ستاره تازگیها خیلی با دخترخالهاش جور شده، در واقع از وقتی که خالهاش سر کار میره و تا عصر هم مجبوره اونجا بمونه، دخترخالهاش هر روز تا عصر خانه آنها میماند. دخترخاله ستاره کمی از خودش کوچکتر است و حسابی پر سروصدا است. ستاره هم یاد گرفته که پابهپای او جیغ و داد کند و اینطرف و آنطرف بدود. مادر ستاره از این موضوع خیلی هم خوشحال بود، تا امروز صبح که خانم همسایه را دم در دید. خانم همسایه گرفته به نظر میرسید. بعد از چند بار پرسیدن، بالاخره به مادر ستاره گفت که چند وقتیه از دست دختربچهها آرامش ندارد و نتوانسته یک بعدازظهر خوب استراحت کند. مادر ستاره زود عذرخواهی کرد و از این که تا به حال به این نکته فکر نکرده قدری هم شرمنده شد.
نزدیکترین آدمها به خانه ما در زندگی شهری، همسایهها هستند، به خصوص همسایههایی که با ما در یک ساختمان زندگی میکنند، چون همگی از یک ورودی، از یک راهپله، از یک پارکینگ و خلاصه کلی خدمات دیگر به طور مشترک استفاده میکنیم.
اگر حتی فقط یکی از افرادی که در همسایگی ما زندگی میکند، تصمیم بگیرد قوانین شهروندی را زیر پا بگذارد، زندگی همه در آن ساختمان مختل خواهد شد. ميتوانید تصورش را بکنید؟
برخی والدین فکر میکنند نباید بچهها را زیادی به خاطر همسایهها محدود کرد. آنها از جملههایی مانند این استفاده ميکنند: چاردیواری اختیاری! خونه خودمونه و به کسی ربطی هم نداره! من که نميتونم بچهام رو به خاطر همسایه همیشه ساکت نگه دارم! من که نمیتونم همهاش به ساز همسایه.... وقتی این جملهها را میخوانید چه حسی دارید؟ احتمالا کمی منزجر میشوید یا فکر میکنید چه خودخواهانه. بله، واقعا خودخواهانه است و البته منزجرکننده و ناخوشایند. اما گاهی ما اصلا حواسمان نیست که جملهها و رفتارهایمان در واقع مصداق همین حرفها است، حالا شاید به شکلی شیکتر و بهتر!
نکتهای که بسیاری از والدین فراموش میکنند، این است که این جملهها میتواند چه تاثیری بر باورهای کودکان داشته باشد. شاید وقتی عصبانی هستید، یا سر پول شارژ از همسایه عصبانی هستید، حرفی بزنید که واقعا از باور شما نمیآید، اما همان جمله میتواند به کودکان به طور ضمنی بیاموزد که قوانینی که همیشه به او گوشزد میکنید را میتوان شکست و اتفاقی هم نميافتد!
بنابراین، اگر بعد، در موقعیت دیگری، به همسایه بیاحترامی کرد، یا عین جملهای که شما در عصبانیت گفتهاید را تحویل همسایه داد، از او عصبانی و شاکی نشوید و در رفتار خودتان بازنگری کنید!
راهکار چیست؟
- قبل از هر چیز، باید بدانیم که اصلا اصول شهروندی در همسایگی چیست. در این مورد یک لیست آماده کنید و آن را به در یخچال یا جایی که همه ببینند بچسبانید. از لیست ما به عنوان راهنما استفاده کنید.
- خودتان به اصولی که نوشتهاید پایبند باشید. لازم است که با همسرتان در این مورد هماهنگ باشید. برای هماهنگی بیشتر، میتوانید در نوشتن لیست از او هم کمک بگیرید. بدین ترتیب، فرزندتان دچار تعارض نمیشود و این سوال برایش پیش نمیآید که بالاخره حق با کی است و کی درست میگوید.
- میتوانید لیست کوتاهی با کمک فرزندتان درست کنید و آن را تزیین کنید. بعد فرزندتان را تشویق کنید لیست را به مدرسه ببرد و آن را در یکی از تابلوهای مدرسه که بچهها مجاز هستند کارهای دست خود را بچسبانند، نصب کند. با این کار، هم در مدرسه تشویق میشود و هم این اصول بهتر در ذهنش میماند.
- اگر با همسایهها رابطه خوبی دارید، با مشورت آنها و جلب نظرشان، اجازه نصب لیست حقوق همسایگی در ساختمان را بگیرید. بعد به کمک فرزندتان و یا حتی در بهترین حالت، سایر همسایهها و فرزندانشان، یک لیست زیبا تهیه کنید و آن را در ورودی ساختمان نصب کنید. با این کار، به زودی شاهد بهتر شدن روابط در بین همسایهها خواهید بود و بهترین الگو را برای فرزندتان به وجود میآورید:
یک همسایه خوب...
- همسایههای خوب در ساعتهایی که معمولا ممکن است افراد در خواب یا در حال استراحت باشند، سروصدا نميکنند، صدای تلویزیون را کم ميکنند و در خانه نميدوند یا توپبازی نميکنند.
- همسایههای خوب به یکدیگر برای تمیز نگه داشتن راهپلهها و ورودی کمک ميکنند و از گلدان و وسایل تزیینی زیبا برای زیباتر شدن ساختمان استفاده میکنند.
- همسایههای خوب در مواقع ضروری به هم کمک میکنند.
- همسایههای خوب حواسشان هست که انواع بو و دود، میتواند در راهپله پخش شود و برای همین، وقتی غذای سرخکردنی درست میکنند یا سیگار ميکشند، از سیستم تهویه خوب و پنجرهها استفاده میکنند تا بقیه را آزار ندهند.
- همسایههای خوب در مورد هزینههای ساختمان با هم به توافق میرسند، قوانینی دارند، به این قوانین احترام میگذارند و با هم بر سر آنها دعوا نميکنند.
- همسایههای خوب وقتی با هم مشکلی دارند، جلسه ميگذارند و در مورد مشکلشان با هم حرف میزنند و سعی میکنند راهحلی پیدا کنند.
- همسایههای خوب .....
همسایه خوب همسایه ای است که اصلا نفهم هست! من خودم اینطورم ولی این وقت شب بیدارم چون همسایه من دلش میخواد تا ساعت دوازده شب مهمون داشته باشه ظرف بشوره و بقول خودش زندگی کنه! ساعت 11.30 زنگ زدم پلیس برای هزارمین بار بهشون تذکر بده! پلیسه میگه اقا شما هر هفته مهمون دارین من عمومو یه ساله ندیدم! میگه دیوار اگه نازکه شما باید رعایت کنید...میخواست بره و گفت باهم کنار بیاین که دختر همسایه فردی بی ادب بالای سی سال اومد و شروع کرد به تهمت و بی ادبی ...پلیس خودش شروع کرد به نوشتن صورتجلسه! ای خدا خودت کمک کن من یه ماهه درست نخوابیدم همه بدنم درد داره