ی دختر یک و سال و نیمه دارم
دوباره باردار شدم
نگید چرا و اینا
سر اولی 5 سال اقدام بودیم
منم انتخابم تک فرزندی نبود
میگفتم تا این یکیم بگیره 5 سال میگذره
ولی زد و وقتی دخترم یک سال و سه ماهش بود باردار شدم
از اون روز ی روز خوش ندارم
دوماهه نتونستم ی جارو ب خونم بزنم
جفتم پایینه
و مدام زیر دلم درد میکنه
دکتر گفته فعلا فقط استراحت مطلق
رسما هیچ کاری نمیتونم انجام بدم
از شرایطم خستم
شبا نمیتونم بخوابم
دلم برا شوهر و دخترم میسوزه
چقدر شرایطت مثل منه😅
حاملگی خیلی ستمه
کارای دخترتو کی انجام میده پس
منم بارداریم سخت بود
عزیزم ناراحت نباش
است شرایط تو بارداری برا خیلیا پیش میاد ولی تموم میشه بلاخره
همیشه ک اینطوری قرار نیست بمونه
بعد بارداری و زایمان رحم راحت تر باردار میشه
چقدر منی فقط با این تفاوت که با وجود جفت پایین و طول سرویکس لب مرز همه کارامو خودم کردم از ترس دعواهای بقیه تا ۵ماهونیم به هیشکی نگفتم باردارم بچمم بغل میکردم و خدا نگهش داشت خدا کمک میکنه نترس برامن دعا کنه به آرامش برسم استرس و وسواس فکری داره داغونم میکنه
چاره چیه. اگر مادرتون نزدیکه و امکانش را دارند کمک بگیرید.
فعلا لذتشو ببر تا وقتی که بچت به دنیا میاد عشقم
سختیا تازه اون موقع شروع میشه
دو تا بچه کوچیک خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی سخته
من بچه دومم دو سالشه اولی چهار سال
پوستم تو این دو سال کنده شده
یه دونه بچه به اندازه یه نفر کار داره ولی دو تا بچه کوچیک به اندازه چهار نفر
من دیگه اعصابی برام نمونده
منم خونمو نمیرسم زیاد تمیز کنم ببین من فقط نمیزارم نامرتب شه یعنی همه چیزو سرجاش میزارم اما جارو و گردگیری و تی کشیدن واقعا نمیرسم شاید ۴۵روز یبار انجام بدم و دیگه دارم کم کم عادت میکنم اولاش سخت بود تو هم بنظرم سخت نگیر من نامرتبی بیشتر اذیتم میکرد تا تمیزیوبرق زدن همه چیز
منم پسرم خیلی آرومه و هیچ اذیتی از اول برام نداشت ولی خواهرش که به دنیا اومد اوایل خیلی حسادت میکرد و بچمو میزد
فکر کن بچه چند روزه چند بار از دست این کتک خورد
بعدش هم که کاراشون و غذا داران و این چیزا واقعا خیلی سخته
با این که دو تا شونم آرومن ولی بعضی روزا ساعت هفت شب که میشه دیگه طاقتم تموم میشه و عصبی میشم
مال من دو سال دیگه یه کم راحت میشم
میگن دو تا بچه کوچیک سه چهار سال سخته ولی یه دفعه راحت میشی
خدا انشاالله هنه بچه های دنیا رو حفظ کنه مال ما رو هم در کنارشون
