خیلی اهمیت میداد
مثلا یکبار هم زنگ نزد حالمو بپرسه ولی یه جشن کوچیک داشتیم خونه بابام(من خونه بابام اومده بودم همسرم خیلی ازم دور بود) زنگ زده بود به همسرم به دروغ بهش گفته بود زنت تو مراسم لخت بوده و... (اینا اصلا تو مراسم ما نبودن)
دو روز کامل فشار و عصبانیت شدید به من باردار پا به ماه و همسرم که ازم دوره و نگران وارد شد و هنوزم که یادش میوفتم مغزم درد میگیره از اونهمه اذیتی که شدیم
شوهرم فردای اون روز پاشد با ماشین اونهمه راه و رانندگی کرد اومد پیشم😔😔