادم به تبریک بسنده کردم 



تازه کادو عروسی هم در هفته اخر تغییر دادم و نصف کردم و فقط تو عروسی برای خودم هزینه کردم که خوجمل بشم ارایشگاه خوب رفتم لباس خویچب پوشیدم برای دل خودم  


نمیدونم پس چرا این تغییراتو نگفتم بهتون.... یا گفتم به چشمت نخورده.... خلاصه این سالی که گذشت چند تا تصمیمات لحظه اخریه درستی گرفتم .... دیگه هم این روند رو تغییر نمی دم 


اهان ما یکبارم پاگشا کرده بودیم بعد عقد، بعد الان دو تا مادربزرگای عروس دوباره برداشتن پاگشا کردن خواهرم توقع داشت.... منم گفتم ببخشید دیگه ما نشنیدیم دوبار دوبار پاگشا کنند ... دیگه همینجوری یک روز که خواهرم خونه مون یود عروس دامادم خودشون اومدن منم پذیرایی ساده همون میوه و شکلاتی که تو خونه بود و تمام....کلی هم گفتیم و خندیدیم و رقصیدیم و خیلی هم بیشتر از خونه اون مادربزرگاسون که یک مجلس خشک و رسمی بود بهشون خوش گذشت

خوش به حال خواهر برادرات که تو خواهرشون هستی من جات بودم یک قیامتی به پا می کردم تا ببینن نداریم و س ...

اشکال نداره من بلد نیستم بد باشم با اطرافیانم , بد ذاتی تو وجودم نیست ( البته تعزیف از خود نباشه🤣🤣🤣) 


شاید لازم بوده سرم به سنگ بخوره هنوزم دیر نشده همین که آگاه شدم و تا اخر عمرم کولی ندادم بهشون بازم خداروشکر... الحمدلله جوونم تلزه چهل چِلی‌م هست😅😅 کار میکنم زندگیمو میسازم بدون خانواده البته😌😌😌

@لیلیثث لیلیثث جان عزیزم یه سوالی هم داشتم دیگه اون طرف نپرسیدم چون بچه ها حق دارند میگن درد دل نکن ...

میفهمم چی میگی عزیزم 

ایشالا که مادرت صد و بیست سال زنده باشه

ببین عشقم من مادرم خودش پول داشت تا یجایی از پول خودش پرداخت شد اما خب دیگه خودت در جریان هزینه‌ها هستی مادر من بیمه نبود بیمارستان خصوصی هم بستری بود فکر میکنم آخر عمرش سه ماه کامل بیمارستان بود

ما سه نفر هستیم من و خواهرم و برادر 

حقیقتا هر کدوم یه قسمت کار رو گرفتیم دستمون من کلا پیش مادرم بودم درس کار همه رو ول کردم خواهر و برادرم هم کارهای پزشکی و هماهنگی با دکتر و اینجور کارها رو انجام میدادند

دیگه از یجایی به بعد پس‌انداز مامانم تموم شد خواهرم همه رو پرداخت کرد تا زمانی که دیگه مادرم فوت شد

ما خانواده‌ی بزرگی هستیم مراسم‌ها رو هم تو باغ تالار گرفتیم که خب اونم خیلی هزینه داشت باز خواهرم پرداخت کرد

بعد مراسم‌ها همه‌ی خرج‌ها رو نوشتیم تقسیم بر سه کردیم و به خواهرم پرداخت کردیم هر مخارجی از مراسم‌ها گرفته تا بیمارستان و غیره

ارثی هم که مونده بود رو هم مساوی تقسیم بر سه کردیم


حالا من با چیزی که میبینم فکر نکنم در آینده هم خواهر و برادرت بخوان جبران بکنن اگه مادرت پس‌انداز طلا ملک هرچی داره رو بهت بده

توی فضای منطقی و آروم با مادرت صحبت کن❤️

زندگی آونگی‌ست میان رنج و ملال
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز