حمل خاطرات گذشته در زندگیم

سلام جناب مشفقی به قول خودتون امیدوارم خوب باشید بسیار ممنونم از راهنمایی خوبتون  

همینطور که قبلا خدمتتون عرض کردم در شرف ازدواج مجدد هستم در رابطه جنسی با همسر سابق با اینکه دچار فوبیهای رابطه جنسی شدم اما عشق بازی با همسرم برام لذت بخش بود جوری که بعد از جدایی مهم‌ترین چیزی که قلب منو فشرده میکنه همینه که به خودم میگم حتما همون رفتارهایی که در رابطه با من داشت با همسر جدیدشم داره و هر لحظه و شبها بخصوص مدام این سوال لعنتی میاد توی ذهنم که الان دارن چیکار میکنند ؟ و میمیرم و زنده میشم . حالا بعد از سه سال یه اضطرابی یا استرسی دارم نمیدونم چه واژه ای بهتره بکار ببرم این که همش به خودم میگم نکنه در رابطه با همسر فعلی ، همسر سابقم رو تصور کنم یا اگه مثل اون نباشه عذاب بکشم. مسئله ی دیگه این که دو هفته دیگه عقد میکنم و همسر فعلی بسیار از لحاظ تحصیلات و شعور و رفتار و خیلی چیزهای دیگه از همسر سابق سرتره جوری که به خوابم نمیدیدم و مطمئنم وجودش افتخارمونه و وقتی راجع بهش حرف میزنم یا فکر میکنم دلم قنج میره. ولی هنوز که لباسی یا یه چیزی برای خودم می‌خرم توی دلم میگم ای کاش بود و میدید. اینم بگم لحظه ای که تقریبا دو هفته بعد از جدایی تصاویری از نامزد یا همون دوست دخترش که بعدها رابطشون به ازدواج ختم شد دیدم و اون دختر رو با آرایش غلیظ و موهای بافته و ... دیدم احساس کردم دیده نشدم و تصمیم گرفتم کم کم حجاب رو از سرم بردارم و کم کم از آرایش ملیح شروع کنم و بزنم به سیم آخر و اونقدر عکس از خودم در فضاهای مجازی منتشر کنم تا بدستش برسه و ببینه منم موهای بلندی داشتم منم آرایش و دلبری بلدم منم حرفهای عاشقونه بلد بودم اما دیر شد شایدم اون زود رفت به هرحال سه سال گذشته و من هنوز برای اون لباس نو می‌خرم و به امیدی که همسر فعلی مثل همسر سابق در رابطه گرم باشه دلمو خوش میکنم . چیکار کنم بهتر بشم و به زندگی مشترک جدیدم لطمه وارد نشه ؟  

التماس دعا بخصوص برای آرامش امثال من