واقعا نمیدونم چی بگم یکی منو راهنمایی کنه
خسته ام دیروز دوستم اومده بود خونمون گفت حامله هست نمیدونستم خوشهال باشم که بهترین دوستم نی نی داره یا ناراحت خلاصه ناهار پیشم بود
بعد عصر رفت منم خیلی حالم گرفته بود شبم مادر شوهرم اینا دعوتمون بودن شوهر من مشکل داره بچه دار نمیشیم شب که مادر شوهرم اینا اومدن بهش گفتم فاطمه حامله هست گفت مبارکش باشه بعد یکساعت اومد پیشم نشست گفت میدونم خیلی امروز حالت گرفته هست تورو خدا اینجوری نکن هم برای خودت بد هم دل بچم دلش میشکنه بعد زد زیر گریه من واقعا نمیخواستم ناراحتش کنم😭😭😭😭