کم کم خودت متوجه میشی که جلو خیلی از تنش ها رو از اول میتونستی بگیری و همسرت هم اینطوری گارد نگیره
اگه نرم مادرم میفهمه بازم ب مشکل خوردیم
پارسالم خالم میخواست بیاد خونمون شوهرم نزاشت از سر ناچاری بازم ب مادرم زنگ زدم گفتم مامان الان یکم بینمون شکر ابه میشه ب خاله بگی نیاد ...
الان بازم همون تحقیر تکرار میشه ... خالم بیچاره اخلاقشو میدونست اول بهم گفتم اگه دعوت کنم میای منم گفتم بزار بپرسم ببینم چی میشه الان لج کرده
از طرفی وقتی ب کارای مادرشوهرم رفتارش با خودم فکر میکنم اخه چرا باید برم بازم اونهمه بی حرمتی ب خودم و بچم رو نادیده بگیرم بازم کاری کنم ک ب خودشون اجازه بدن هرچی از دهنشون در میاد بارم کنن
ولی ی چیزی ک بیشتر اشکمو درمیاره اینکه کسی ک دوسش داری بار ها و بارها بخشیدیش اینجوری ازت نقطه ضعف بگیره و اذیتت کنه
شما مورد تحقیر و توهین قرار گرفتی واسه همین اعتماد به نفست برای کنترل امور از دستت در رفته و همسرت هم از این نقطه ضعف استفاده میکنه. تنها راهش کمک به خودت برای بالا بردن اعتماد به نفسته. شوهرت هم بیچاره نیاز به کمک داره. اونم گیر افتاده بین مادرش که خیلی بی ملاحظه اس و زندگی خصوصیش و مسائلی که با خانواده شما داشته.
مشکلت رو جدی بگیر و با یه ادم متخصص مطرحش کنه مطمئنم شرایطتت خیلی بهتر میشه. حتی اگه شده پول قرض بگیر و برو پیش مشاور نا امید نباش عزیزم
اره دقیقا
دوماهی میشد بهمون گفتن پسرمون اوتیسمه کلی زجر کشیدم مخصوصا اینکه همسرم بیشتر بهم ریخته بود از طرفی فشار ها و اعصاب خوردی مادرش ... بعد رفتیم تهران اوتیسم رد شد و ی سری تمرینات گفتار درمانی کار درمانی دادن ک هزینه اش خیلی سنگینه خیلی سعی میکنم راه بیام باهاش... بعد اون افتضاحی ک مادرش ب بار اورد یکم اروم بودیم شاید یک ماه نمیشد ... بازم جنگ اعصاب شروع شد
با بچه برو و اصلا اصرار بهش نکن مگه تنها رفتن چه اشکالی داره کل فامیل ما عشق میکنن بدون شوهر و مجردی برن خونه هم،،چقدر سختش میکنی،اونم فهمیده هی داره گربه میرقصونه،، با بچه برو کلی هم خوش بگذرون،،، خودت که میگی میشناسن رفتارشو پس چرا انقدر خودتو واسه افکار فامیل و دیگران عذاب میدی اینهمه فشار عصبی کار دستت بده کی براش مهمه همون شوهرت میگه میخواستی حرص نخوری
بچه شما بیشتر از هر چیز نیاز به محیط اروم خانواده داره برای درمان. به شوهرت اینو بگو بخاطر بچتون هم که شده باید یه سری مهارت های زندگی رو یاد بگیریم. اگه بچتون اوتیسم هم باشه نگران نباش من اوتیسم میشناسم که الان پزشکه چون خانوادش خواستن
بخدا ۲۳ سالمه کل دندونام خراب شده
کلیه درد دارم همشم ی جام درد میکنه بس ک بهم فشار عصبی میده سر ساده ترین چیزا
از بس گریه کردم چشام از دو رسید شماره اش ب ۴ دارم وسواس فکری دارم داءم سر دردم ... ولی بازم سعی میکنم مدارا کنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز