نی نی سایت: والدین بسیاری تصمیم میگیرند به خاطر فرزندانشان، زندگی مشترکی که بدون آینده میبینند را ادامه دهند. گرفتن چنین تصمیمی، به نظر پر از فداکاری و مهر به کودکان است، اما تنها نقطه شروع راهی تازه است. مهمتر از آن، این است که در ادامه چه میکنید و زندگی مشترکی که تنها به واسطه وجود فرزندان حفظ شده را چطور ادامه میدهید که واقعا به نفع فرزندتان باشد.
فرزندتان حق کودکی دارد
هر کودکی حق دارد دوران کودکی خود را واقعا به عنوان یک کودک سپری کند. دوست داشته شود، محبت ببیند، احساس امنیت را تجربه کند و با فراق بال و آسایش خیال بازی کند، بخندد، دنیا را کشف کند و پایههای مهم شخصیتی خود را بسازد. تامین این حق وظیفه والدین در درجه اول و جامعهای که کودک در آن زندگی میکند، در درجات بعدی است. چه شما خانواده خود را حفظ کنید و چه تصمیم به جدایی بگیرید، چه دور از خانه باشید یا در خانه با هم زندگی کنید، نباید این حق را از فرزندتان دریغ کنید.
نباید او را از بازی و شادی محروم کنید چون اعصاب ندارید. نباید او را با لحن تند صدا بزنید یا به خاطر بازی و سروصدایی که طبیعت او است سرزنش کنید یا مورد خشونت کلامی یا حتی نگاه تند قرار دهید، نباید تمایل خود به بیاعتنایی به همسری که از او دلخور هستید را در رفتارتان با فرزندتان منعکس کنید.
نباید احساس عدم پایداری در ارتباطتان با همسرتان را به فرزندتان منتقل کنید. از فرزندتان به عنوان سپر استفاده نکنید، چه فیزیکی و چه در کلام. یارکشی نکنید و با فرزندتان تیمی علیه همسرتان تشکیل ندهید. سعی نکنید نشان بدهید که شما والد بهتری از همسرتان هستید چون فرزندتان به هر دوی شما به یک اندازه نیاز دارد. دائم به همسرتان یادآوری نکنید که به خاطر بچهها ماندهاید چون با این کار بار مسئولیت و عذاب وجدان سنگینی را روی دوش فرزندتان میگذارید که از عهده او خارج است. احتمالا وقتی این موارد را میخوانید به نظرتان بدیهی میرسند، اما آیا وقتی خیلی عصبانی و ناراحت هستید، وقتی احساس رنجش شدیدی دارید، وقتی فکر میکنید زندگیتان آنچه میخواستید باشد نیست، وقتی احساس درماندگی میکنید هم، حواستان هست فرزندتان همچنان احساس امنیت و آرامش کند و به وحشت نیافتد؟
خشم پنهان خود را کشف کنید
اگر تنها به خاطر فرزندتان ماندهاید، فراموش نکنید این تصمیم را خود شما گرفتهاید. پس، نگذارید در ناخودآگاهتان احساس خشمی نسبت به فرزندتان شکل بگیرد و او را باعث و بانی ماندن در چنین خانوادهای بدانید. چون هر قدر هم کنترل کنید، در مواقعی ممکن است این خشم خودش را در رفتارتان نمایان کند. اگر احساس کردید از عهده این کار برنمیآیید،حتما کمک حرفهای بگیرید.
تاثیرات رفتارتان در آینده را به یاد داشته باشید
شاید الان فرزندتان تنها اشک بریزد و یا خودش را در اتاقش مخفی کند، اما وقتی به نوجوانی برسد، اوضاع برایتان سخت خواهد شد. آنوقت نوجوانی دارید که از درون با احساس ناامنی بزرگ شده است و شما را والد خوبی نمیداند. به حرفتان گوش نخواهد کرد حتی اگر به ضرر خودش باشد. اگر آن موقع حمایت شما را نداشته باشد، اگر رابطهتان با او به قدری خوب نباشد که حرفهایش را با شما در میان بگذارید، در جامعه با خطرات بسیاری مواجه خواهد بود که شاید کنترل آنها از دست شما خارج باشد. شما که نمیخواهید در آینده فکر کنید به خاطر فرزندی ماندید که دست آخر هم نتوانستید به او برای یک زندگی خوب کمک کنید؟
به علاوه، اگر قرار است فرزندتان در آینده تجربه یک ازدواج موفق را داشته باشد، باید جایی از زندگیش یاد گرفته باشد که اصلا ازدواج موفق یعنی چه؟ خانواده خوشحال چه شکلی هست؟ چطور یک خانواده میتواند در آرامش و مهربانی سر کند و چطور دو نفر میتوانند اخلاف عقیده و نظر خود را بدون جنگ حل کنند. این آموزش را از فرزندتان دریغ نکنید تا در آینده شاهد بر هم خوردن زندگی او هم نباشید.
