2777
2789
عنوان

وضعیت اقتصادی خونه های ما؟

| مشاهده متن کامل بحث + 9181 بازدید | 174 پست
بچه ها صبح اومدم پستاتونو خونذم و اشک ریختم اینکه بعد از خیراتتون چطور خدا بهتون چند برابر رسونده واقعا تاثیر کمک به دیگران چند برابر به خود ادم میرسه ...........
گاهی باید در مشکلات سکوت کرد، شاید خداحرفی برای گفتن داشته باشد

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام دوستان.تاپیک جالبیه.منم این روزها خیلی نگرانم.البته ما الان مشکل مالی نداریم خدا راشکر.خونه داریم.درامدمون هم بد نیست.اما هرچی میخرم نگرانم.میگم الان من بلاخره یه جور خریدم.اونی که یک حقوقه ثابت داره مثلا600الی700تومن و باید اجاره خونه بده و...خرج بچشا چه جوری میده؟
میدونید شبا خوابم نمیبره(تقریبا2هفتست)همش نگرانم اوضاع اقتصادی مملکت خیلی بدتر از این حرفها بشه .میگم برم یه سری چیز بخرم واسه خونه دلم نمیاد.احساس میکنم یک خیانت به هم وطنمه
بیاید دعا کنیم.چون هیچ کار دیگه ای از دست.من برنمیاد.
من هم خیلی خیلی نگرانم خردادماه سالمونه وباید ازاین خونه بریم ازالان عزا گرفتم چه کنم واقعا غصه دارم خونه مسکن مهر هم میگیریم اما به تهران دوره نمیتونم برم اونجا رهنش هم کمه خلاصه که خدایا به دادم برس
ما هم مستاجریم، ولی بچه نداریم، با اینکه سنمون داره میره بالا، ولی با این اوضاع اقتصادی واقعا می ترسیم بچه دار بشیم، آینده ی بچه معلوم نیست :( هیچ کس هم کمکمون نمیکنه، بابام که یه جهاز از سر باز کنی بهم داده، پدرشوهرم هم با اینکه وضعش خوبه، اما دریغ از یه دونه 1000 تومانی که به پسرش کمک کنه !!! ماییم و تنهایی و خرج و مخارج بالا، و آینده ای نامعلوم... ولی بازم خدا رو شکر، تنمون سالمه، و دستمون جلوی کسی دراز نیست...
هه ما هم پنج ساله ازدواج کردیم یک سال اول به دلایلی شوهرم بیکار بود و فقط از در آمد من بود که جلو می رفتیم ولی بعدش با ماهی سیصد تومن رفت سرکار و الان بزنم به تخته بین ماهی سه تا چهار حتی گاهی پنج تومن در آمدشه که البته از برکت وجود پسرم از بعد از تولدش این درآمد نصیبش شد یعنی یک ساله.خودم هم ماهی یک و هشتصد می گیرم که به خاطر پسرم استعفا دادم و می خواهم بیمه بیکاری بگیرم که فکر کنم هشتصد نهصد تا یکسال و نیم بگیرم
هیچ کمکی هم از کسی نداشتیم فقط همون جهیزیه و سیسمونی نسبتا خوب که به هر صورت داره استفاده می شه و نمی شه پولش کنی و یک پول پیش شش تومنی که پس انداز مجردی شوهرم بود یعنی تقریبا از صفر شروع کردیم
الان یه خونه رهن کردیم 45 تومن که 80 متره و یک خونه شصت متری هم خریدیم که 160 تومن برامون تموم شد و یه مگان داریم که برای وجهه کاری شوهرم لازمه نه برای پز دادن ولی از اونجایی که از صفر شروع کردیم ماهی دو تومن فقط داریم قسط می دیم و با خرج و مخارج دیگه و خرجای یه نی نی یه ساله دیگه جایی برای ولخرجی و سفر خارج و اینها نمی مونه البته حقوق من هم داریم پس انداز می کنیم تا باقیمونده پول خونه ای که خریدیم را بدیم.به خدا دو ساله دلم یه سفر می خواد و نمی شه من نمی دونم ما با این درآمد وضعمون اینه خدا به داد کسایی برسه که یه نفر حقوق بگیره با ماهی هفتصد.
