2777
2789
عنوان

هر قبرستون برم مادر شوهر و خواهرش باهمن

| مشاهده متن کامل بحث + 523 بازدید | 40 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خواهر شوهر منم همین بود اوایل البته مال سالها پیشه منم خیلی بچه و پرت بودم هرچی دیکته میکرد شوهرم ...

  لج کرده بود خودش میزد زمین لباس من باید عین لباس عروس باشه مادر شوهرم  هی چشم و ابرو برام میومد که چه هرکت زشتی کردم خودم تنهایی رفتم لباس خریدم 

آخر سرم بزور عکس لباسم گرفت داد خیاط شبیه اون رو براش بدوزن آرزو به دل نمیره 

نامزدی؟ من خرید عقد هر جا می رفتم خواهر شوهرم باهام بود  هر جا می رفتیم می گفت تو رو خدا دادا ...

خیلی حس بدیه خیلی اوقات خواستم بیام برون از مغازه ماشین بگیرم خودم برگردم خونه  هرچی اخم و تخم میکنم هرچی با صدای بلند حرف میزنم با شوهرم دعوا راه ميندازم ولی بازم میان

همون تازه اول راهی عزیزم کم کم باید از سرشون بندازی ولی نه با دعوا و قهر شوهرت باید همکاری کنه و ...

درد من همینه اگر اون وقتی میخواست بیاد پیش من به اونا هم نمی‌گفت آماده بشین من دیگه مشکلی نداشتم 

تنها راه نجاتت اینه که ازشون دور بشی اسی...خدا منو بعد ۶ سال نجات داد!کلا اومدم یه شهر دیگه..ولی هنو ...

 خیلی تلاش کردم حتی یه سال قهر کردم خونشون پا نزاشتم ولی خب هنوزم خونشون نمیرم دیگه ولی عین دسته بیل همه جا هستن پشت سرم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز