به یاد دارم روزی یکی از دوستانم ماجرای نهچندان جالبی از یکی از همکارانش که صاحب فرزند دوم شده بود، برایم تعریف میکرد. میگفت زمانی که نوزاد نورسیده در اتاقخواب بود کودک بزرگتر به دوستش میگفت: «وقتی مامان در آشپزخانه است برویم اذیتش کنیم!» وقتی این ماجرا را شنیدم ترسیدم که مبادا روزی این حجم از حسادت برای فرزندان من هم اتفاق بیفتد. در مورد فرزندانم اتفاق مشابه این ماجرا نیفتاد؛ ولی قطعاً نوعی از حسادت همچنان وجود داشت.
حسادت در خصوص بچه اولیهایی که برادر یا خواهر جدید دارند اتفاقی طبیعی است. بااینحال این شما هستید که شرایط را طوری درست میکنید که خواهر یا برادر جدید تبدیل به دوست شود یا دشمن. راهنماییهایی که اینجا برای شما در نظر گرفتهایم کمکتان میکند تا در هر فاصله سنی که بین بچهها هست، بتوانید بهترین راهکار را انتخاب کنید.
1. وقتی سن فرزند بزرگتر زیر ۲۴ ماه است
باید منتظر چه اتفاقاتی باشید
در این سن کودکتان درک درستی از شرایط ندارد و نسبت به کودک تازه به دنیا آمده کمی گیج است. زمانی که کودک بزرگتر زیر دو سال، به برادر یا خواهر بزرگتر تبدیل میشود، شرایط سختی را خواهد داشت و پذیرش یک بچه جدید برایش دشوار است.
هر کودکی نیاز به توجه تمام و کمال مادر دارد. در نظر داشته باشید اگر فرزند شما با آمدن نوزاد جدید بهطور آشکار ناراحتی خودش را بروز نداده، ممکن است به این معنا باشد که هنوز در غم از دست دادن زندگی قبلی خود است. اغلب این ناراحتی بعد از مدتزمانی (معمولاً وقتیکه فرزند کوچکتر شروع به حرکت میکند و سراغ اسباببازیهایش میرود) خودش را بهصورت حسادت و کجخلقی نشان میدهد.
چطور شرایط را کنترل کنیم
الآن فقط از آرامش لذت ببرید و حتماً دقایقی از روز را برای خلوت کردن با فرزند اولتان کنار بگذارید. حواستان باشد که هر وقت به اتاق شما میآید به او لبخند بزنید. مطمئن باشید لبخند زدن و بوسیدن و در آغوش کشیدن کودکتان که به شما نیازمند است، آنقدرها هم از شما انرژی نخواهد گرفت. او مرتب پیش شما میآید و وقتی میبیند که در حال پرستاری از نوزاد هستید شروع میکند به بهانه گرفتن و نق زدن، در این زمان حواستان باشد که شروع به سخنرانی و توجیه او نکنید. او فقط میخواهد که بغلش کنید و به او توجه کنید، پس به او بگویید که «منم خیلی ناراحتم که نمیتوانم الآن بغلت کنم و با تو بازی کنم. بیا فعلاً اینجا کنار من و نینی دراز بکش. وقتی کارم تمام شد حسابی بغلت میکنم.»
2. سن فرزند بزرگتر دو تا سه سال
باید منتظر چه اتفاقاتی باشید
بیشتر بچهها در این سن نقنقو و گریان هستند، بهخصوص زمانی که یک نوزاد جدید هم در کار باشد. ازآنجاییکه بچهها میبینند که شما چطور از نوزاد پرستاری میکنید، دوست دارند که همان کارها را با آنها نیز انجام دهید. آنها در این سن آنقدر دادوفریاد میکنند تا به آن چیزی که میخواهند برسند. همچنین گریههای نوزاد در طول شب میتواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد؛ برای مثال کودک بزرگتر که در تخت خودش خوابیده ناگهان تصمیم میگیرد که بیاید و پیش شما بخوابد. بهخصوص زمانی که نوزاد در اتاق شما باشد. اغلب بچهها در این سن درباره برادر یا خواهر جدیدشان کمی گیج هستند، بخشی از آنها میخواهد همچنان یک نوزاد باقی بماند و بخش دیگری از آنان میگوید که من خودم میتوانم کارهایم را انجام دهم و میخواهد مستقل باشد.
