راهی شدن به سمت کربلا
تو سفرنوشت ششم بهتون گفتم که رسیدم نجف و رفتم حرم تا استراحت کنم.
بعد از اینکه رسیدم نجف، به صحن حضرت فاطمه (س) که در حرم حضرت علی(ع) هست، رفتم و استراحت کردم. خیلی خوب و تمیز بود تازه امکاناتم داشت!
غذاها
اگر بخوام از غذاها براتون بگم اینجا یه غذای معمول دارن که با لوبیا سفید و رب درست میشه مثل خوراک لوبیا ولی با برنج. یه رشته پلو هم دارن که خیلی خوشمزهست.
میدونید که چای عراقی که خیلی معروفه و نمیشه بیای عراق و این چایی رو امتحان نکنی. ممکنه بگید که چه جوری تو گرمای ۵۰ درجه چایی میخوری، ولی نمیدونید خیلی میچسبه چون که هل زیاد داره و معمولا چایی رو با شکر میجوشونن.
جاتون خالی یکی از موکبها قورمه سبزی هم میداد که البته آشپزشون ایرانی بود چون عراقی ها بلد نیستن قورمه سبزی درست کنند به جز اینا چای و میوه هم هست.
دیشب با یه خانم آملی (ایرانی) آشنا شدم و قرار شد تا عمود 700 به سمت کربلا باهاشون همراه باشم.
یچیز جالب و قشنگ اینجا حمایت ایرانی ها از هم دیگهست. مردا خیلی حواسشون به زنها هست و ناگفته نمونه که خانمهای ایرانی هم خیلی هوای همو دارن.
خلاصه بعد از اینکه گوشیم شارژ شد از صحن حضرت زهرا بیرون رفتم جای دیگهای برای اسکان پیدا کنم. از این خونه های شخصی که تمیز تره.
شنیده بودم یه خیابونی به اسم شارع الرسول تو نجف هست که میشه این خونههای تمیز رو اونجا پیدا کنم. توی تیغ گرما راه افتادم تا برسم به اون خیابون.
از چند نفر پرسیدم " عینَ شارع الرسول " راهنماییم کردن اما جلوتر که رفتم از آدمای هلال احمر پرسیدم میخوام برم یه جایی که اسکان پیدا کنم گفتن برو موکب امام رضا چون برای خانوما بهتره و واقعا خوب ود ولی خیلییی گرم بود.
راستی تا یادم نرفته بهتون بگم که اینجا پر از موکب مادر و کودک یا کودک و نوجوانه که برای بچه ها میز گذاشتن و نقاشی میکشن، بازی میکنن حتی یکیشون استخر توپ هم داشت!
فعلا تو موکب امام رضا هستم تا یکم خستگیم در بره و بعدش برم سمت کربلا.
سلام خوشا به سعادتتون التماس دعا. من مریض احوالم پاهام. درددمیکنه خونه گیر شدم
التماس دعا دوست عزیز♥️
خدا قوت
چه قلم زیبایی
لذت بردم
التماس دعای فراوون 💝