یکی لبهی پرتگاهه
تو اینو میدونی
تورو در نظر میگیره
حالتو، روحتو، حستو، قلبتو
حتی دستشو به سمتت دراز نمیکنه
هیچ توقعی ازت نداره
فقط نگاهت میکنه
با نگاهش تورو میپرسته ...
فقط میگه
بذار از دور نگات کنم
بذار از دور حس کنم مال منی
بذار رویای تو ... مال من باشه .
میاد بهت میگه ، قلب ؟
زخمای روحمو ببین، من نمیخوام مرهم باشی برام.
میشه فقط زخمیترم نکنی؟
چه فاکینگ چیزی میشه
که نگاهش رو میبینی ، آروم میری سمتش و ...
و آروم پرتش میکنی پایین ؟