2777
2789
عنوان

یکسال از 7 آذر 1389..... تلخ ترین روز زندگی من.... گذشت

| مشاهده متن کامل بحث + 16491 بازدید | 174 پست
نازنین جان خدا رحمت کنه پدرتون رو. عین این ماجرا برای من هم پیش اومد. اردیبهشت سال 84 ،دخترم 25 روزه بود شوهرم داشت می رفت ماموریت یک ماهه. من هم اصرار که من باید برم شیراز خونه مامانم اینا هر چی گفت مامانت تازه رفته ( برای زایمانم 2 هفته پیشم بود) گفتم دلم برای بابام تنگ شده باید برم... بلیط هواپیما گرفت و من رفتم شیراز. نمی دونم چرا همش لباس مشکی می گذاشتم تو ساکم. ساعت 11 رسیدم. بابام خیلی خوشحال بود و دخترم رو نوازش کرد. بعد از اذان ظهر تسبیح به دست در حالی که بین دو نماز ظهر و عصر بود، سکته کرد و ... همه پیشش بودیم و من داشتم بچم رو شیر می دادم... خیلی لحظات سختی بود... بابام خیلی آدم خوب و با ایمانی بود.
***** مـــــــــعجزه زمانی اتفاق می افتد که تو به جای انرژی بخشیدن به ترس هایت، به رویاهایِ زیبایَت انرژی بدهی، به جای باور کردنِ ترس هایت، رویاهایت را بـــــاور کنی. همه ی زندگی روی همین دو واژه استواره : بــــــــــــــــــــــاور ، تمـــــــــــرکز
نازنین جان عزیزم خدا پدرت رو بیامرزه و بهت صبر بده ........ من گریم گرفت واقعا پدر و مادر نعمت بزرگین منم 4 ماه پیش پدرم رو از دست دادم واقعا سخته هیچوقت فراموش نمی شه حتی اگه سالیان سال هم بگذره .........
خدایا! هرچند توتکراری ترین حضور زندگی منی، امامن به آغوشت ازآن سوی فاصله ها خو گرفته ام، تنهایم مگذار

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



وای بهار جان چقدر شبیه من
من فکر میکردم تو دنیا تنها زائویی هستم که این اتفاق برام افتاده
خیلی سخت بود توی این شرایط یه نوزاد یک ماهه رو جمع کردن

خدا رحمت کنه پدر عزیزت رو روحشون شاد خدا به شما هم سلامتی بده

نارسیس عزیزم روح پدر عزیزت شاد خانومی زیر سایه خداوند مهربان باشن انشاءالله
نازنین عزیزم خدای بزرگ پدرتو غرق رحمتش کنه و در این روزای عزیر با امام حسین محشورش کنه عزیزم بازم خدا را شکر که حداقل صداشو قبل از رفتنش شنیدی ایشالله سایه مادر عزیزت همیشه بالای سرتون باشه و همچنین سایه شما و همسرت بالای سر نورای عزیز
فدات شم خیلی خودتو اذیت نکن باور کن بابا هم راضی نیست براش قران بخون من هم می خوانم فاتحه برای شادی روحشون
دایی منم پارسال شب عاشورا فوت کرد اون هم سید بود و هم اسم امام حسین
فکر اینکه دو باره قراره عاشورا بشه حس بدی پیدا میکنم نمیدونم به مامانم و خاله هام چی کذشت اما من حتی از فکرش وحشت دارم
خدا همهی اسیران خاک رو رحمت کنه بخصوص پدر مهربون نازنین جون رو
فوقققققققققققق العاده ناراحت کنندس....

از خداوند برای همه دوستانی که عزیزاشونو از دست دادن صبر و شکیبایی میخوام مخصوصا نازنین عزیزم....

حتی تصورش آزار دهندس ....

خداونداااااااااا واسه هیچ کی اون روز رو نیار که مرگ عزیزش رو ببینه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز