2794

لکنت زبان و افزایش اعتماد بنفس

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 104 بازدید

سلام خسته نباشید، الان که اینو مینویسم واقعا ناراحتم از دست خودم ناراحتم.. من قبلا خیلی با اعتماد بنفس بودم تو جمع خوب حرف میزدم خیلی تیز بودم همه چیز رو زود متوجه میشدم، تو دوران بچگی از همه همسن هام همیشه از این بابت جلو بودم تو مدرسه دانش آموز خوبی بودم همیشه نمره هام از بقیه بیشتر بود و شاگرد مورد علاقه اکثر دبیرامون بودم، موقعی که رفتم دانشگاه کمی اعتماد بنفسم اومد پایین چون از پسرها خجالت میکشیدم و چون رشتمون مهندسی بود همیشه تعداد پسرها خیلی بیشتر از دخترها بود و من کم کم نسبت به قبل آرومتر و گوشه گیرتر شدم، و از وقتی که ازدواج کردم یعنی واقعا خاک تو سرم شده کلا صفر شدم، من از لحاظ ظاهر واقعا خوبم پدرم‌ وضع معمولی داره و سهامدار یه کارخونه ست، الان خودم توی شرکت خوب شاغلم همسرم و خونوادش از همه لحاظ خوبن میخوام‌ بگم که کمبودی ندارم اما نمیدونم چرا حرف زدنی زبونم میگیره، کلمه هارو فراموش میکنم، یکی چیزی میگه من بعدش حتما میپرسم که چی گفتین؟ و اون باید بازم برام تکرار کنه که چی گفته، گاها ذهنم دوتا کلمه رو باهم ادغام میکنه و یه کلمه جدید از دهنم میپره بیرون که خودم خجالت میکشم من ترکم نمیدونم ترکی بلدید یا نه وگرنه براتون مثال میزدم تا بفهمید.. امشب خانواده همسرم مهمونمون بودن از صبح کار کردم ماهی و زرشک پلو پختم با سوپ جو، اما دوبار دستمو بریدم آبلیمو از دستم افتاد ریخت رو زمین گوجه رو دیر یادم افتاد سرخ کنم موقع غذا خوردن همش از قاشقم برنج میریخت 😢 موقع حرف زدن هم گاها زبونم تو دهنم نمیچرخید 😢همش میگفتم خدایا حالا میگن این چقدر گیجه.. همه ازم تشکر کردن و رفتن اما آخرسر همسرم گفت کمی زرنگ باش و واقعا دیگه نابود شدم البته همسرم خیلی مهربونه و من خیلی دوستش دارم ممنون میشم راهنماییم کنید

سرکار هم وقتی یک چیزی میگن دوبار میپرسم که چی گفتید همه کارهایی که ازم میخوان رو انجام میدن گاها فکر میکنم که میگن یک دختر گیجه کار بلده یعنی با اینکه گیجه اما کارشو خوب انجام میده.. داغونم ممنون میشم راهنماییم کنید


..

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز 
ممنونم از اینکه ما رو انتخاب کردید 
از نوشته هاتون اینطور استنباط کردم که چقدر اول نظر دیگران برای شما مهمه و دوم اینکه دوست دارید بهترین باشید و حتی یک خطای کوچک از خودتان را هم نمی پذیرید 
این خیلی طبیعیه که وقتی کسی مهمان داشته باشه دستش رو ببره یا خیلی اتفاق های کوچک دیگه رخ دهد اما مهم این است که خود را چه تعریف می کنید 
شاید اگر برای فرد دیگری این اتفاق بیفتد  کلی به آن ماجرا بخندد و برای دیگران هم تعریف بکند
اما این نوع نگاه و طرز فکر شماست که به یک آبلیمو ریختن انقد بها داده اید. 
توصیه می کنم روی خودتان کار کنید و کتاب عزت نفس در ده گام از نشر دانژه را مطالعه کنید.
و حتما از مشاور حضوری کمک بگیرید 
زندگی را سخت نگیرید 
برایتان آرزوی آرامش دارم  

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

اعتماد بنفس

پاسخ وقت بخیر دوست عزیز ابتدا لازم هست بدانیم چند وقت هست که دست از انجام هر کاری کشیده اید؟ احساس بی میلی دارید؟ اعتماد به نفس تان پایین آمده؟ تا قبل از این وضعیت اعتماد به نفس تان چطور بوده است؟ آیا تا ب...

ترس کمبود اعتماد بنفس

پاسخ سلام دوست عزيز چه زماني اين موضوع شروع شده و چه عاملي باعث شروعش شده بايد اينها را پيدا كنيد قطعا اين موارد بايد بررسي بشه كه كجاهاي زندگي اين ترس ها و اين نگراني هارا تجربه كرديد حتما از يك مشاور ...

اعتماد بنفس

پاسخ سلام دوست عزيز اينكه شما پرستار هستيد و عنوان ميكنيد نميشه كمي بي انصافي درباره خودتونه همه ادم ها ممكنه خطا كنن و كارهارا درست پيش نبرند اصلا جزيي از رشد شكست خوردن هست و دليل بر ترسيدن و عقب كشيدن...

عدم اعتماد بنفس

پاسخ سلام و درود سوال: عزیزم باتوجه به اینکه بیان کردید قبل از ازدواج برنامه ای در زندگی داشتید و احساس میکردید اعتماد به نفستون بالاتربوده به چه علت فکر میکنید الان اون حس رو ندارید و بی انگیزه هستید ایا ...