بله، ممکن است.
مینا مادر هنرمندی است. او به نقاشی خیلی علاقه دارد و بیشتر وقتها اوقات فراغتش را با نقاشی پر میکند. پسر کوچکش سپهر هم علاقه زیادی به کشیدن خطوط رنگی نشان میدهد. سپهر دوست دارد با وسایل نقاشی مادرش بازی کند و روی مقواهای بزرگ خطوط رنگی از خود به جا بگذارد. این یعنی او نقاشی را از مادرش به عنوان میراثی رفتاری گرفته؟
در واقع همین که اطراف سپهر همیشه پر از لوازم نقاشی است، حساسیت او به دیدن نقاشی، رنگ، قلممو و دیگر ابزار نقاشی را بالا برده، چشمش به دیدن آثار هنری عادت کرده و علاوه بر همه اینها وقتی می بیند مادرش با علاقه مشغول نقاشی میشود، از او الگوبرداری میکند. این الگوبرداری، انتقال رفتار از والدین به فرزندان است.
حالا آیا این بدان معنا است که سپهر در آینده یک نقاش مشهور خواهد بود؟ اصلا! اگر شما هنر یا مهارتی دارید و فرزندتان به آن علاقه نشان میدهد، اما بعد از مدتی میبینید که دلش نمیخواهد پیکاسو یا مارادونای بعدی باشد، باید او را رها کنید تا به علاقه و استعداد خودش برسد.
الگوبرداری بچه ها از رفتار والدین انتخابی نیست!
الگوبرداری بچهها از رفتار والدین به صورت انتخابی اتفاق نمیافتد، یعنی اینطور نیست که فقط جذب استعدادها و مهارتهای شما شوند، بچهها رفتارهایی که شما در خودتان دوست ندارید را هم میبینند و به همان روش الگوبرداری میکنند. بنابرین بیشتر رفتارهایی که در فرزندتان میبینید، جایی ریشه در رفتارهای یکی از والدین دارد.نگین خیلی زود از کوره در میرود. صبر و طاقت شنیدن حرفهای بقیه را ندارد و قبل از این که بداند دقیقا موضوع چیست، فرصت حرف را از طرف مقابل میگیرد و برآشفته میشود. پدر و مادر نگین اوائل از این رفتارش شاکی بودند اما خیلی زود پی بردند که این الگوی رفتاری، دقیقا رفتار نیما، پدر نگین در زمانهای خستگی و کلافگی است.
چه کنیم که رفتار منفی والدین به بچه ها منتقل نشود؟
احتمالا میپرسید والدین چطور میتوانند رفتاری که دوست ندارند، اما خودشان به فرزندشان منتقل کردهاند را حذف کنند؟قبل از هر چیز این الگوهای رفتاری را در خودتان ببینید و بپذیرید. با انکار، ندیدن، نپذیرفتن گوشزدهای دیگران و رو برگرداندن، چیزی درست نخواهد شد.
گام بعدی این است که در مورد رفتارهای نامناسب خودتان با فرزندتان حرف بزنید، مثلا بگویید:
«دیروز عصر رفتاری از من دیدی که من خودم آن را دوست ندارم.»
در ادامه لازم است برایش الگوهای دیگری ایجاد کنید تا او بداند در هر موقعیتی رفتارهای متفاوتی میتواند داشته باشد و انتخاب با خود او است.
بهتر است در مورد موقعیتهای واقعی زندگی خودتان حرف بزنید:
«دیروز که من و مامان در مورد خرید خونه حرف میزدیم من خسته بودم و زود عصبانی شدم و داد زدم. اما الان که به دیروز فکر میکنم، میبینم بهتر بود حرفش را تا آخر میشنیدم. او هم دلیلهای منطقی و خوبی داشت. خوب بود صبر میکردم حرفش تمام میشد و بعد من هم حرفم را آرام میگفتم. یک راه دیگر هم داشتم، میشد به مامانت بگم که الان خستهام و بهتره بعدا در این مورد حرف بزنیم. با این کار هیچکدوم ناراحت نمیشدیم و در وقت بهتری با هم آرام حرف میزدیم.»