کتابا و جزوه های دانشگاهیم تو انبار مامانم اینا مونده بود
بگذریم که مامانم یه سریش رو بدون اجازه من داد و رفت و من چقدرررر گریه کردم🥺
یعنی کتابام و جزوه هام عشقای من بودن بچه ها
یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین😁
نمره هام ۲۰ نبود ولی خب واقعا درس و دانشگاهو دوست داشتم و دارم دیگه
یه تعداد جزوه و کتاب ارشدم هم خداروشکر تو کتابخونه داخل واحد ( خونه) بود که مامانم میگفت بیا اینارو نگاه کن ، یعنی بیا با خودت ببر😂
خلاصه امروز که وقت داشتم نگاهه رو کردم😁
ورق میزدم جزوه هامو هی آه میکشیدم و حسرت و دلتنگی میومد تو ذهن و دلم و چشمام پر میشد🥺😂
خیلی دوست داشتم دکترا میگرفتم🥺
خلاصه عقلم گفت تا کی میخای اینارو نگه داری؟
مگه بهشون سر میزنی؟
اومدم کتابارو چیدم کنار هم و یه عکس ازشون گرفتم
راستش دلم نمیومد همینطوری بدم بره
اومدم عکس رو تو چند تا گروه تخصصی که بودم گذاشتم( با اکانت فیکم البته)
نوشتم این کتابا رایگانه ، هر کی میخاد بیاد پی وی
در عرض یکساعت به چند نفر واگذار شد
یکیشم کتابخونه یکی از شهرای دیگه بود
یه پیامی خیلی خوشحالم کرد
تو یکی از اون گروها از شخصیتم و کارم تعریف کردن🥹
خیلی ذوق کردم
واقعا با جون و دل داشتم تقدیم میکردم
اخه اون کتابا حکم بچه های نداشته من بودن رو داشتن🥹
بچه ها خل شدم
خودتون ببخشید 😂