3 ماه پیش که اخرای بارداری بود با شوهرم دعوا کرده بودیم رفتم اتاق اومد گوشی و از دستم کشید محکم زد زمین شکست بعد گفت من بچه معلول نمیخوام ...چون خواهرشوهرم گفته بود فلانی با گوشی بازی میکرد بچش معلول شده بود ...
الان 3 ماهه میگذره گوشیم تعمیر نشد گفتم بخر گفت پول ندارم تا دو هفته پیش بهش گفتم یا گوشی میخری یا دیگه خونه نمیام اونم گفت نیا... میتونه گوشی بخره خودش نمیخره..
هفته پیش مادرشوهرم زنگ زد که فامیلشون میاد دیدن بچم برم خونمو تمیز کنم میدونس با شوهرم قهرم منم روم نشد بگم نه رفتم شوهرم خونه نبود سرکار بود مهمونا که رفتن منم آماده شدم زنگ زدم بابام بیاد دنبالم مادرشوهرم گفت نرو این اداها چیه گفتم شما به پسرت نمیگی یه گوشی بخره زشته 3 ماهه بدون گوشی موندم گفت گفتم بهش میگه میری تو گوشی اینترنت زنا بهش حرف میدن دوس ندارم گوشی داشته باشه از گوشی کوچیکا میخواد بخرم گفتم منم خیلی چیزا رو دوس ندارم تقصیر شماس میبینین جوگیره چرا حرف یادش میدین ...اینو گفتم دیگه مادرشوهرم و خواهرشوهر دیونه شدن گفتن نمیخوای طلاق بگیر گفتم میگیرم نمیترسم که از خونه در میومدم مادرشوهرم گفت بدجوری داری میری تا آخرش اینجوری بری خوبه گفتم میرم ....
موضوع فقط گوشی نیس شوهرم معتاده شیشه س من فکر نمیکردم خانوادش آنقدر طرفداری کنن ازش منم الان خونه بابامم قصدم طلاقه جای من بودین چیکار میکردین .الانم با گوشی قدیمی بابام اومدم همش نپرسیم با چی اومدی