فرزندتان حق کودکی دارد
هر کودکی حق دارد دوران کودکی خود را واقعا به عنوان یک کودک سپری کند. دوست داشته شود، محبت ببیند، احساس امنیت را تجربه کند و با فراق بال و آسایش خیال بازی کند، بخندد، دنیا را کشف کند و پایههای مهم شخصیتی خود را بسازد. تامین این حق وظیفه والدین در درجه اول و جامعهای که کودک در آن زندگی میکند، در درجات بعدی است. چه شما خانواده خود را حفظ کنید و چه تصمیم به جدایی بگیرید، چه دور از خانه باشید یا در خانه با هم زندگی کنید، نباید این حق را از فرزندتان دریغ کنید.
نباید او را از بازی و شادی محروم کنید چون اعصاب ندارید. نباید او را با لحن تند صدا بزنید یا به خاطر بازی و سروصدایی که طبیعت او است سرزنش کنید یا مورد خشونت کلامی یا حتی نگاه تند قرار دهید، نباید تمایل خود به بیاعتنایی به همسری که از او دلخور هستید را در رفتارتان با فرزندتان منعکس کنید.
نباید احساس عدم پایداری در ارتباطتان با همسرتان را به فرزندتان منتقل کنید. از فرزندتان به عنوان سپر استفاده نکنید، چه فیزیکی و چه در کلام. یارکشی نکنید و با فرزندتان تیمی علیه همسرتان تشکیل ندهید. سعی نکنید نشان بدهید که شما والد بهتری از همسرتان هستید چون فرزندتان به هر دوی شما به یک اندازه نیاز دارد. دائم به همسرتان یادآوری نکنید که به خاطر بچهها ماندهاید چون با این کار بار مسئولیت و عذاب وجدان سنگینی را روی دوش فرزندتان میگذارید که از عهده او خارج است. احتمالا وقتی این موارد را میخوانید به نظرتان بدیهی میرسند، اما آیا وقتی خیلی عصبانی و ناراحت هستید، وقتی احساس رنجش شدیدی دارید، وقتی فکر میکنید زندگیتان آنچه میخواستید باشد نیست، وقتی احساس درماندگی میکنید هم، حواستان هست فرزندتان همچنان احساس امنیت و آرامش کند و به وحشت نیافتد؟
خشم پنهان خود را کشف کنید
اگر تنها به خاطر فرزندتان ماندهاید، فراموش نکنید این تصمیم را خود شما گرفتهاید. پس، نگذارید در ناخودآگاهتان احساس خشمی نسبت به فرزندتان شکل بگیرد و او را باعث و بانی ماندن در چنین خانوادهای بدانید. چون هر قدر هم کنترل کنید، در مواقعی ممکن است این خشم خودش را در رفتارتان نمایان کند. اگر احساس کردید از عهده این کار برنمیآیید،حتما کمک حرفهای بگیرید.
تاثیرات رفتارتان در آینده را به یاد داشته باشید
شاید الان فرزندتان تنها اشک بریزد و یا خودش را در اتاقش مخفی کند، اما وقتی به نوجوانی برسد، اوضاع برایتان سخت خواهد شد. آنوقت نوجوانی دارید که از درون با احساس ناامنی بزرگ شده است و شما را والد خوبی نمیداند. به حرفتان گوش نخواهد کرد حتی اگر به ضرر خودش باشد. اگر آن موقع حمایت شما را نداشته باشد، اگر رابطهتان با او به قدری خوب نباشد که حرفهایش را با شما در میان بگذارید، در جامعه با خطرات بسیاری مواجه خواهد بود که شاید کنترل آنها از دست شما خارج باشد. شما که نمیخواهید در آینده فکر کنید به خاطر فرزندی ماندید که دست آخر هم نتوانستید به او برای یک زندگی خوب کمک کنید؟
به علاوه، اگر قرار است فرزندتان در آینده تجربه یک ازدواج موفق را داشته باشد، باید جایی از زندگیش یاد گرفته باشد که اصلا ازدواج موفق یعنی چه؟ خانواده خوشحال چه شکلی هست؟ چطور یک خانواده میتواند در آرامش و مهربانی سر کند و چطور دو نفر میتوانند اخلاف عقیده و نظر خود را بدون جنگ حل کنند. این آموزش را از فرزندتان دریغ نکنید تا در آینده شاهد بر هم خوردن زندگی او هم نباشید.
ممنون از این متن زیبا و عالییییی