به نظرم این کسایی که ولخرجی هی آنچنانی می کنند یا پدرشوهر های پولدار دارند یا شوهراشون تو دوره مجردی عقل داشتند و پس انداز کردند و خونه خریدند نه اینکه مثل ما برای یه قوطی کبریت 60 متری ماهی خداد تومن قسط بدهند.
البته این هم بگم که شوهر من یه کم محافظه کاره و می گه ما که بچه کوچیک داریم باید پس انداز داشته باشیم وگرنه می شه یه ولخرجی هایی کرد مثلا من مخش را زدم و یک تولد یکسالگی برای بچم گرفتم که هشتصد تومن خرجش شد ولی با کادوها جبران شد ههههه
به نظرم فقط کسایی می
خدا روشکر یه جا پیدا شد زندگی واقعی جریان داره وهمه مثل همیم از بس اومدم تو نی نی سایت وسفرهای خارجی وعکس خونه ها واتاقهای جینگولشون رو گذاشتن وتولدهای آنچنانی که بعضیهاشون از یه عروسی هم بیشتر خرج کرده بودن رو میدیدم افسردگی گرفته بودم همش با خودم میگفتم اخه این زندگی من دارم از صبح خودم وشوهرم میریم سرکار دو تا طفل معصوم رو میزاریم مهد آخرم هرچی حقوق میگیریم باید بدیم برای قسط هر روز هم وضع اقتصادی بدتر میشه منم خیلی نگران آینده بچه هام هستم هیچ پشتوانه ای هم نداریم شوهرم از اول صفر صفر بود منم از دوران عقد همیشه بهش کمک کردم الانم هم تمام حقوقم رو میدم بهش ودریغ از یه قرون پس انداز واسه خودم از نظر خرید هم که صفر صفر ولی برای بچه ها سعی میکنم همیشه لباسهای خوب بخرم واسشون کم نزارم یه خونه 60 متری هم تو کرج خریدیم که تا چند سال باید قسط خونه رو بدیم منم دیگه کم آوردم خودمو با زنهای دیگه مقایسه میکنم میبینم چقدر با اونها فرق دارم اونها نه میرن سر کار دایم تو مهمونی وبریز بپاش وخرید هستن اصلا هم به فکر نیستن شوهر بیچاره این پول رو از کجا میاره یا اصلا داره یا نه فقط خرج میکنن همین اصلا دنبال قر وفر وبه خودم رسیدن نیستم همش سعی میکنم ولخرجی نکنم وبه فکر هزینه های زندگی ومخارج وقسطمتا حقوقم و میگیرم انگار شده وظیفه ام سریع میرم میشینم با شوهرم حساب کتاب میکنم وحقوق رو میدم بهش برای قسطهامون وخرج خونه
من وشوهرم با اینکه هردومون کارمندیم ولی همیشه کم میاریم ونمیتونیم پس انداز داشته باشیم
سارا جان خداروشکر شما وضعت خوبهشوهرت کارمنده یا شغل آزاد ماشاله حقوق خودت هم خوب بوده که من اگه حقوق شوهرم ماهی 3 تومن بود سرکار نمی اومدم تولد بچه ها رو یا نگرفتم یا اگر هم گرفتم یه مهمونی ساده بوده
خونه 60 متری ما تو کرج رو که اینهمه به خاطرش زیر قسط رفتیم رو فکر میکنی چقدر بخرن ؟اگه 60 تومن هم بخرن باید کلامون رو بندازیم هوا
نارسیس جان ای خواهر باورت می شه من هم یک ریال پس انداز از خودم ندارم و هر چی در آوردم خرج زندگی کردم
شوهرم کارمند (مدیر فروش) یه شرکت خصوصیه و حقوقفش بخشیش ثابته و بخشیش پورسانته البته از این حقوق همون اول کار یه تمون قسط کم می شه برای وامی که از صاحبکارش گرفته
به خدا من هم اصلا نمی تونم اونجوری که دلم می خواد خرج کنم یه گلدون می خوام بخرم برای خونه یا یه بولیز برای خودم هزار بار بالا و پایین می کنم فقط برای پسرم با دل راحت خرج می کنم.