چطور شرایط را کنترل کنیم
با فرزندتان که دچار چنین احساسات دوگانهای شده، صحبت کنید. اینطور بگویید که به نظر میرسد دوست داری نینی باشی و بعد بگذارید که نقش بچههای خیلی کوچک را بازی کند؛ مثلاً مثل نوزادان او را در گهواره بگذارید. بغلش کنید و تکانش دهید. کلی از این شرایط باهم لذت ببرید و بخندید. برای اینکه کودکتان با شرایط جدید بهتر کنار بیاید، بهتر است مجموعهای از اقدامات را قبل از زایمان و در زمان بارداری فرزند دوم انجام دهید. اگر عادت کرده که شما صبحها بیدارش کنید و به او صبحانه بدهید، قبل از زایمان این عادت را به پدرش محول کنید تا زودتر به او عادت کند. پدر باید خودش را خیلی مشتاق و هیجانزده نشان دهد.
3. سن فرزند بزرگتر چهار تا شش سال
باید منتظر چه اتفاقاتی باشید
کودکان در این سن اغلب خیلی بهتر شرایط را درک میکنند و بهتر پذیرای ورود یک خواهر یا برادر جدید هستند. پس اگر نوزاد روی او شیر بالا بیاورد، شما خیلی راحتتر میتوانید به او توضیح دهید که این کار را از قصد انجام نداده است. اگر اسباببازیهایش را از او گرفت به او کمک کنید تا اسباببازیهای موردعلاقهاش را درجایی دور از دسترس نوزاد قرار دهد. در این سن دنیای فرزند شما بزرگتر شده و دیگر مثل قبل تماماً به شما وابسته نیست. بااینحال هنوز بیشترین ارتباطش با شماست؛ اگر او توجهی را که لازم دارد از شما دریافت نکند ممکن است مضطرب و سرخورده شود.
چطور شرایط را کنترل کنیم
بهترین روش این است که زمانتان را با دقت بین او و فرزند جدید تقسیم کنید تا او سرخورده یا مضطرب نشود. حتی زمانی که به خرید میروید یکبار فقط با او بروید و اگر امکانش هست فرزند کوچکتر را پیش همسرتان در خانه بگذارید. اگر فرزند کوچکتر کاری کرد که او ناراحت و عصبانی شد طرف او را بگیرید و عصبانیتش را با چیزی که دوست دارد جایگزین کنید و بعد به او بگویید میدانم شرایط سخت است؛ بیا باهم نفس عمیق بکشیم و آرام باشیم.
4. سن فرزند بزرگتر هفت تا هشت سال
باید منتظر چه اتفاقاتی باشید
اگر از او بپرسید که روزش چطور بود، ممکن است در جواب بگوید: «خوب بود.» معمولاً خیلی باید تلاش کنید تا بچه را در این سن به حرف زدن بیشتر وادار کنید و بتوانید از احساسات او آگاه شوید. چالش اصلی این است که از او بخواهید که احساساتش را در خصوص حس حسادتی را که منجر به یک رفتار ناخوشایند مانند حاضرجوابی، دعوا و بیتوجهی آشکار نسبت به کودک کوچکتر شده، بیان کند.
چطور شرایط را کنترل کنیم
یکی از راههایی که میتواند سودمند باشد خلوتهای قبل از خواب است تاکمی باهم درد دل کنید. از او بخواهید هنگامی را تنها فرزند خانواده بود، به یاد آورد و آن شرایط را مرور کند. بپرسید که حس حال حاضرش چطور است. از او بپرسید آمدن فرزند جدید چه سختیها و شادیهایی با خودش به همراه داشته است. اگر با شما از حس حسادتش چیزی گفت به او اطمینان بدهید که عاشقش هستید و از او بپرسید که در چه خصوصی میتوانید کمکش کنید یا از دورانی که شما هم نسبت به خواهر یا برادر کوچکترتان حسادت میکردید، به او بگویید. تمام تلاشتان را به کار ببرید تا رابطه آنها را باهم تقویت کنید و آنها باهم متحد شوند. از او بخواهید تا در قسمتی از کارهایی که مربوط به کودک کوچکتر است، سهیم باشد؛ مثلاً زمانی که شما کنارشان هستید از او بخواهید برای برادر یا خواهر کوچکترش داستان بخواند یا زمانی که شما مشغول عوض کردن پوشک برادر یا خواهرش هستید، برایش آهنگی بگذارد تا حواس نوزاد را پرت کند و او را بخنداند.