بعنوان کسی که داره اولین قدمهاشو به سمت جوونی برمیداره و کماکان نوجوون به حساب میاد میخوام حرف بزنم
حالم اصلا خوب نیست
نه اندازه ی قبل میخندم نه خنده هام از ته دله
نه به اندازه ی قبل راحتم و نه از وضعیتم ناراحتم
میخوام با ادمای جدید ارتباط بگیرم اما نمیتونم
وضعیت کرونا و ضعف شخصیتی ک فکر میکنم در من نهفتست منو عقب میکشن
امید و انگیزم مثل قبل نیست
هدف دارم و دلم هم میخواد برای رسیدن بهش تلاش کنم
اما دیگه مثل سابق پر از شور و هیجان نیستم
اروم راکد غمگین( از خودم و از اوضاع کشور)
فکرهای بزرگ و جاده های پر پیچ و خم
دوراهی،سردرگمی
وضعیت این روزای منه
نه میتونم زندگی کنم نه از زندگیم مثل قبل ترا لذت میبرم
خاصیت بزرگ شدنه یا بخاطر کروناست؟یا هم از درد مردمه؟ شایدم ناارومی کشوره؟
از زندگیتون لذت میبرید؟ روزهاتون رو یک ب یک سپری میکنید؟؟
پول باشه همه چی حله؟ اگر نشد جی؟
مشکل از ایران دردمندمونه؟ از ایران بریم جی؟ اگر حل نشد چی؟
تفریحاتون چیه؟ روزتون چجوری میگذره؟
فیلم دیدن؟کتاب خوندن؟ بین واتسپ و تلگرام و اینستا رفت و امد کردن؟ غذا خوردن و خوابیدن؟
چرا تو خیابونا انقدر بوی غم پیچیده؟ چرا حس حزن ازمون دور نمیشه؟
حداقل بعنوان یه نوجوون وضعیتم نباید اینجوری باشه.
باید بیشتر به فکر رویاپردازی و خیال بافی باشم. به فکر دوستام و گشت و گذار باشم. چرا اینجوری شد؟ تقصیر خودمه؟
اضطراب، استرس، عدمبرقراری ارتباط صحیح، ترس، خجالت، خشم، قضاوت،فرار+ عشق،محبت،دوستی،رفاقت. احساسات این روزای منه. همیشه بودن نمود بیشتری پیدا کردن.
فا..ک.
قرار نبود اینجوری بشه
این اون ۱۸ سالگی نبود ک همیشه تصور میکردم.
قرار بود خیلی بهتر از این باشه...
چجوری تو این اوضاع، تو این روزا، زندگی کنم؟ با این احساسات چجوری سر کنم؟ چجوری دوست پیدا کنم؟
این وضعیت شاید صرفا برای من نیست....
مطمئنا درست هم نیست...
هیچ چیز سر جای خودش نیست....