نی نی سایت : ترس ها هیجانات و تجربیاتی هستند که همه ی کودکان آن ها را تجربه می کنند. ترس ها درعین حال واکنشی روانی و فیزیکی هستند که می توانند بسیار مفید باشند. ترس یک مکانیزم دفاعی است که بدن را در مواجه با خطرات و ناشناخته ها در مواقعیت اضطرار قرار می دهد و پاسخی که از آن ناشی می شود می تواند فرار و یا حمله باشد که هر دو واکنش غریزی هستند. تجربه ی ترس با اشکال و شدت مختلف در دوران کودکی به این دلیل است که کودکان شناخت اندکی از دنیای اطراف خود دارند و در برابر این دنیا احساس بی دفاعی می کنند و به همین دلیل که با افزایش سن کودک این ترس ها به تدریج از بین می روند. ترس ها در دوران کودکی یا وابسته به موقعیت جدیدی که کودک در حال کشف آن است و یا وابسته به فضا و اتفاقاتی است که کودک آنها را تهدیدآمیز می داند. ترس از تاریکی، رعد و برق و یا بعضی از حیوانات به این دلیل به وجود می آید زیرا کودک احساس می کند که کنترلی بر شرایط ندارد و امنیت فردی خود را در معرض تهدید می بیند.
بعضی از ترس ها نیز از تجربیات منفی کودک نشات می گیرند به طور مثال به دلیل اینکه معمولا دکتر را در زمان درد فیزیکی و بیماری ملاقات می کنیم، این همایندی باعث می شود تا کودک از دکتر بترسد. ترس هایی که ریشه ی فیزیولوژیکی دارند، طبیعی هستند و کارکرد ارزشمند حمایتی دارند و برای آنکه کودک توانایی مدیریت و حل مسائل را بدست آورد لازم و ضروری هستند. اما غیر از موارد مخلوقات خیالی، هیولا و یا اشیا ناشناخته و رمزآلود نیز ترس و نگرانی عمیقی را در کودک به وجود می آورند. این ترس ها از دنیای درونی و خیالی کودک و از احساس ناامنی او ناشی می شوند. در این دنیای خیالی کودک همه ی اشیا را زنده و جاندار در نظر می گیرد. مثلا اگر لیز بخورد و با میز برخورد کند، میز را مقصر می داند و معتقد است که میز به او آسیب رسانده است. این قدرت خیال بافی و افکار خلاقانه است که باعث می شود تا کودک به همه ی اشیا از جمله یک میز جان ببخشد و برایش روح زندگی قائل شود که البته این شیوه ی تفکر مختص دوران کودکی است. شاید همه ی ما ترس از حضور یک موجود ترسناک را پشت پرده ای که تکان می خورد تجربه کرده باشیم!
بسیاری از احساسات منفی درونی کودک نیز ممکن است خود را به شکل ترس بروز دهند. همینطور خیلی از ترس ها نیز در مراحل انتقال شکل می گیرند، منظور از مراحل انتقال، مقاطع زمانی بحرانی هستند که تغییری بنیادی در زندگی کودک شکل می گیرد مانند مرحله ی از شیر گرفتن و یا ورود به مهدکودک و مدرسه. این تغییرات که معمولا با جدایی فیزیکی از مادر همراه هستند احساس امنیت کودک را تهدید می کنند و می توانند باعث بروز ترس در کودک شوند. واکنشی که کودک نشان می دهد معمولا گریه، تلاش برای جدا نشدن از مادر و یا نشانه های فیزیکی است که علائم ترس عمیق هم هستند. ترس از رها شدگی، دزدیده شدن و یا تنها ماندن اشکالی از این نوع ترس هستند از نوع وابستگی فیزیکی و روانی کودک در این دوران نشات می گیرند.
در برخورد با ترس های کودکان قبل از هر چیز لازم است تا والدین بپذیرند که این ترس ها طبیعی هستند و لزومی ندارد تا کودک را به رفتارهای شجاعانه ترغیب کنید چون تاثیر معکوس خواهد گذاشت. بهتر است تا به احساسات کودک احترام بگذارید و با دقت و حوصله به آنچه که درباره ی ترس هایش می گوید گوش کنید و به آنها توجه نشان دهید و به احساس ناامنی او اهمیت بدهید و از این طریق حس امنیت را به او منتقل کنید.