سلام
پسرم ۳ سالشه و خدا رو شکر سالمه توی تمام دوران بارداری بهم گفتن یه بچه ی سالم داری وقتی بهوش اومدم با چهره ی پر از اشک مامانم روبرو شدم و وقتی پسرم رو بهم نشون دادن کل دنیا با تمام وزنش خورد تو سرم پاهای پسرم کلاب فوت بود و من اصلا نمی دونستم این چه بیماری هست و تصور کردم یه بچه ی معلول دارم
الان سه سال می گذره پسرم مثل بچه های معمولی بالا پایین می پره می دوه تنها مشکلی که داره کفش های مخصوصش هست که اینم دکترش گفته تا یک سال دیگه حذف می شه
اما من خاطرات و اشک هام رو یادم نمیره مدام خواب اون روزها رو می بینم از بارداری مجدد می ترسم ده روز اول زایمان بدون کوچکترین وقفه ای گریه کردم و گریه کردم شیرم خشک شد و نتونستم به بچه ام شیر بدم و حسرت اینو دارم که ای کاش بچه ام رو شیر داده بودم
کاش بدونم چطوری می تونم به خودم کمک کنم و خاطرات تلخ اون مدت رو از یاد ببرم خاطرات روزهایی که پاهای پسرم رو گچ می گرفتن و توی بغلم از گریه کبود میشد....
پاسخ حتما نزد مشاور بروید تا تکنیک هایی را آموزش ببینید مشاوراحساس شما را میپذیرد، بسیاری از مراجعه کنندگان در حالی به مشاورین مراجعه میکنند که مدتهاست از همسر قبلی یا نامزد خود جدا شدهاند اما فراموشی...
پاسخ سلام همراه عزيز ✋🏻 ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد دوست عزيز ميفهمم شرايط سختي داريد ، بخصوص كه شما بعد از جدايي تان حتي فرصت سوگ رابطه را به خودتان نداده ايد و دوباره ازدواج كرديد .بهتر است كه هر چ...
پاسخ سلام همراه عزيز ✋🏻ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديدمتوجه ام كه حس خوبی را تجربه نكرده ايد ، درک ميكنم چقدر دردناک است و كاملا با شما همدردی ميكنم .دوست عزيز اگر رابطه ناموفقی داريم ،بايد بينديشيم و ...
فراموش نکردن خاطرات و روابط گذشته
پاسخ دوست عزیز سلامشرایط سختی رو تحمل میکنید درک می کنم. شکست عاطفی اتفاق دردناکی هستش که برای هر کسی ممکنه اتفاق بیفته ولی مسلما آخر دنیا نیست. وقتی این اتفاق میفته فرد مثل اینکه عزیزی رو از دست داده باشه...
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید