وای یک سری مادرم مریض بود تو بیمارستان تامین اجتماعی مریض بود ولی همراه نمیخواست
بعد از ملاقات ک خلوت شد من داشتم میومدم برم خونه
یهو دیدم ی خانوم از اژانس پیاده شد۲مترم نتونست راه بره یهو افتاد و بچش بدنیا اومد اونوقت۲۴سالم بود مثل سگ ترسیده بود دویدم توی زایشگاه و جیغ و داد ای بدویین یکی تو حساط زایید بخدا بعد یک ربع دو نقر اومدن اونم همش بمن میگفت چته اخ مگه تو زاییدی اینقدر جیغ میزنی😭😭😭طفلی زنه کلی مرد اشغال دورش جمع شده بودن