آدم که حتمن نباید بره دریا تا غرق شه.
حتمن که نباید وسط حجم عمیقی از آب دریا باشه که احساس خفگی کنه.
گاهی وقتا آدم وسط موزاییک نیم متری هم غرق میشه.
توو برگ های یه کتاب چند صفحه ای حس خفگی بهش دست میده.
میونِ چند تا عکس رنگی توی گالری.
میونِ آهنگ خوش اون روزها.
توی گردنبند طرحِ پروانه.
حتی وسط پاستای خوشرنگ کافهی سبزه میدون.
میدونی که چی میگم؟ گاهی وقتا خاطرهها خیلی عمیقتر از آبهایِ توی دریان.
راحت تر خفه ت میکنن.