یه مهمون می خواهم دعوت کنم یه شام ساده باید پنجاه شصت تومن خرج کنی یه شام بخواهی بری بیرون برای دو نفر از 30 تومن برو به بالا آدم باید بکپه تو خونش با هیچکی هم رفت و آمد نکنه تا پول خرج نشه.
یه مسافرت نمی شه رفت با این دلار 2000 تومنی دیگه مسافرت خارج هم باید به خواب ببینیم.
من یه جاری دارم خیلی زن خوبیه و با هم خیلی خوبیم خانه داره تو عمرش فکرکنم یه ساعت هم کار نکرده برادرشوهرم مهندس عمرانه در اسم و در عمل بساز بفروش البته تهران نیستند خیلی خیلی با دل راحت خرج می کنه هر سری خونه من میاد امکان نداره دست خالی باشه و برای پسرم هر سری یه کادویی چیزی می خره
خانه داره اون وقت برای بچش پرستار داره هفته ای سه روز کارگر داره یه مهمونی ساده می گیره در حد دعوت ماها به خونش مهماندار می گیره برای پذیرایی میز شام می چینه که من برای تولد بچم نتونستم نمونش را بچینم
نه اینکه حسودی کنم چون خیلی زن خوب و دوست داشتنیه ولی خوب آدم بالاخره مقایسه که می کنه خسته از سر کار ساعت پنج میام تازه به شام درست کردن با بچه ای که بمیرم الهی براش به پام آویزونه واسه همین بریدم دیگه نمی خوام بروم سر کار دیگه انگیزه اش رو ندارم چون هر چقدر هم در بیارم خرج زندگی می شه و نمی تونم دل درست خرج کنم پس بذار اقلا خونه باشم که استراحتم سر جاش باشه
وای بچه ها من فکر می کردم فقط خودمون وضعمون داغونه
ما اول عروسیمون پدرشوهرم یه خونه برامون خرید
که البته من جز بدهی حسابش می کنم
شوهرم هم الان 6 ماهه کار ثابت داره
ولی با مونده کرایه خونمون و یارانه و حقوق شوهرم بازم هر ماه کم میارم
دلم می خواد خودم و پسرم بریم کلاس های اموزشی ولی نمی تونیم هزینه اش رو بدیم :(
Khatati.com
ساراجون دلم اتیش گرفت برای بچه چون خودم تمام این شرایطی که گفتی داشتم اما عید امسال گفتم به جهنم همه چیزو بعد از12سال کار نشستم توخونه اما یه کار نیمه وقت پیداکردم الان صبح تاظهر میرم حداقل دستم یه چیزی باشه زیاد نیست اما خب توزندگی من خیلی تاثیر داره اما حداقل بچه ام هرروز صبح پشت سرم زار نمیزنه باورت نمیشه هنوز صدای جیغاش توگوشمه خداکمک همه مامانای کارمند کنه وصبرشون بده
سلام دوستان عزیز
یه چیز بگم من الان جایی بودم که پر بود از آدمهای بسسسسسسسسسسسسیار مریض (جسمی) و روی درو دیوار پر بود از مشخصات بچه های زیر 10 سال جهت اهدا خون و خیلی مسایل دیگه
خیلی روحیم داغون شد، خیلی خیلی
از اون موقع فقط دارم خدا رو بخاطر سلامتی که به خودم و خونوادم بخصوص بچم داده شکر میکنم
در ضمن اون دوستایی هم که از سفر خارجشون حرف میزنن ، خوب فراموش نکنیم که اونها هم از زندگی واقعیشون میگن دیگه قرار نیست که همه عین هم باشیم ، مگه نه؟!
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز