سلام ب رئیس میتی کومان و همه دوستان ❤️🥰
میتی کومان جان میخوام ی سری حرفا بزنم دارم خفه میشم حدود شاید 2 سال بشه میخوام بگم ولی هی رد میشم ولی الان دیگه رو دلم سنگینی میکنه مینویسم حداقل سبک بشم بهر حال باید از سمتم ی بهره ای ببرم😊
بچهها من از بعضی چیزا خیلی دلم میگیره خصوصا چیزایی ک خیلی راحت خودمون میتونیم ب بهترین شکل ممکن ب بالاترین نقطه برسونیمشون و تقویتشون کنیم
یکیش همین
فقر فرهنگی هست آخه تا کی میخوایم ب گونه ای باشیم ک حتما قانون و جریمه و زور باشه تا ی سری چیزایی ک اصلا مربوط ب ما نیست رو رعایت کنیم
همین لحظه ک دارید این متن رو میخونید ی نگاه ب انگشتاتون کنید
آیا یک اندازه اند؟
ی نگاه عادلانه ب خودت و زندگیت بنداز
آیا همه چی عالیه؟
آیا هیچ ضعف و ایرادی نداری؟
آیا بهترینی؟ بدون نقصی؟
پس چطور انتظار داریم آنچه ک ما میگیم و انجام میدیم درسته
چطور فکر میکنیم اگه چیزی باب میل مانیست اشتباست و بدتر مورد تمسخر و قضاوت قرار میدیم
چطور ب خودمون اجازه میدیم بگیم من خوب و دیگران بد
چطور ب خودمون اجازه میدیم خیلی راحت دیگران رو قضاوت کنیم و حتی پامون رو فراتر میزاریم و ب طرف لقبای ناشایست میدیم
آیا تا حالا فکر کردیم وقتی اینگونه عمل میکنیم حقیر بودن خودمون رو ب نمایش میزاریم
چرا ملاکمون برای سنجیدن دیگران در این تاپیک و حتی در زندگی واقعی شده شمارش تعداد لقمه دیگران
چرا از اصل موضوع خودمون رو دور میکنیم و حاشیه رو مبینیم
منی ک ادعام میشه میام اینجا مدام میگم
باید ب تغذیه رسید تغذیه چیزی نیست ازش بگذری و لقمها رو میشمارم و میگم
بچه تو سن رشده باید خوب تغذیه بشه
بچه نباید حسرت هیچی تو دلش بمونه
آیا تا حالا فکر کردی تغذیه باید کیفیت داشته باشه ن کمیت؟
آیا تا حالا سعی کردی ی مقدار سواد علمیت رو بالاتر ببری ذهنت رو فراتر ببری و بدونی ک حتی دریافت پروتئین و انواع ویتامین و املاح و سایر موارد برای هر کسی مطابق با شرایط ژنتیکی، مطابق با محل سکونت. مطابق با نوع فعالیت و شرایط زندگیش فرق میکنه؟
آیا تا حالا فکر کردی ک ذائقه، سلیقه و اشتها افراد متفاوته و من نمیتونم با شمارش لقمه دیگران براش نسخه بچینم ک بله طرف تغذیه اش خوبه یا بده
آیا تا کنون فکر کردی من در زندگی دیگران و شرایط دیگران نیستم حتی پدر و مادر خودم چ برسه ب دیگران پس نمیتونم با تفکر سطحی خودم دیگران رو قضاوت کنم
آیا تا کنون فکر کردی وقتی انگشت ب قلم میشی یا زبان ب گفتار باز میکنی شاید کلامت دل بشکنه و دل شکستن تاوان داره
آیا تا کنون فکر کردی ک در این جمع تاپیک شاید فردی باشه ک طی سال نتونه ب بچش گوشت بده وقتی من میام میگم بچه تو سن رشده باید ب تغذیش رسید تو دل اون مادر چ آشوبی بر پا میشه
وقتی من میام میگم بچه نباید حسرت ب دل بمونه و همه چیز براش فراهم بشه آیا میدونی این جمله و این نوع تفکر میتونه مخرب کننده و نابود کننده باشه هم برای فرزندی ک با این افکار داره بزرگ میشه هم برای عزیزی ک شاید نتونه ی خواسته کوچیک فرزندش رو برآورده کنده چ برسه ب اینکه نزاره حسرت ب دل بمونه
ی نگاه ب خودمون بندازیم
آیا ما کودک نبودیم؟
بچگی نکردیم؟
آیا همه چیز برامون فراهم بود؟
آیا با نبود خوراکیهای گوناگون، اسباب بازیهای جور وار جور، نبود توجه های لحظه ای پدر و مادر مُردیم،؟ حسرت ب دل موندیم؟ موفق نبودیم؟ سو تغذیه گرفتیم؟
چرا اصل مطلب رو ول کردیم چسبیدیم ب چیزای الکی ک ساخته ذهنه محدود بشره
تغذیه اصلی تغذیه ذهن و تفکر و تربیت سالم و صالح فرزند هستش نه اینکه من بیام بگم شکم باید پر بشه تا همه چیز اکی باشه من اگه یکسال میوه نخورم چیزیم نمیشه ولی اگه ذهنم حقیر و محدود و فقیر پرورش داده بشه نابود میشم
اگه تربیت من درست باشه
میتونم تلاش کردن رو یاد بگیرم
میتونم احترام گذاشتن رو یاد بگیرم
میتونم دلی ب دست بیارم ن دلی بشکنم
میتونم پول ساز باشم
میتونم سازنده باشم
میتونم قوی باشم ب داشته هام افتخار کنم
برای نداشته هام تلاش کنم ن اینکه در حسرت گذشته باشم وقتی در حسرت باشم و بگم من بچه بودم نخوردم، نداشتم این یعنی فقر ذهنی😔 ولی وقتی آگاه ب زندگی بزرگ شده باشم میدونم باید سازنده باشم
الان ما بچههای قدیم قویتر هستیم و از زندگیمون بیشتر لذت بردیم و میبریم. ما بیشتر قدر شناس هستم. ما بیستر ب والدین و بزرگترامون احترام میزاریم یا بچههای امروزی با این همه امکانات و تلاش والدین برای اینکه حسرت ب دل نمونن
ما بچه بودیم زنگ تفریح میشد تا معلم از کلاس بیرون نمیرفت از کلاس بیرون نمیرفتم یادمه ی روز زنگ تفریح زده شد معلممون مشغول صحیح کردن برگه بود و ما منتظر ک معلم از کلاس بره بیرون و ما بعد از اون کلاس رو ترک کنیم اما معلم اینقدر مشغول بود ک اصلا متوجه نشد و وقتی ب خودش اومد گفت پس چرا نرفتید زنگ تفریح گفتیم آخه شما سر کلاس بودید گفت زنگ ک تموم شد بچهها اومدن کلاس