زهرا جون دلم میخواست سزارین بشم ولی حال خواهرم خیلی بده.نشستن و پا شدنش شده کابوس.چشمم خیلی ترسیده.دارم تحقیق میکنم اگه مشکلات طبیعی کمتر باشه ,طبیعی زایمان کنم.بالاخره هر دو تا روش درد داره ولی بعد از تولد نینی به طور طبیعی, زجرمون کمتره.
خواهر من که شیر میده با گریه از بس جای بخیه اش درد میکنه.
راستی واسه نینیش دعا کنید.آوردنش خونه حالش خوب بوده ولی انقدر ,مادرشوهرش میگفت بچه سردشه,یه دست لباس چند تکه و یه دورپیچ موهر تنش کردن گذاشتن توی قنداق فرنگی! من که اونجا انقدر گرمم بود تازه نمیذاشت کولر رو روشن کنن.بچه, بنده خدا یکسره گریه میکرد مادرشوهرش میگفت باید شیر بدی گشنشه.ما هم که مادر نداشتیم حرف بزنه خودمونم به احترام سنش هیچی نگفتیم.دیشب بعد از اومدن ما حالش خیلی بد میشه میبرنش بیمارستان!
دکتر گفته یه هفته باید بستری باشه.از گرما تب کرده و لرزش های خفیفش هم از سرما نبوده از علایم شروع تشنج بوده.خیلی واسش گریه کردم .با وزن 3550 گرم به دنیا اومده بود حالا شده 3300 گرم.طفلکی!
نمیدونم چه طوری ادم باید رفتار کنه تا همه خودشونو دانای مطلق ندونن! خدا رو شکر الان دیگه مشکلی نداره ولی باید بیمارستان بمونه تا دکترا مطمئن بشن.
از فاطیما هم که خبری نشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!