کیومرث پوراحمد، خالق قصههای مجید درگذشت!
کیومرث پور احمد متولد متولد ۲۵ آذر ۱۳۲۸ در نجفآباد، صبح امروز ۱۶ فروردین ماه در سن ۷۴سالگی درگذشت. تقریبا همهی ما جناب پوراحمد را با اثر ماندگارشان "قصههای مجید" میشناسیم. و حالا این خبر همه را متاثر کرده است. برای شناخت بیشتر کیومرث پوراحمد بهترین راه مراجعه به آثارش است، اما در بین همه فیلم هایش " شب یلدا" نزدیک ترین اثر به زندگی اوست که به گفتهی خودشان: مادرم بعد از دیدن فیلم فهمید زندگی من است، صحنههای آن را خودم پلان به پلان بازی میکردم و محمدرضا فروتن تکرار میکرد.
کودکی آقای کارگردان (کیومرث پوراحمد)
پوراحمد بیستوپنجم آذر پا به این دنیا گذاشت. مادرش پرویندخت یزدانیان، بیبی مشهور و محبوب قصههای مجید بود و پدرش خدابخش پوراحمد. وی کودک درونگرایی بود و بیشتر به کتابها علاقه داشت. او در برنامه خندوانه درباره دوران کودکیاش گفت: «ما نجفآبادی هستیم و من آنجا به دنیا آمدم، از اصفهان که آمدیم، در مدرسه و محله لهجهی مرا مسخره میکردند، چون لهجه ما با اصفهانیها فرق دارد. من هم از لهجه اصفهانی خوشم نمیآمد، لکنت زبان هم داشتم، به همین خاطر همهاش در خانه بودم و مشق مینوشتم و به مادرم کمک میکردم. تا سنم رفت بالاتر و با کتاب آشنا شدم. درسم خیلی خوب نبود، فضای مدرسه زمان ما خیلی بد و تلخ بود، من لکنت زبان داشتم و زبانم میگرفت، فارسی را باید از رو میخواندیم و من زبانم میگرفت، معلم با چوب میزد توی سرم و میگفت چرا ادا اطوار درمیآوری، یا انشا که میخواندم زبانم میگرفت و...»جهان کیومرث پوراحمد
عشق به سینما، داستان، قصه گفتن و قصه ساختن از همان سالهای نوجوانی و جوانی سروکلهاش پیدا شد. پوراحمد جوان گوشهگیر و خلوتنشینی بود و شاید همین ویژگی باعث شد به دنیای قصهها پناه ببرد و بعدها آثاری بسازد که همگی روایتهایی قوی و گیرا دارند. بیشتر وقتش به خواندن رمان و شعر و دیدن فیلم میگذشت. به گفته خودش فیلم را میدید، بعد راه میافتاد و در نشریهها دنبال نقدهایش میگشت و دوباره میدید تا درک عمیقتری از آن داشته باشد. همین فعالیتها و همین تفریحهای ساده، آجرهای جهانی شدند که او ساخت. جهان فیلمهایی ساده و در عین حال فراموشناشدنی.
ورود پوراحمد به سینما
آقای پوراحمد در دانشگاه رشته موردعلاقهاش را انتخاب کرد، کارگردانی سینما. بعدها با نقدنویسی در نشریههایی مانند ماهنامه فیلم، رسماً وارد دنیای فیلمها شد تا مسیر خودش را بسازد. مسیری که از دستیاری در فیلم «آتش بدون دود» در کنار نادر ابراهیمی شروع شد و به کارهایی ماندگار مثل قصههای مجید و خواهران غریب رسید.
قصههای مجید؛
قله مرتفع آقای پوراحمد قصههای مجید در تلویزیون نقش آهنربا را ایفا میکرد؛ مرزهای گروه هدفش را که نوجوانها بودند شکست و بزرگسالان را هم، پای آن قصههای شیرین نشاند. قصههایی که از ادبیات و از قلم هوشنگ مرادیکرمانی به دنیای نمایش آمده بودند. پوراحمد با مجید و بیبی به شهرت رسید. او این داستانها را از کرمان به اصفهان برد و به سادهترین و گیراترین شکل ممکن ساخت. هنوز هم شنیدن اسم قصههای مجید روی لبها لبخن میسازد و آدمها را به گذشته میبرد.
من دانشگاه نرفتم!
جناب پوراحمد در پاسخ به این پرسش که «کدام دانشگاه تحصیل کردهاید؟» چنین میگوید: «نمیدانم چرا این نکته همه جا پخش شده اما من دانشآموختهٔ سینما نیستم و سینما را تجربی و با خوردن خاک صحنه آموختهم. همیشه این آرزو به دلم ماند و هیچوقت نتوانستم این رشته را بخوانم. فکر میکنم کسی که دانشگاه میرود ذهنش سوپرمارکتیتر کار میکند تا کسی که نرفته. فقط این تفاوت وجود دارد و اینگونه نیست که در دانشگاه چیزهای عجیب و غریبی یاد بگیریم».
ویژگی مشترک آثار پوراحمد
روایت را میشناخت، دید خوبی از جامعه داشت و کارهایش با زبانی ساده و روایتی جذاب بیننده را جذب میکرد. همین ویژگیها بود که او را ماندگار کرد. آثار او در عین اینکه از زمانه خود میگوید، تاریخ انقضا ندارد، برای کودکان و نوجوانان نسلهای مختلف خاطرهسازی کرده و عموماً از رمانها برگرفته شده است.
آثاری مانند: قصههای مجید، شرم، اتوبوس شب و نان و شعر هنوز از زیباترین آثار کودک و نوجوان به شمار میرود. نکته حائز اهمیت دیگر این است که او در کارهایش دغدغه همهشمولی را نشانه گرفت و همزادپنداری بخش عظیمی از مخاطبان را برانگیخت. در لنگرگاه به خشونت خانگی پرداخت؛ به اینکه امنیت در چهاردیواری خانه چه موضوع بزرگ و مهمی است. در قصههای مجید زبان بچهها شد و از دردسرهایشان گفت؛ از خشونت جاری در مدرسهها و فضایی تاریک که بچهها را میترساند و دلزده میکرد. دغدغههای او از دل جامعه برآمده بود و همین کارهایش را به موفقیت میرساند.